مرگ قسطی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
صفحهٔ جدید: '''مرگ قسطی''' (به فرانسه: Mort à crédit) رمانی از لویی فردینان سلین نویسنده فرانسوی. ==منب... |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲:
==منبعدار==
* «بدبختی من خواب است. اگر همیشه خوب میخوابیدم حتی یک خط هم نمینوشتم.»
** ''صفحه ۲۴''
* «من، روزی که لازم میشد، از زندگی تقریباً آنقدر گیرم آمده بود که بتوانم صورتحساب مرگ را جیرینگی بدهم... مستمری زیبایی شناختی داشتم من. تکهها نصیبم شده بود و چه تکههای ماهی... باید اعتراف کنم، تکههای محشر. از ابدیت بینصیب نمانده بودم.»
** ''صفحه ۲۸''
* «میری اضافه بر بغچهٔ محشرش چشمهای شهلایی هم داشت، نگاهیی هم که آدم را جذب میکرد. اما دماغش نه، گنده بود، واقعاً مایهٔ عذابش بود. وقتی میخواستم یک خرده کنفش کنم بهاش میگفتم: «بیشوخی، میری، دماغت از آن دماغهای مردانهست!» قصههای خیلی قشنگی هم بلد بود تعریف کند، مثل ملاح ها از قصه خوشش میآمد. هزار داستان سر هم کرد اول برای اینکه من خوشم بیاید و بعد برای اینکه اذیتم کند. نقطه ضعف من این است که به قصههای خوب خوب گوش میدهم.»
** ''صفحه ۳۰''
* «آدمهای حساس و ظریف اغلب آدمهاییاند که نمیتوانند به کیف برسند.»
** ''صفحه ۳۵''
* «حیف که آنژین صدری کسی را زنده نمیگذارد، وگرنه کلی به فهم و دانش بشر کمک میشد.»
** ''صفحه ۳۷''
* «مردن مفت و مجانی نیست!باید با کفن خوشگل مصور به قصههای گلدوزی خدمت حضرت عزرائیل برسی. نفس آخر کلی کار میبرد. سئانس آخر سینماست! همه از این خبر ندارند! باید به هر قیمتی که شده از خودت مایه بگذاری!»
** ''صفحه ۵۲''
* «اصلاً من تا سربازی همیشه کونم گهی بود، بس که همهٔ جوانیم عجله داشتم.»
** ''صفحه ۶۲''
* «هزار جور تقلا کرد که من زنده بمانم، کاری که نباید میشد دنیا آمدنم بود.»
** ''صفحه ۷۱''
* «مشتریها، بخصوص زنها، خیلی نانجیباند، هرچه پولدارتر باشند دزدترند.»
** ''صفحه ۷۲''
* «اعتراف بدبختی میآرد.»
** ''صفحه ۱۲۳''
* «خود بدبیاری هم آدم را خسته میکند.»
** ''صفحه ۲۱۳''
* «قصه و رمان حتی بدتر از الکل محرک جنایت میشود.»
** ''صفحه ۳۵۷''
* «توی زندگی همینکه وضعمان یکخرده بهتر میشود همهٔ فکرمان میرود دنبال کثافتکاری.»
** ''صفحه ۵۳۴''
* «همینکه یک کاری میگیرد و دامنهش کمی وسعت پیدا میکند، درجا هزار جور کارشکنی مزورانهٔ زیرزیرکی علیهش شروع میشود که تمامی هم ندارد.»
** ''صفحه ۶۱۱''
* «بچهها مثل سالهای زندگیاند، میروند و دیگر هیچوقت نمیبینیشان.»
** ''صفحه ۶۶۱''
==درباره مرگ قسطی==
* «همهٔ ما آزادتر میشدیم اگر همهٔ حقیقت دربارهٔ بدسگالی آدمها بالاخره گفته میشد.»
**''از مقدمهٔ ترجمهٔ انگلیسی مرگ قسطی، رالف منهایم''
* «مسأله پرداخت قسطی مرگ نیست، نسیهبری زندگی است.»
**''از مقدمهٔ ترجمهٔ فارسی مرگ قسطی، [[مهدی سحابی]]''
==منبع==
* {{یادکرد| کتاب=مرگ قسطی |نویسنده = سلین، لوئی فردینان |ترجمه=[[مهدی سحابی]]|ناشر =نشر مرکز |چاپ=چهارم|شهر=تهران|سال=۱۳۸۵|شابک=ISBN 978-964-305-826-5}}
|