شکیبایی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
صفحهٔ جدید: '''«صبر»''' در زبان عربی معنای حبس و در تنگنا و محدودیت قرار دادن و در زبان فارسی معادل ''شکیبایی'' است... |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱:
'''«
با توجه به تعاریف مذکور، «صبر» یک صفت نفسانی بازدارنده و عامی است که دارای دو جهت عمده است: از یک سو گرایش ها غریزی و نفسانی انسان را حبس و در قلمرو عقل و شرع محدود می کند. از سوی دیگر نفس را از مسئولیت گریزی در برابر عقل و شرع باز داشته و آن را وادرا می کند که زحمت و دشواری پایبندی به وظایف الهی را بر خود هموار سازد. این حالت اگر به سهولت و آسانی در انسان تحقّق یابد، به آن «صبر» و هر گاه فرد خود را با زحمت و مشقّت بدان وادار سازد، «تصبّر» می گویند.«تحمّل» و «قبول ظلم» موضوعی است با صبر کردن اشتباه گرفته می شود.
==در [[قرآن]]==
صبر و استقامت از واژههایی است که در قرآن با تعبیرات گوناگون، بیش از دویست بار آمده است، و از مفاهیم بسیار مهمی است که در سرلوحه دستورهای
*«... واصبر علی ما اصابک ان ذلک من عزم الامور؛
خط ۲۶:
*«و صبر کنید که خداوند با شکیبایان است»
**''سوره انفال، آیه ۴۶''.
==در
* «صبر کنید و محزون مباشید؛ زیرا من هر جا میروم محنتی در نیابم.»
**انجیل برنابا/فصل ۲۱۱(۲)
==در [[شعر]]ها==
*صد هزاران کیمیا حق آفرید// کیمیایی همچو صبر آدم ندید
**''[[مولوی]]''
*لذت حلوا چه داند ناچشیده طعم صبر //ذوق وصل یار دارد هر که در هجران بود
**''[[بیدل شیرازی]]''
*صبر کن ای دل که صبر سیرت اهل صفاست //چاره عشق احتمال شرط محبت وفاست
**''[[سعدی]]''
*صبر کن ای تن که آن بیداد هجران بگذرد//راحت تن چون که بگذشت آفت جان بگذرد
**''[[انوری]]''
*دل ندارم، صبر بی دل چون کنم//صبر و دل در عشق حاصل چون کنم
**''[[عطار]]''
*هر صبح پای صبر به دامن درآورم//پرگار عجز، گرد سر و تن درآورم
*عشقت چو درآمد ز دلم صبر بدر شد //احوال دلم باز دگر باره دگر شد
*عهدی بد و دوری که مرا صبر و دلی بود //آن عهد به پای آمد و آن دور به سر شد
**''[[خاقانی]]''
*ما در مقام صبر فشردیم گام خویش //یک گام آنطرف ننهیم از مقام خویش
**''[[وحشی بافقی]]''
*آن را که میسر نشود صبر و قناعت //باید که ببندد کمر خدمت و طاعت
**''[[سعدی]]''
*خانهی صبر مرا باز برانداختهای//تا چه کردم که مرا از نظر انداختهای؟
**''[[اوحدی مراغهای]]''
*صبر است کیمیای بزرگیها//نستود هیچ دانا صفرا را
*ز صبر نردبانت باید کرد /گر زیر خویش خواهی جوزا را
*یاری ز صبر خواه که یاری نیست/بهتر ز صبر مر تن تنها را
*«صبر از مراد نفس و هوا باید»/این بود قول عیسی شعیا را
*در کار صبر بند تو چون مردان/هم چشم و گوش را و هم اعضا را
*تا زین جهان به صبر برون نایی/چون یابی آن جهان مصفا را؟
*صبر است عقل را به جهان همتا/بر جان نه این بزرگ دو همتا را
*گر روی تو به کینه بخواهد شخود/چون عاقلان به صبر بچن ناخنش
*هیچ حیله ندانم تو را/با مکر دیو و با سپه کودنش
*در هاونی که صبر بکوبد طبیب /چون صبر تلخ تلخ شود هاونش
**''[[ناصر خسرو]]''
*گر دست تضرع به دعا بردارم/بیخ و بن کوهها ز جا بردارم//لیکن ز تفضلات معبود احد/فاصبر صبرا جمیل را بردارم
*ای آینه حسن تو در صورت زیب/گرداب هزار کشتی صبر و شکیب//هر آینهای که غیر حسن تو بود/خواند خردش سراب صحرای فریب
*آزرده ترم گر چه کم آزار ترم/بی یار ترم گر چه وفادار ترم//با هر که وفا و صبر من کردم بیش /سبحان الله به چشم او خوارترم
**''[[ابوسعید ابوالخیر]]''
*صبر بسيار به بايد پدر پير فلک را/تا دگر مادر گيتی چو تو فرزند بزايد
*''[[سعدی]]''
*«به صبر از بند گردد مرد، رسته// که صبر آمد کلید کار بسته»
**نظامی
==[[ضربالمثل]] ها==
===[[ضربالمثلهای عربی|عربی]]===
*إذا کان الصبر مُرًّا فعاقبته حلوة
*اصبر قلیلا فبعد العسر تیسیر وکل أمر له وقت وتدبیر
*اصبر لکل مُصِیبةٍ وتجلًّدِ واعلم بأن الدهر غیر مُخَلَّدِ
*دواء الدهر الصبر علیه
* الصبر صبران: صبر على ما تکره وصبر على ما تحب
*الصبر مفتاح الفرج
*صبرک عن محارم الله أیسر من صبرک على عذاب الله
*صبری على نفسی ولا صبر الناس علیّ
* من صبر ظفر
*من لم یصبر على کلمة سمع کلمات
===[[ضربالمثلهای فارسی|فارسی]]===
*«گر صبر کنی زغوره حلوا سازی.»
===[[ضربالمثلهای آذربایجانی|آذری]]===
*دوزه ن آپارار دایانان مقصده چاتار.
**«کسی که صبر کند برنده میشود و هرکه شکیبا باشد به مقصد میرسد».
*صبر ایله حالوا پیشر ای قورا سندن.
**«گر صبر کنی زغوره حلوا سازی.»
===[[ضربالمثلهای خراسانی|خراسانی]]===
*صبرم از جبره .
===[[ضربالمثلهای موصلی|موصلی]]===
*اصبر عالحصرم تاكلو عنب
-------
{{الگو:ویژگیهای یک مسلمان}}
[[رده:اسلام]]
[[رده:موضوعها]]
|