این مقاله در مورد ضرب المثل هایالمثلهای مردم [[خراسان]] است.
==به [[زبان فارسی]]==
===[[نیشابور]]ی===
* سالی که نیکوست از بهارش پیداست/ ماستی که تُروُش از تُقارَش پیداست
**کنایه از آینده و سرانجام یک نفر
*همه را برق می گیردمیگیرد ما رو چراغ موشی !
**کنایه از بد شانسی
*چلو صافی به آفتابه میگخ دو سوراخه
===[[سبزوار]]ی===
*نو کرده قبا نمی شنسهنمیشنسه بابا ره
**معادل کنایه:تازه به دوران رسیده
*نون ندره باخره پیاز موخره اشتهاش وا روو
* نه بیل مزنه نه پیه، انگور موخره د سیه
*_ آدم که سوار شتر مره از هیلوک هیلوکش نمترسه/Adam ke sovar shotor mara ez heyluk_ heylukes nametarsa
**کسی که سوار شتر می شودمیشود از بد راه رفتنش نمی ترسدنمیترسد. یعنی کسی که کار مهمی را شروع می کند،میکند، از مشکلات احتمالی و اظهار نظر هاینظرهای بی مورد مردم نمی ترسدنمیترسد.در نصحیت یا دفاع از کسانی که دست به کارهای مهم میزنند،ولیمیزنند،ولی از سختی هایسختیهای آن وحشت دارند ،به کار می رودمیرود.
*آواز دهل شنفتن از دو خوشه/Avaze dohol shonoftan ez dir khuse
**آواز شتر شنیدتن از دور خوش است. کنایه از اینکه ،محاسن و مکارمی که به افراد نسبت می دهندمیدهند ، اغلب از اغراق برخودار است.قتی می گویندمیگویند که با تعریف و تمجید بیش از حد دیگران روبرو می شوندمیشوند
*از حموم میی بار به خنی شییت از رخت شستن میی بار به خنه مارت /Ez hammum miyi bar be khaney shiyet ez rakht_shostan miyi bar be khaney mare
*وقتی از حمام می آییمیآیی برو به خانه شوهرت ،وقتی از جامعه شویی می آییمیآیی برو به خانه مادرت.
با توجه به اینکه در قدیم منازل دارای حمام ولوله کشی آب نبوده ، زنان از حمام عمومی و آب چشمه و قنات استفاده می کرده اندمیکردهاند. شاید این مثل بدان جهت شایع و رایج شده که بعد از استحمام زن پاکیزه استپاکیزهاست ودر چشم شوهر بیشتر جلوه می کندمیکند.ولی بعد از کار لباسشویی زن خسته و نالان و نیز ژولیده و گرسنه استگرسنهاست و در چنین وضعی مادر بهتر او را تیمار می کندمیکند. به عنوان یک تجربه اخلاقی _ رفتاری ، در مقام نصیحت بیان می شده استمیشدهاست.
*و دیکون غلوم مل شمس ممنهVe dikun qolum molle_shams memana
**به دکان غلام ملا شمس می ماندمیماند. یعنی ، بس که شلوغ ودر هم ریخته است،ریختهاست، مغازه غلام ملا شمس می ماندمیماند.
**در مورد جاهای به هم ریخته و شلوغ به کار می رودمیرود و از آنجا ریشه گرفته استگرفتهاست که حدود سالهای (1325۱۳۲۵ تا 1345۱۳۴۵) پیرمردی متدینی به نام غلام ملا شمس در خیابان بیهق شهرستان سبزوار مغازه داشت. در مغازه این پیرمرد همه نوع جنس ، از جمله انواع کتب و نوشت افزار وجود داشت. ولی بسیار در هم پاشیده و نامنظم در کف دکان بخش شده بود و مرحوم غلام که به « غلوم »معروف بود، روی اجناس و لوازم دکانش می نشستمینشست و معامله می کردمیکرد. با وجود کهولت سن با هوش بود و چیزی که می خواستیمیخواستی به راحتی در میان اشیای بهم ریخته پیدا می کردمیکرد.شلوغی دکان غلوم در زمان حیات او نیز در بین مردم مثل شده بود.
خدایش رحمت کناد که او از شلوغی دنیای فانی رست ودنیای ما همیشه چون دکان اوست.
===کاشمری===
*فلانيفلانی رو !انگاريانگاری مِخَه نخل فدافن ره حركتحرکت بته!
** نخل(نِمادينِمادی از تابوت امام حسينحسین)روستايروستای فدافن به علت عظمت و سنگينيسنگینی حداقل توسط چهل مرد تنومند حمل ميشدمیشد.اهالياهالی پايينپایین ولايتولایت كاشمرکاشمر وقتيوقتی كسيکسی خاليبنديخالیبندی ميكندمیکند و يایا كاهيکاهی را كوهکوه جلوه ميدهدمیدهد ميگويندمیگویند
*يقينیقین باز ميلمیل آسيايآسیای كُندرکُندر ره دزديدندزدیدن!
**هر كسکس بيگناهستبیگناهست ومتهم به كاريکاری ميشودمیشود می گویندمیگویند
*خرگوشكخرگوشک شنگوگ شنگوگ- دست و پاش رنگوگ رنگوگ/Khagooshak shangoog shangoog- dast o pash rangoog rangoog
** به بجه و نوزادينوزادی كهکه دست و پا مي زندمیزند و سرحال است.
*اوْ دهم چينهچینه دهم ور مرغ تو ورليچهورلیچه./Ow daham china daham ver morgh-e to varlicha
**در زمانی كهکه خروس يكی،یکی، سوار مرغهای همسايههمسایه شود و سودی برای صاحبش نداشته باشد.
*د برغ رُ از چـُنـّه نگا كُکُ./De beregh ro az chonna nega ko
**دقيقدقیق شدن در جزئياتجزئیات برايبرای كشفکشف اصل موضوع . در تاريكيتاریکی بنشينبنشین روشناييروشنایی را بپا، بدون آنكهآنکه توجه كسيکسی را جلب كنندکنند اوضاع را زيرزیر نظر داشتن.
* گدا چه دهه، گسنه چه خوره./Godaa che daha gosna che khora
** ناتوان و ندارينداری كهکه كاريکاری از دستش بر نمي آيدنمیآید. برابر با مثل : « كلکل اگر طبيبطبیب بوديبودی سر خويشخویش دوا نمودينمودی
*گوکش گو مکشه کلاغجه روزگار بی مـِتـَه/gow kosh gow moksha kolaghaja rozegare bey meta
** در باره كسانيکسانی كهکه قدر امكاناتشانامکاناتشان را نمي دانندنمیدانند و به راحتيراحتی آن را از دست داده و فداي ديگرانفدای ميدیگران كنندمیکنند.
*اگه همی چغوکا انجیر خور مُبودن، یک انجیره د ِ بردسکن نه مموند.
**اگر همهٔ گنجشکها انجیر خور میبودند، یک انجیر در بردسکن نمیماند.
**اگر همه ي گنجشكها انجير خور مي بودند، يك انجير در بردسكن نمي ماند.
* از خاک ورخسته د ِ خکستر نشسته.
** از چاله به چاه افتادن
|