حسین الهی قمشهای: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Mardetanha (بحث | مشارکتها) جز ویرایش Bobby.bf واگردانده شد به آخرین تغییری که Nersy انجام داده بود |
جز ربات: زیباسازی |
||
خط ۲:
خورشیدی در تهران.
== ازدواج آخر ==
همه بالاخره میگذارندومی روند، ماآخرسربایددست درآغوش خودمان کنیم؛ آخرین مشتری وآخرین کسی که بایدبااوازدواج کنیدخودتان هستیدسعی کنیدهیچ عیبی نداشته باشید، خیلی بایدزیباباشیدچون بایدخودتان راتحمل کنید
== همسفرزندگی ==
چون عشق اشتراک درمسیراست
== افی الله شک ==
معنای
== وحدت وجود ==
خط ۲۱:
جمن ونزهتگاه اهل معرفت آنجایی است که سخن خداهست
گوشه چمن جایی است که انسان
== گول خوردن ==
آدم فقط وقتی گول میخورد که صاف نیست وگرنه نمیشودکه انسان فرق دروغ باراست رانفهمدچون دروغ خیلی طعم وبوو مزه اش باراست فرق میکند
بوی کبروبوی حرص و بوی آز
آنچنان که اگر شامه ظاهری ماسالم باشد بوی پیاز رامی توانیم تشخیص دهیم
خط ۵۳:
دروغ خودش جهنم است اگرشماعمیق شویدمتوجه میشویدکه همین الان دروغ آتش است به محض اینکه آدم دروغ میگویدنظام فکری اش به هم میخوردوتمرکزحواسش راازدست میدهدوکم حافظه میشودوهزارعیب روانی پیدامی کندآدمهای دروغگوازسلامت فکربرخوردارنیستندتمرکزحواس که عامل خلاقیت است درآنهاازبین میرودچون آدم دروغگواضطراب داردچون میداندکه دروغ خوب نیست ودلش هم نمیخواهدکه فاش بشودوهردروغ آدم رابه دروغ دیگری میکشاندویک دوتادروغ انسان که فاش شدهویت او زیرسوال میرودهیچ چیز بدترازاین نیست که وقتی انسان حرفی میزندمردم نگاه کنندکه این آقاراست میگویدیادروغ، هیچ چیز بهترازاین نیست که وقتی آدم حرفی زدهمه بگوینداین آقاوقتی حرفی زدراست است؛ بنابراین شخصیت اجتماعی انسان وحضورآدم درجامعه به هم میخوردواین ادامه پیدا میکندتاقیامت وبه شکلهای دیگری ظهورپیدامی کندواینطورنیست که شمارابه خاطردروغ مجازات کنندبلکه خوداین دروغ مجازات شماست.
== انسان الهی ==
ما چون یکی هستیم یک کارهم بیشترنکنیم صدتاکارنکنیم ویک کاربکنیم بعضیها تقسیم میکنندکارهارابه کاردنیوی مثل خوردوخواب وزن و بچه وکامپیوترومدرسه و... ویک کارهایی را هم میگویندکاراخروی مثل نمازوروزه وکارهای خیریه و... ؛درصورتیکه هم چنین چیزی نیست بلکه بایدانسانهاراتقسیم کردبه انسانهای الهی وانسانهای دنیوی، اگرانسان الهی شد، خوردوخواب او هم الهی میشود چون به خاطرخدازندگی میکندوبخاطرخداپشت کامپیوترمی نشیند وبه خاطرخداکتاب مینویسدوهمه اش میشودکاراخروی وعاشق خداونداصلاکاردنیوی نمیکند، انسان الهی بشویدوبرویددنبال دنیا وهزارتاکاربکنیدتاوجودتان منشا خیروبرکت بشود وخلاقیت وسازندگی و آبادانی ایجادبشود ؛انسان هست که الهی میشود یا دنیوی، اگردنیوی شدید همه کارهایتان دنیوی میشودوحتی حج و نمازوزکاتتان هم دنیوی میشود، وقتی روی آدم به طرف دنیا وهواهای نفسانی خودش بوددیگرتفاوتی نمیکندکه به کدام طرف بایستدونمازبخواند چون به هرطرف بایستددراصل به طرف خودش ایستاده ونماز خوانده.
خط ۶۲:
== خبر ==
بزرگترین هدیهای که پیغمبر برای ما آورد این خبربود که گفت تونخواهی مرد، این بزرگترین نگرانی ما رابرطرف میکندخبری بالاترازاین
== مرگ ==
بعضی هامعتقدندعامل همه بیماریهای روانی ترس ازعدم است، مامی ترسیم که نکندنیست شویم نگرانی مرگ حرص تولیدمی کندهزارمشکل تولیدمی کنداین که مامی میریم وبعدش هم خبری نیست وبه کلی نابودمی شویم، این خودش عامل بیماری است. اول انسان ازپیری میترسدبه محض اینکه ازمرگ نگرانی پیداکرد فکرمی کند که زمان گذشت چه کارکنم دارم پیرمی شوم وبعدش هم مرگ میآید شروع میکند ازپیری ترسیدن ازمقدمات وآثارمرگ شروع میکندبه ترسیدن امایک مرتبه یک رسول گرامی ای میآیدوآیهای میآوردکه«ام حسبتم اناخلقناکم عبثا»، چقدرساده لوحی است که انسان فکرکندخدااورابااین حکمت ومعرفت آفریده برای اینکه بزندوخرابش کند، مرگ فقط یک انتقال است ازیک جایی به جای دیگر، درهیچ جای قرآن گفته نشدهاست که انسان فنامی شودواین تفکرفناراشیطان درذهن انسان وسوسه میکندومی گوید که مرگ نزدیک است بروهرکاری که میخواهی بکن ومرگ رابه عنوان فنامعرفی میکندوگرنه درقرآن اصلاچنین چیزی نیست وقتی که صحبت از مرگ هست صحبت از انتقال است وگفته شده
== بخشش ==
خط ۷۵:
== موسیقی ==
هرموسیقی ای راکه میخواهید گوش دهیدببینیدازکجامی آیداگرازشهرت طلبی وبی بندوباری وپول طلبی میآیدمعلوم است که به همان جا هم شمارادعوت میکند وبه همان جایی هم که از آن میآید منتهی میشود
== صورت مطلق ==
یک صورتی هست که مقصوداین صورت جسمانی واین هیئت ظاهری است امایک صورتی به معنای ارسطویی هست که ارسطووقتی میگوید صورت درمقابل مادهاست اینکه مااصطلاحامی گوییم صورت ومی گوییم اهل صورت نباش ارسطوبه این میگویدماده، آنوقت صورت نزدارسطوهمان جان است
== بازی دنیا ==
این عالم عالم بازی هاست وعالمی است که بیشترمردم به حقیقتش نمیرسندوبه بازی تاآخرش مشغول میشوندوهرکدام یک نوع بازی ای میکنند، یک عده مذهب بازی میکنند
جهان عشق است ودیگرزرق سازی
== توبه ==
توبه حقیقی یعنی عبورازیک مرتبهای به مرتبه دیگر وتوبه این نیست که بگویی من فلان کاررادیگرانجام نمیدهم
خط ۹۸:
== استعداد ==
گنج وجودمااستعدادماست، استعدادراکم درنظرنگیرید، درست است است که استعدادچیزی نیست جزقابلیت ولی بسیاری ازاوقات مهمترین ارزش هرچیزی به استعدادش وبه آن جای خالی اش است، یک کوزه باوجوداینکه بیشترتوجه میکنند به دسته وبه فرمش وبه رنگش اما مهمترین بخش کوزه که به آن شان کوزه بودن را میدهد همان خالی بودنش است وگرنه بقیه اش ارزشی ندارد ؛این استعدادوقابلیت برای قبول آن آب رحمت، این گنج وجودماست وما نباید خودمان را از آب شور پرکنیم وقابلیت خودمان راازدست بدهیم تاروزی برسدکه بگوییم ای کاش خاک بودم، یعنی صرف استعداد بودم چون آن استعدادراضایعش کردم ؛پس ظرفیت زیاد گنج است وظرفیت نامتناهی گنج نامتناهی است واین گنج خازنش روح الامین، یعنی روح القدس است که درمریم وجودماکه همان زهدان قابلیت ماست ومی تواندعیسی هستی راوعیسی عشق را به دنیا بیاورد، این را آن روح الامین میدمددروجودماوماصاحب آن گنج میشویم
== حقیقت انسان ==
انسان ازنظرکردن درذات خودش درک میکندکه من این بدن نیستم چون اکثراوقات ما غافلیم ازبدن واصلاتوجهی نداریم به بدن
== عشق من ==
دراین عالم هرصدایی که میشنوید صدای عشق من است اگربلبل داردآوازمی خواندمی گویدعشق من، هرحرکتی درعالم هست حرکتش به طرف عشق من است واین راهم شماداریدمیشنویدلحظه به لحظه وهم داریدمی گوییدمنتهامراتب عشق متفاوت است یک کسی عشق من اوهدف بلندی است یکی عشق من اوکتاب است ویکی یک محبوبی است ولی همه این صدای عشق من را هم دارندمی گویند وهم میشنوند، مهمترین چیزی که آدم دراین عالم دلش میخواهد بشنود، همان صدای عشق من است یعنی دلش میخواهد یکی به اوبگویدعشق من وضمناخودش هم دلش میخواهدیک معشوقی داشته باشدکه به اوبگویدعشق من، اگرمابخواهیم همه هنرهابه کمال برسد این دوکلمه را هم بایدبگوییم و هم بشنویم اگرمعشوقی نداشته باشدآدم که صبح که بلندمیشودبه خاطرعشق او کار کند شکوفا نمیشودوتمام استعدادی که دروجودش هست بارورنمی شود، وقتی آدم گوش میکندومیبیندکسی نمیگویدبه اوعشق من خلقش تنگ میشودچون محبوب ترین چیزنزدماهمین صدای عشق من است واگرآدم محبوب نباشدخوشبخت نیست واگربخواهدمحبوب شود باید زیبایی وکمال کسب کند ودائماکارکندتاجمالی وکمالی کسب کند ومحبوبیت انسانهامال هارمونی وتناسباتی است
== اصل کمک ==
درمقابل تئوری تنازع برای بقا تئوری دیگری هست که میگوید این عالم برمبنای اصل کمک استوارشدهاست یعنی همه پیشرفتهامال اینست که یکی به دیگری کمک کرده واین کمکها وقتی بسیارپیچیده شده میبینیم که به کمال رسیده، آنچنان که میبینیم هزاران هزار سلول ومیلیاردهاسلول باهم کارمی کنندوهمه درجهت این کارمی کنند که این قلب باید بزندوهرکدام وظیفه شان رادرجهت کل انجام میدهند واگریک کدامشان واقعهای برایش رخ بدهد وشروع کندبه شرارت، سلول سرطانی پیدامی شودواین سلول میخواهدبقیه رابخورد؛حالادرجامعهای که اصل کمک نیست سرطان میگیردانسان واین سرطان را گرفته بشریت سرطان اینکه مشکل شمابه من ربطی ندارد که بخواهم به شماکمک کنم، باید آدمها به هم کمک کنندوهرکسی احساس کندکه من درکل این جامعه نقشی رابایدبازی کنم، اگرهرکسی بخواهدبرای خودش کارکندآنطرف سقوط میکندآن بچه ده سالهای که درخیابان آدامس میفروشد این یک کسی یک ظلمی کرده یک جایی که این اینطوری شده وگرنه اگر اصل کمک و تعاون باشد معنیش اینست که باید طوری تنظیم شود که یک نفردیگری جای اوکارکندواین بچه باید به مدرسه برودیکی ازعناصروحدت اصل کمک است وماهرچه بیشتربه هم کمک کنیم وحدتمان بیشتر میشود، کثرت ایجادجنگ میکند وجنگ ضایعات ایجادمی کند، ازاین بدن الگوبگیریدببینیدکه اگردراین بدن همکاری ووحدت نباشد، چطورمضمحل ونابودمی شود، جامعه هم همینطوراست اگرالان همه دندانهاراتیزکردندبه زودی نابودمی شودبشریت، مگراینکه راه بازگشتی به دین وبه انبیا واولیا وبه وحدت پیداکنند
== جمال مطلق ==
چه سعادتی بالاترازاین که انسان چشمش به آن جمال مطلق بیافتد آن جمالی که دیدارش جواب همه سوالهاست گاهی انسان هزارسوال درخاطرش هست هزارخلجان واندیشه وشبهه وشک وتردیددردلش هست که چرااوضاع عالم پریشان است؟یک جمالی به اونشان میدهندکه درپرتوآن جمال جواب همه سوالهای ازل تاابدرامی گیرد واین راتمام کسانی که آن جمال مطلق رادیدهاند معترفندبه اینکه وقتی ما آن جمال رادیدیم سرعالم برماکشف شدودرعرفان مامنتهاالیه کمال وصول به عالم شهودودیداراست
== رایحه ناخوش نفس ==
بسیاری ازکتابهاوسخنهااظهارفضیلت است یعنی درواقع بیان نفس است یعنی بنگریدمراوحدیث نفس میکند، اگرموسیقیدان است میگویدبه من نگاه کنید به همین جهت این رایحه ناخوش نفس درهنروشعروموسیقی فرددیده میشود
== حمد ==
خیلی خوب است که انسان زیباییهاوخوبیهاراستایش کندوخوبیهای مردم رابیان کند آنوقت اگراین ستایش برای خودحق باشد برمی گردد به حق ولی اگراین ستایش رابرای این کردکه به یک چیز دنی وحقیری برسد آنوقت این ستایش مانع میشود بین انسان وحق ونشانه دلبستگی به این دنیا است
== محبوب ==
محبوب مطلق فقط اوست وهرجامحبوبی هست بخاطراینست که نشانی ازآن محبوب مطلق دراوهست
== خاک دردوست ==
علت اینکه انبیا عالم شدندبه همه علوم یاحداقل علوم انسانی وآنچه مایه سعادت بشراست درسخنان آنها هست اینست که خاک دردوست شدند، هرکس خاک دردوست شدچشمش بازمی شودبه یک نوردیگری وبه یک روشنایی دیگری که درآن روشنایی حقایق اشیا رابی کم وکاست میبیند
== ریا ==
ریایعنی چیزی که مافوق وبرتراست راوسیله چیزی قراربدهیدکه مادون است آنچنان که نماز که وسیله تقرب به خداست وقتی ریا درآن بیایدمیشودوسیله تقرب به میرزاحسن که حاجی بازاراست واوست که رزق وروزی این شخص راتعیین میکند، هرچه اضافه شدنسبت به آنچه که دردل هست آن ریاست؛
== شکر ==
شکریعنی وقتی نعمتی به شمارسیدخودتان راشایسته آن نعمت ندانید، هروقت دیدید یک نعمتی به شمارسیدوشرمنده شدیدازآن نعمت وگفتید مگرمن چه کردم که این لطف شامل حال من شده، این شکراست؛
== رحم ==
رحم مال آنجائی است که حق با شماست وظاهرا حق باطرف مقابل نیست، امابه چنددلیل بایدرحم کردیکی اینکه انسانهااگردراین موردحقی ندارنددریک موردی حقشان گرفته شده، اگریک انسانی هست که حق نداردبه شماناسزابگویداماحق داشته ازتعلیم وتربیت برخورداربشوداما نشده؛ماکجامی توانیم بگوییم که این خطاکاروغافل تمام حقوقش رابرخوردارشده منتهااینجاداردبه حق دیگری تجاوزمی کندوبه این دلیل بایدرحم کردچون اوهم ازحق خودش کاملا
== هارمونی ==
الان روزگاری شده که معنی هارمونی ازذهن مردم دورشده، چون مدعیانی آمدند ومی گویند:ما درهنرمدرن باهارمونی سروکارنداریم بلکه فقط باکنتراست سروکارداریم ویک پدیدههای ناموزونی ایجادمی کنند که در موسیقی ونقاشی دیده میشود آدم بایدمراقب باشد لااقل مزاجش به هم نخوردواگرگاهی هم دیس هارمونیک میشود لااقل هارمونی راقبول داشته باشد وبفهمدکه این کاربدبودکه من کردم، تاوقتی آدم میفهمد کارش بدبوده بالاخره هارمونی هست ولی یک وقت هست که میگوید چه کسی گفته این کاربداست، افرادی هستندکه باحمله به فطرت، میگویندفطرتی وجودندارد، معیاری وجودندارد که بخواهیم بگوییم براساس آن معیارها این درست است وآن غلط است، درستی وغلطی ای وجودندارد، وحقیقت واخلاق نسبی است؛ واین بزرگترین دروغی است که درقرن بیستم دارند میگویند ومزاج دهررادارندتباه میکنند همه عالم معنی خوبی وزیبایی رامی فهمندوبااختلاف سلیقه هم مشکلی بوجودنمی آید
== اشک ==
ای کاش مردم قدراشک رامی دانستند، منتها به اشک میگویندآب دیده ؛ ولی باید دیدچه دیده که آن اشک راریخته ؟اگرچشمش به یک آب وعلفی خورده وآن اشک را ریخته، قیمت آن دیده هم معلوم است ولی اگرکسی چشمش به آن معشوق ازلی افتاده وداردگریه میکند هر دانه اش گنج است وهمه نعمتها ودولتها وخواسته هاوآرزوها رادرهمان نگاه به انسان میدهند
== طالب ==
اگرانسان یک عظمتی راطالب بشود نشانه عظمت روح خودش هست، هرکس که گفت من طالب مطلوبی هستم نشانه اینست که قابلیت واستعداد رسیدن به آن مطلوب راهم داردوحتما تلاش هم میکندوحتماهم میرسد، هرچه راطلب کردیدبدانیدکه به آن خواهیدرسیدفکرنکنیدکه چیزی بزرگترازآنست که به آن برسید
== میلاد ==
میلاد رسول اکرم و همه بزرگان دو نوع است یکی میلاد تقویمی وتاریخی است که برحسب تعاریف اختلاف نظر هم است درتاریخش، این یک تولداست که البته مایه شادی وشعف ماست وضیافتی برپامی کنیم وجشنی میگیریم ولی حقیقت جشن رابایدزمانی بگیریم که اودرمامتولدبشودمیلادمسیح زمانی است که یک مسیحایی درمازاده بشود؛یک شاعرانگلیسی گفت اگرمسیح هزار باردربیت اللحم زاده بشودتوراچه سودکه همچنان ملول وافسرده ودلمرده باشی، توکه زنده نشدی ؛اگرمابه آن خلق محمدی نرسیم وبه آن رحمت نامنتهای اوواصل نشویم وبهره مندنشویم ماراچه سودکه اومتولدشده است؛مایه سرشکستگی ماست که باوجودتولدچنین بزرگواری از آن خلق وخوی وجمال وبرکات وکمالات به ماچیزی نرسیده باشد
== شفا ==
اگرماثروتمندشویم وشاد وخوش وخرم شویم شفا پیدامی کنیم، ۹۹درصدبیماریهای جسمانی محصول بیماریهای روانی است، عامل اصلی بیماری اینست که آدم ازخودش راضی نیست وشب که میخواهدبخوابدباطنش از اومی پرسدکه امروزچه کار کردی ؟دل چه کسی راخوش کردی؟چه کسی راامروزشادکردی ؟خانم امیلی برونته میگویدشب که میشود کارهایت را بگذارروی میز، اگردیدی دربین آنها یک لبخندی هست که مثل یک خورشیدتابیده ودل یکی گرم شده، آن روزت راباطل نکردی؛دارایی انسان شادیهایی است که تولیدکرده وازآن شادیهاست که به انسان شادی میدهندولذت میدهندوبرکت پشت برکت به انسان میرسد
== محبوبیت ==
هیچ چیزدردنیابالاترازاین نیست که انسان محبوب باشد، بالاترین نیازماازهرگرسنگی بیشتراینست که مامحبوب بشویم ویکی مارادوست داشته باشد؛
== مهرگیاه ==
مهرگیاه یک چیزهایی بوده که به خیالات باطل میخوردند تاهمه دوستشان داشته باشند، درصورتیکه انسان وقتی محب شدمحبوب میشودونبایدانسان بگویدکسی قابل نیست، بایدانسان عاشق باشدتامعشوق پیدا بشودازاطراف وحاضرباشد تاخودش رافداکند درراه عشق ووقتی عاشق شد تمام عالم برای او معشوق میشوند؛
== ترافیک ==
ترافیک ما زشت است ونماینده کامل خودخواهی ماست ونشان میدهد که تنهامن مطرح هستم وتواینجانباش ؛این درروانشناسی ثابت شده که همه آدمهایی که جنایت میکنند یک جاهایی بایک زشتیهای خاصی برخوردکردندویک جایی مشکلی بازشتی داشتند، این زشتیها روی هم اثرمی گذارندوتبدیل به چیزهای مشابه خودشان میشوند، تبدیل به غصه وناامیدی بداخلاقی وحرف بد میشوند
== بسم الله ==
بسم الله کلیدکوک ماست همه هنرمندان وهمه انسانهایی که کار بزرگی میخواهندانجام دهند بایداول بسم الله بگویند چون بدون این اسم ما کوک نمیشویم کوک ما اینست که ما نباشیم هرکس که اسم خودش را فراموش کردواسم او رابرد اوکوک میشود، کوک ما کوک عشق است عشق اقتضا میکند که مانباشیم واگر ما بخواهیم عالم را بفهمیم بدون آن نام نمیتوانیم بفهمیم و بایدکوکمان راباکوک عالم یکی کنیم وکوک عالم اینست که اوهست، همه عالم میگویند اوهست ومابایداسم خودمان رانبریم تاباعالم بیگانه نشویم
== قناعت ==
قناعت به این منظور نیست که انسان بی عرضه شودوکارنکندودنیاطلب نباشد، بلکه قناعت یک اختیاراست وقانع کسی است که درعین امکانات میگویداینها مزاحم من است واینها رانمی خواهم وامکانات خودش راصرف خیروخوبی میکند
== دینارپرستی ==
یک کسی میآید و یک افکار شیطانی و یک نفس سمومی را در عالم پخش میکندوبرگ وبال هزاران نفر را میریزد وجوانیشان رااز آنها میگیردوالان دنیای دینارپرستی ودلارپرستی همین کاررامیکند، جوانهاراوقتشان رامیگیردویک مقداردلاربه آنهامی دهد که بعدانمی دانند باآن دلارها چه کارکنند
== سخاوت ==
مهمترین وصف الهی اینست که میبخشد وپس نمیگیردوهیچ انتظاری ازکسی نداردواین صفت بیش از هرچیزی مارابه اونزدیک میکند، وقتی ما میبخشیم این بخشش موهبتی است که به ماداده شده ومنتی است که برماگذارده شده چون ما چیزی نداریم که بخواهیم
== قرب الهی ==
ما اگر میخواهیم به خداوند نزدیک شویم بایدصفات اوراپیداکنیم، خداجایی نیست که آدم یواش یواش وسانت سانت به اونزدیک شودبلکه خداونداوصافی داردوهرچه به آن اوصاف نزدیک شویدبه او نزدیک شدید
== شب قدر ==
همه هستی ماوشان ومرتبه مادر گروی یک شب است ؛اگر این شب رخ بدهددرزندگی ما، شانی پیدا میکنیم، اگررخ ندهد، درروزقیامت که خواهندپرسیدشماچه مدت آنجابودید؟مابایدبگوییم یک شب طولانی بدون معراج وبدون نوروبدون پروازوبدون رویت آیات الهی گذراندیم
== خشم ==
خشم ازجهل سرچشمه میگیرد، هروقت آدم عصبانی میشود بخاطراینست که یک چیزی هست که باید بداندولی نمیداندو فکرمی کندکه فلانی بایدیک جوردیگری میگفت وحرف دیگری میزدولی الان آنطورنگفته است؛این فکربخاطرجهل شماست چون اگرپرونده آن آدم رابیاورید میفهمید که این فرد مطالعات وتحقیقاتش وتربیت وپدرومادرواینها، این رااینطوری بارآورده والان رسیده به اینجادرنتیجه نبایدعصبانی بشوید؛ازدست هیچکس نبایدآدم عصبانی بشودچون همه آدمهادریک مسیری بایک فضایی وبا یک ژنتیک خاصی وبایک وراثتی آمدندوارداین عالم شدندویک چیزهایی هم روی آنهااثرگذاشته، شمااگرمی توانیدآنهارابهترشان کنیدوگرنه عصبانیت معنی نمیدهدوماهرچه بیشتربدانیم خلقمان بهترمی شود
== فکراهریمنی ==
این فکرکه عدالتی نیست وارتباطی نیست بین رفتارهای ماونتایجش، این فکر، فکراهریمنی است واین فکر انگیزه هزارشرارت ودشمنی در عالم است، واین فکرازجنگ جهانی اول تاهمین اواخرکه یک بازگشتی دیده شد، بخش زیادی ازدنیا رابه خودش اختصاص دادهاست وهنرونقاشی ودلها وایمانهاراآشفته کردهاست، ایمان به اینکه اگرالف رخ دادازجنس آن الف یک چیزی مثل ب رخ میدهد
== حسابداری کل ==
این عالم حساب وکتاب داردوآن بالاحسابداری کل هست وفکرنکنیدکه دراین عالم کسی میتواندحق کسی رابخورد، هیچ کس ذرهای نمیتواندحق کسی دیگررابخوردمگرکه حق آن فردنبوده وخداونداراده کرده باشدکه ازاوگرفته بشود
== معلم ==
خود معلم بایدمحبوب بشودتا آن درس محبوب بشود، معلم وقتی عاشق شدمحبوب میشود، معلم باید انیت ونفس خودش رابگذاردبیرون دروبیایددرکلاس باچهره گشاده وشیرین به امیداینکه من این فرشته هاراکه سپردنددست من، من دلشان راخوش کنم وبه آنهاعلم ومعرفت وچراغ راه بدهم، این مهمترین توفیق برای معلم است، برعکس آنچه که گفتند معلم باید هیبت وجذبه داشته باشد، جذبه معلم عشق اوست، هیبت مال وقتی است که آدم حاکمیت بردلها ندارد، هیبت میگیردبرخودش، اما وقتی آدم عاشق شد شکوه عشق جایگزین آن جذبه وهیبت میشودوطیف فضای محبت همه را آرام میکندودرآن فضای مناسب برای تعلیم وتعلم قرارمی گیردچون تعلیم وتعلم جذبه وجاذبهاست واگریک خللی ایجادبشوددراین رابطه بین معلم وشاگرداین جریان معرفت اصلا صورت نمیگیردآنچنان که اگرشماکدورتی ازکسی دردلتان باشدحرفهای اورابرمبنای اینکه چه جوابی خواهم دادمی شنوید، واصلا ارتباط تعلیم وتعلم بعدازصاف شدن فضای محبت وفضای عاطفی بین معلم وشاگردصورت میپذیرد
== معماری ==
عالم بیرون ادامه وجود ماست، مایک مکانی در وجودمان هست که آن رادربیرون ایجادمی کنیم ومابایدمعماری درونمان زیباباشد تا معماری بیرونمان هم زیبا شود، معماری ما بدلیل اینکه توازن درآن نیست ما را کج خلق میکندهرچیزی آدم را یاد مشابهتهای خودش میاندازدوشبیه خودش میکنداگر ما دائماچشممان به هرچیزنازیبایی یبافتدبتدریج ذوق زیبایی از ما میرودبعدهم خلقمان تنگ میشود
== قربانی ==
مردم همه اهل قربانی کردن هستند ولی اصل بر اینست که چیزی را که کمتراست راقربانی بیشترکنند ولی چقدر آدم باید جاهل باشد که وقت و عمرش را قربانی چیزهای فانی کند ؛چیزی که قراراست از شما بگیرند وبعدا فانی میشود همین الان هم فانی وصفراست الان هست ولی بعدا نیست و حسرتش فقط بردل میماند پس عمرت را فدای نیست داری میکنی
ازخودمان بپرسیم که عمرمان را قربانی میکنیم برای کمتر یا کوثر؟
== انفاس قدسی ==
آن نفسهای قدسی که فرمودند خودتان را در معرض آنها قرار دهید نفس مولانا و شیخ محمودوبالاترازهمه اینهانفس انبیاواولیاست که انشا الله همه ما در معرض آنها قرار بگیریم
== قانون عالم ==
این عالم قانون دارد و اینطور نیست که انسان یک دروغی
== سلام ==
سلام خداوند با سین و لام و الف و میم نیست بلکه یک حال خوشی است از رحمت وگشایش در دل انسان که انسان به فراخنای ابدیت بزرگ میشود
== بهار ==
بهاری که قراراست بیایدوبرودبه چه دردمامی خورد؟شادی ای که قراراست بیایدوبرودبه چه دردما میخورد؟ثروتی که میآیدومی رود اعتباری نداردومال ما نیست ؛گلستان وبوستان باغی است که دست خزان هیچگاه به آن نمیرسد؛حقیقت باغ اینجاست وآن باغی که میآید ومی رود وخزان میشود عکس باغ است اگر به حقیقت باغ بود وسبزی و خرمی وبهاری بود خزان نمیشد؛ از دیربازکسانی که هوشمند بودند گفتندیک باغی درست کنیم مثل گلستان و بوستان که همیشه سرسبزباشد
== سلامتی ==
ما درحال سلامت روح هست که به سلامت جسم میرسیم.
== تفسیرقرآن ==
بهترین تفسیرقرآن ادبیات است وتفسیراین نیست که بگویندابن عباس این مطلب را نقل کرده وتفسیرطبری فلان مطلب رانوشته، بلکه بایدجان کلام بدست بیاید.
== اهل جهنم ==
محی الدین میگویدکه جهنمی هارابه زوربه جهنم نمیبرندبلکه به دلیل سنخیتی که پیداکردندبا آنجاخودشان با شوق واشتیاق به جهنم میروندومی گوینددرهای جهنم بازاست ولی هیچکس ازجهنم فرار نمیکند چون شوق پیداکردند وبه طلب چیزی میآیند در جهنم
== شهرهای بزرگ ==
الان توصیه بر اینست که شهرهای بزرگ را ازبین ببرندچون مایه مزاحمت است وانواع جنایات راشهرهای بزرگ تولیدمی کندبایدشهرهاکوچکترباشندتا آدمها به هم نزدیکترشوندومهربانتر شوند
== بیماری قرن ==
بیماری قرن ما این است که زن بودن از مطلوبیت افتادهاست وزن وسیله
== جمال حق ==
این یک حقیقت است که اگر ششدانگ دنیا وآخرت را به شما بدهند آنقدر نمیارزد که یک نفرپیدابشودوجمال اورابه شما نشان دهد ودل شماراببردوشماراعاشق او کند.
== شعرحافظ ==
علت اینکه شعرحافظ دلبری میکند اینست که درلابلای آن الفاظ حافظ تصویر آن جمال را قائم کردهاست ومهمترین چیزی که درموردشعرحافظ و دیگر بزرگان بایددانست اینست که آنهااین اشعارراازخودشان درنیاوردندبلکه آنهاآن جمال رادیدندکه دارند این حرفهارا میزنند
== تجلی خدا ==
ویلیام بلیک میگوید :خداوند برای کسانی که در ظلمت هستند، نور است ولی برای کسانی که در نورند به شکل زن ظاهر میشود
== روح ==
روح فوق العاده زیباست؛آنقدرزیباست که اگر کسی چشمش به اوبیفتد هیچگاه ازعشق اونمی تواند فارغ شود
== عالم روح ==
روزقیامت خوبهارا، کسانی که میتوانند با فرشتگان همراه شوندوسنخیت دارندبافرشتگان راجمع میکنند ومی برندوظالمین راهم میگذارند همانجابمانندواگرانسان به عالم روح نرسیده باشدآنوقت نمیتواندبافرشتگان حرکت کند
== بدن ==
همه عمرتان راصرف این بدنی که قراراست سرآخرغذای کرمهاشودنکنید؛صرف یک چیزی بکنیدکه فرشتگان میخواهندبردارندوببرند
== غسل ==
غسل اگرمیخواهید بکنیددرآب دیده ودرتوبه وبازگشت به خداوندغسل کنید
== قصه ==
یک قصهای ایجادکنیدکه هزاران هزارنفرقصه شما را بخوانندوزندگیتان راتبدیل به یک قصه کنید، فکرنکنیدکه من چندتانمایشنامه خواندم، اگرهمه نمایشنامههای دنیارابخوانیدبه این نمیارزدکه خودت یک قصه بشوی، قصه خودتان راثبت کنیددرعالم ووجودالهی خودتان رادرعالم متجلی کنید، بی سروصدانیاییددرعالم وبی سروصداهم بروید
== جهنم ==
هیچ جهنمی بدترازاین که آدم به خودش نگاه کند وازخودش خوشش نیاید نیست، منتهاماازاین واقعه غفلت داریم وگاهی درخواب چشممان بازمی شودوخوک وسگ میبینیم
== کینه ==
کینه هیچکس رابه دلتان راه ندهید چون آدم را آلوده میکند؛کینه هیچکس دردلتان نباید باشد چون ماخبرنداریم که آن بیچاره چرا آن کارراانجام داده، مردم همه مظلوم هستند ازدزدوجانی گرفته تاهمه مراتب دیگر، اگرازدل اوباخبرشویدوبفهمیددرچه شرایطی قرارگرفته، دلتان برای اوخواهدسوخت، رحمه للعالمین باشید؛ مااگرکینهای بخواهیم بورزیم باید به آن بدیهایی که دردرون خودمان هست کینه بورزیم
خط ۲۷۳:
به درودیواروجودمان دعوت کنیم
== دارو ==
عشق دارو و نوش داروی همه دردهاست چون همه دردها را در خودش حل میکند
== سرما ==
اگر انسان در درون حرارت و شعلهای داشته باشد همه سرماهای بیرون را گرم میکند و این سرماهای بیرون به یک جامهای و به یک مختصر گرمایی گرم میشود ولی سرماهایی
== سوال قیامت ==
در روز قیامت
و آن روزخداوند از انسان میپرسد که تو در فراق من چه میکردی، انسان باید یک گزارش آبرومندی داشته باشد بدهد که لا اقل اگر عذری هم میخواهد بیاورد بتواند آن عذر را بیان کندودرقیامت نمیشود درجواب این که چرافلان جادروغ گفتی وجمال زیبایی وخوبی راپایمال کردی، ازنشناختن خوبی وبدی صحبت کرد ؛چون روزالست خداوندبه همه ماتجلی جمال خودش را نشان دادهاست تاماهیچ عذری برای پایمال کردن خوبی وزیبایی نداشته باشیم
== دوستی ==
این که گفتند: دوستی از عشق بالاتر است به خاطر این
== ورزش ==
تنازعات و کشمکشها یی که در بازیهای ورزشی هست دون شان ماست و اصلا خوب نیست
== عاشق ==
عاشق دراصطلاح اهل معرفت کسی است که نیت کرده هیچ کاری غیرازشرایط عاشقی که عشق ورزی به خوبی وزیبایی ودانایی هست را درمعبدعشق انجام ندهد ونیت کند که هر حرف زشت و کار زشت ونگاه پلید وغذای پلید را نخورد، این فرداست که پاک میشود
== علم نجوم ==
منظوراز علم نجوم ارتفاع و اندازه ستارهها واینها نیست افلاک و ستارهها منظور اشتغال انسان به عالم برتراست وگرنه آنجا هم پایین است و فرقی نمیکند مثل همین طرف است، بالا و پایینی در عالم صورت وجود ندارد و امر اعتباری است و این کسانی که اشاره میکنند ما در نجوم فلان ستاره رادیدیم اینها اشاره به اشتغال انسان به عالم معناست ودر آن اشتغال بوده که آن ستاره را دیدهاند
== جمال ==
جمال به آدم اجازه فرمان صادر کردن میدهد وبزرگترین فرمانده در عالم جمال میباشد، ولی همانطورکه سکه تقلبی هست جمالهای تقلبی وظاهری هم هست ولی بازهم باید آن جمال تقلبی خودش را شبیه آن جمال حقیقی در بیاورد تا بتواندتحکم کند
== ادبیات ==
ادبیات دل آلوده نشده ودل گردو غبار نگرفته ماست
== قوانین الهی ==
تمام قوانین بازی شطرنج الهی و پیچ و خمهایش در دل ما نوشته شدهاست
== گواهی دل ==
از کجا بفهمیم از چیز خوب داریم لذت میبریم یا نه؟یکی که دل انسان گواهی میدهد که خوب است یا نه یا با دل آدمهای خوب چک کنیم
== انتخاب دوست ==
دوستان خوب انتخاب کنید تا آنهایی که خوب نیستند متوجه بشوندکه دارندکنارگذاشته میشوندتابروندویک چیزخوبی یادبگیرندوخودشان رااصلاح کنند
== انگیزه حرکت ==
تمام ذرات عالم آن معشوق را دیدند وگرنه هیچ وقت ذرات عالم شوق حرکت بسوی کامل شدن و انسان شدن ورسیدن به عالم وحدت را نداشتند
== بندگی ==
معنی بندگی این است که ما به آن صفتی باشیم که خدا میخواهد
== گفتار بزرگان ==
علت اینکه حافظ و دیگر بزرگان از خودشان تعریف میکنند و ما بدمان نمیآید این است که ما آرزو میکنیم که به آن مقام برسیم وحماسه آنها حماسه ماست و معشوقشان معشوق شخصی خودشان نیست که با خودشان به زیر خاک برود بلکه معشوقشان معشوق ماست وسخنانشان هم شرح حال ما را بیان میکند
== اندوه گذشته و خوف آینده ==
ما در کفن این عالم و در گورستان خیالات باطل در فشار قرار گرفتیم وآن فشار قبر همین الان دارد ما را فشار میدهد و جانهای مرده اندر گور تن هستیم و مار وعقرب هم افکار وخیالاتی هستند که دائما ما را میگزند ؛همه مردم گرفتار یک بندی هستند و بندشان هم ترسهایی است که از آینده دارند و خوف و اندوهی که از گذشته دارندکه مثل ماروعقرب ما را میگزند
== روزه در سخن ==
روزه در سخن این است که انسان هر حرفی را که زدنش خیری بر کسی مترتب نمیکند وبیان نکردن آن هم شری ایجاد نمیکند، انسان از آن سخن امساک کند
== ایرانیان باستان ==
ایرانیان باستان هیچ وقت آتش پرست نبودند بلکه آتش را فقط قبله کرده بودندو همه خداپرست بودند
== جادو ومعجزه ==
فرق جادو ومعجزه این است که جادو دوام ندارد و دو روز رونقی پیدا میکند و بعد از بین میرود ولی معجزه دوام دارد
== نگرانی ==
نگرانی جزو فرزندان خلف جرم است
== ابلیس ==
تنها چیزی که بر انسانیت ما سجده نمیکند جوهر سرکشی است که در ماست و همان ابلیس است که در عین حال که میداند حق چیست ولی تسلیم حق نمیشود
== سجده بر انسان ==
زمانی که خداوند به فرشتگان امر به سجده بر انسان کرد تنها فرشتگان سجده نکردند بلکه فرشتگان و تمام مخلوقات مادون فرشتگان سجده کردند از جمله آب و خاک و بادوآتش و این بدن هم تمام اجزایش بر انسان سجده کردند و اگر الان یکی از این اجزا نافرمانی کنند بدن به سمت تباهی میرود
== تسلیم حق ==
در دنیا هر چه فساد هست مال این نیست که حق را نمیشناسند بلکه مال اینست که تسلیم حق نمیشوند
== تعلیم و تربیت ==
مهمترین عامل در تعلیم و تربیت تغییر نگاه است، اساس تعلیم و تربیت این است که ما تلاش کنیم آدمها لذت ببرند از چیزهای خوب واز چیزهای بد لذت نبرند
== حق استعداد ==
ما نباید هیچ کدام از وجوه هستی خودمان را فراموش کنیم بعضیها را باید کنترل کنیم بعضی هارا باید شکوفا کنیم هر کدام را باید حقش را ادا کنیم اگر در ما استعدادی هست باید حقش را ادا کنیم
== خاصیت زیبایی ==
زیبایی خاصیتی داردکه شعاعی در دورواطراف خودش ایجاد میکند که هرچه زشتی باشد را دورمی کند وانسان را تزکیه میکند
== ارتباط با زیبایی ==
همه ما بایدبه دنبال زیبایی حرکت کنیم همه باید در کار هنرباشندوبه نوعی ارتباط داشته باشند با عالم زیبایی، اگر ارتباطتان راباعالم زیبایی قطع کنید بتدریج خلقتان تنگ میشود
== داستان انسان ==
داستانی که گفتند که انسان اول میمون بوده ویا قورباغه بوده، اینها حرف زیادی است ونباید قبول کرد، انسان ازاول آدم بوده و رشک حوریان بهشت بوده و هزاران هزارفرشته بر اوسلام میکردندوتازه آدم وقتی این داستان را بداندمعنی اخلاق و انسانیت را میتواند درک کندوگرنه کسی که قورباغهاست چرا کارخوب انجام دهد
== تناسخ ==
یک عده از تنگ چشمی وتنگ نظری فکر میکنند خدا فقط دوتاعالم دارد ویک چندتا هم روح دارد که هی ازاین عالم به آن عالم میبردآنهارا وبازازآن عالم در میاورد، میاورد به این عالم، درصورتی که اینطور نیست چون عالم بینهایت هست وتکرار لازم نیست انجام دهند، تکرار مال آنهائی است که محدوداست کارشان، اواطوارش نامتناهی است ولزومی ندارد که هی ببرد در آن عالم باز برگرداند تا تزکیه شوند ؛سیرمراتب طولی است یعنی عوالمی نامتناهی وجود دارد تا انسان برسد به آن کمالی که لایق حال خودش هست؛
== دلایل اثبات خدا ==
ادلهای که برای اثبات ذات خداوندمی آورند که به این دلیل و آن دلیل خداوند وجود دارد، اینها ما را دورمی کنند ازاو، چون او آنقدر به ما نزدیک است که هرواسطهای حجاب میشود بین ما و او
== احساس ==
اگرچیزی علی الدوام وارداحساس ما بشود ما آنرا احساس نمیکنیم، اگرقطع ووصل درسطح احساس باشد ما چیزی را میتوانیم احساس کنیم، آنچنان که اگر خورشیدطلوع و غروبی نداشت ما نور خورشید را احساس نمیکردیم،
وبه این دلیل است که ما خداوند را که اینقدرظاهر است را نمیتوانیم ببینیم؛
== عقل و عشق ==
عقل و عشق دوتاموجودنیستند بلکه عشق همان عقل است عقل متخصص اینست که حدچیزها را معین کند، عشق درعالم نامتناهی است، درحقیقت وقتی عقل به عشق برسدنامتناهی میشود ودست ازعقل بودن خودش برمی دارد، عقل که قبلش کمی محدود بوده وتجزیه وتحلیل میکرده وقتی ازاینها خلاص شد تبدیل به عشق میشود که عشق عالم نامحدود است
== زشتی ==
زشتی اصلا وجود ندارد چون اوست که تجلی کرده درعالم ؛
وعلت اینکه ما زشتی میبینیم این است که ما از یک آئینه خاصی که پیچیده شده و مشوب شده و آلوده شده داریم میبینیم که زشتی میبینیم
== عامل عشق ==
اگرشمامطمئن شدید یکی شما را دوست دارد، عاشق اومی شوید اگربفهمیم یکی دلش درهوای ماست، این خودش عامل عشق است، به خصوص عشق حقیقی وقتی فهمیدیم خدا ما را دوست داردطبیعی است که عاشق او میشویم
== دعا ==
هیچ دعائی بالاترازاین نیست که خدا ما را از خودش دور نکندوهیچ دردی هم بالاترازدردهجران نیست
== شناخت ==
شناخت حقیقی سنخیت ایجاد میکند وبعدتبدیل ماهیت میکند یعنی اگر گل را بشناسید گل میشوید، چون شناخت حقیقی وارد روح انسان میشود وشناسنده وشناخته شده یک چیز اندآنچنان که اگر کسی خدا را شناخت تجلی خداوند میشود
== واجبات ==
یکی از واجبات اینست که ما به دنبال خدا باشیم و بدنبال وسیلهای باشیم که ما را به او برساند
== علوم طبیعی ==
علوم طبیعی درمقابل علوم الهی شانی ندارند، شما ببینید که بزرگترین شخصیت انگلیس شکسپیر بوده یا نیوتن ؟مسلما شکسپیر بوده؛اگر شکسپیرها نباشند بشریت تبدیل به سبوعیت میشود؛اگر انسان دین نداشته باشد جوهر انسانیت در اومرده آدمی که دین ندارد وارتباطی با عالم برترنداردولذاتی ورای این لذات به او نرسیده چه امتیازی بر سایر حیوانات داردکه خودش را اشرف مخلوقات بداند
== بسم الله الرحمن الرحیم ==
اینکه گفتند هرکه
== خدا ==
خدای هر کسی درهمان هدف نهائی هر کسی است ؛ فکر نکنید که چه خدایی میپرستید، ایستگاه آخر شما هرجاهست خدای شماهم آنجاست به همین جهت اگر بگویند خدای بعضیها دلار است، حرف درستی است؛
== تاثیرسخن ==
اگر میبینید سخنان کسی را متوجه نمیشوید علتش اینست که آن فرد شما را دوست ندارد
== شهر بزرگ ==
شهربزرگ آنجائی است که یک انسان بزرگ آنجاست وآن دلیست که خدا آنجاست و آن انسانی است که دلش جام جهان نما شده و سرسویدا در او پیدا شده؛
== ذکر ==
آنچه که ازنمازبالاتراست ذکراست، ذکریعنی یادآوردن ارتباطی که با خدا داشتیم وبافرشتگان داشتیم وباحوا داشتیم
== ازدواج ==
ازدواج یک نهاد تکوینی عالم است وفقط
== نمازدائم ==
معنی الذین هم فی صلوتهم دائمون بدین معنی نیست که دائما انسان سر به مهر باشد واینکه گفتند بعضی بزرگان شب سرشان را بر مهر میگذاشتند و صبح بر میداشتند یا صبح سر به سجده میگذاشتند و شب بر میداشتند، اینها همه کنایهاست
== شبیه الشعرا ==
شعرا را به جای اینکه تقسیم کنند به
== تربت بزرگان ==
تربت بزرگان
قرآن هم از آسمان آمده زمین واین خاکش هست که میبینید شما بهمین جهت یک قدری که با هوی وهوس انسانها آمیخته بشود گردوخاک ایجاد میکند و جلوی حقیقت را میگیرد
== عالم لفظ ==
باید بدون هوای نفس رفت سراغ عالم لفظ تا آن لفظ مضطرب نشود و خودش را به شما نشان دهد
== سخن ==
هرحرفی میخواهید بزنید ببینید این حرف از کجا میاید، اگر دیدید از کینه میاید پس نزنید، مثلااگر میخواهید به کسی از روی محبت بگوئید که چقدر رنگت پریده اینرابه او نگوئید چون حالش بدتر میشود، اگر حرفی از عشق سرچشمه میگیرد و به عشق منتهی میشود خوب است، بدیها را خوب نیست که آشکار کنید هر چند که آگاه باشید ازآنها ؛وهر جاآدم از چیزی انتقاد میکند باید وجه اثباتش بچربد
== لذت ==
اگر همه لذتها رابدون جهدوکوشش در اختیار ما میگذاشتند از ذوق و مطلوبیت میافتادند، این که آدم یک چیزهایی را ندارد و میخواهد به آنها برسد خودش خیلی خوب است
== نوشابه ==
تمام این نوشابههای softdrinkبرای بدن ضرر دارند ولی اگر یکی پیدا بشودو در مورد مضرات همین نوشابهها یک مقالهای بنویسد، فرداش یا زیر کامیون میرود و یا با یک وسیله دیگری تصادف میکند
== تبلیغات ==
تبلیغات اثر سحر و جادو دارد و از جنس سحر و جادوست، خودتان را بر حذر بدارید از اینکه گوش به تبلیغات دهید
== اهل کثرت ==
انسانها چون اهل کثرت هستند با خدایان بیشتر میتوانند کناربیایند، چون در عالم کثرت هستند
== عالم هجران ==
علت اینکه ما را به عالم هجران مبتلا کردند اینست که در دعوی عشق صادق نیامدیم واگر صادق باشیم، مارادرهمین عالم کثرت به وحدت سوق میدهند
== رندی ==
رندی بدین معناست که انسان بفهمدکسی غیرازخدانیست و پشت پا بزند به هرچه غیرازدوست هست و ماسوی الله راازنظرمحو کند
== بالاترین مقام عالم ==
مقام ومرتبتی بالاترازمحب خدابودن در عالم نیست
== غافلان ==
غافلان کسانی اند که در هر چیزی منافع خودشان را میبینندوهیچ کاری ندارند به زیبایی و تجلی خداوند،
خط ۴۹۸:
== نظربازی ==
نظربازی عبارت است ازیافتن جلوه خاص الهی در هر موجودی ولذت بردن از هر موجودی در هر تجلی ای
== دیو ==
دیوهای بیرون از درون ما هستند که دربیرون ظاهر میشوند وبلکه همین خود ما هستیم که تبدیل میشویم به دیوهای بیرون برای دیگران وچه بلایی از این بالاتر که انسان
== راه عشق ==
راه عشق را باید به خاطر معشوق طی کرد نه بخاطر خود عشق وگرنه سد راه وصال میشود
== حقیقت آشنایی ==
اگر با اوآشنا شدید با هم آشنا میشوید اکر با او آشنا نیستید با هم آشنا نمیشوید؛دو تا انسان که به آن یار آشنا نرسیدند اگر با هم آشنا هم بشوند در جهت مصالح و منافع خودشان هستاما اگر یار ما یکی باشه ما با هم دوست میشویم واین جهت وحدت ماست حقیقت آشنایی فقط با نام خدا میسراست
== فراق ==
اگر کسی رادچار فراق کنید به فراق مبتلایتان میکنند، فکر هم نکنید که چه فراقی؟ فراقهایی در عالم هست که انسان به ذهنش خطور نمیکند انسان را
== نصیحت ==
نصیحت را اگر خیلی جدی انسان بگیرد و بعنوان اینکه واقعا موظف است عالم را
== دنیا ==
انتظار مسافر از خودتان داشته باشید وانتظار اینکه در یک جایی آسایش داشته باشید نیست اینجا محل عبور ماست ودر فکر اینکه اینجا استقراری پیدا کنید نباشیدودر فکر این باشید که اینجا چه چیزهای قیمتی ای هست که آنها را بردارید ؛
خط ۵۳۲:
وضعیت ما در این دنیا مثل کسی است که خانه اش را فروخته و مهلتی چند وقته به او دادند تا خانه را تخلیه کند
== مشخصات انسان الهی ==
از مشخصات انسان الهی این است که دیدار او انسان را به یاد خدا، زیبایی و خوبی میاندازدو در مواقعی که دیگران عصبانی میشوند او نمیشود و جاهایی که دیگران بخاطر منافعشان شروع به غیبت میکنند او نمیکندو انسان الهی غیب است و به ظاهر در کنار ما نشسته ولی در واقع بر قله انسانیت تکیه زده والهی بودن انسان به ظاهر انسان نیست چون هر کسی میتواند ظاهرش را به آن شکل در بیارورد
== هدف ==
در زندگی مهم این
== سختیهای زندگی ==
ازتمام لحظات زندگی تان لذت ببرید حتی از سختیهای زندگی چون سختیها راشما که تولید نکردید، خدا فرستاده
فقط یک چیزرا مواظب باشید و آن اینکه کار بد نکنید، اگر کار بد نکردید
== علوم الهی ==
آن دانشی که حیات آدم به آن بستگی دارد آن دانشی نیست که با گرفتن PHD انسان به آن بتواند برسد بلکه علمی هست
== عالم از دیدگاه سعدی ==
سعدی اینطور عالم را
== عشق
عشق به همین امور دنیوی هم عشق به اوست واگر گفتند عشق به امور دنیوی رارها کنید بخاطراین است که این عشقها
== دعوت قرآن ==
مهمترین سخن قرآن دعوت به سوی عالم وحدت است، به اینکه از این عالم کثرت بسوی عالم وحدت حرکت کنید
== رسالت انسان ==
رسالت همه ما حرکت بسوی عالم وحدت است
== سجده ==
سجده به این معنا نیست که فقط انسان حالت سجده بگیرد، بلکه به معنای برداشتن حجابهایی است که بین ما وحضرت حق هست و به معنای کم کردن تعلقات به غیر خداست تا زمانی که دیوارتعلقات به غیرکه بین ما و حضرت حق مانع شده برداشته بشود و به قرب اوبرسیم
== آسایش دنیوی ==
اگر انسان روحش رافروخت به آسایش و به چهارروز توالی خواستههای خودش و برخورداری از آنها
بعد یک روز شیطان میاید و زنگ را میزند که تمام شد وقتت و باید روحت راتقدیم کنی تا ببرند جهنم، آنوقت است که انسان
== افکار شیطانی ==
هر فکر شیطانی ای که آمد اگرخودتان رابه آن فروختید، لبخندتان و شادی دلتان راازشما میگیرند
== ثروت انسان ==
مردم همه فقیرند مثل خودشما، جز شما کسی نمیتواند به شما چیزی بدهد مگراینکه یکی بیاید و باخبرتان کند از ثروت خودتان
== منبع روزی ==
علت اینکه مردم خودشان راآلوده میکنند به هزاران هزار آلودگی این عالم، بخاطر این است که توکل ندارند بر آن رزاق علی الاطلاق واطمینان ندارند که آن منبع روزی کجاست
== گل وخار عالم ==
گل و خار این عالم مثل هم میمانند و گلها خطرناکترند اتفاقا،
== دیوان حافظ ==
شعر حافظ ذکراست، کتاب حافظ
== شعاع جمال حضرت حق ==
شعاع جمال او حجاب دیده ادراک ماست یعنی اینقدر این شعاع زیاداست، اینقدر این روشنایی برای این قوه ادراک ما زیاداست که سیاهی به نظر میاید، این سیاهی عین روشنایی و عین خورشیداست
== صلح ==
ما نباید فکر کنیم که عالم پر از هیاهو وجنگ و غوغاست و سخن ما به جایی نمیرسد، شما حرفتان رابزنید
خط ۵۹۹:
== تواضع ==
تواضع یکی از بارزترین نشانههای عظمت است چون بزرگان عالم بیش از هر کسی میدانند که بزرگی درآنها نیست بلکه آنها مجرای عبور آن عظمت وآن هنر وآن خلق خوش هستندوچه منتی بر دیگران؟ مثل اینکه روزنه بگوید این نورها که میبینید مال من است ونور کجا مال روزنهاست بلکه نور مال آفتاب است
== عالم حادثات ==
عالم حادثات چیزی بدست شما نمیدهد، تمام امور دستخوش عالم کون و فساد که انسانها در جستجوی آن هستندة درمعرض باد خزانی است و همه اش رااز دست خواهند داد، هر چیزی که
== منزل انسان ==
هر کسی که در یک منزلی توقف کرد ازآن منزل بلندش میکنند چون ما برای یک منزلی ساخته نشدهایم و ما مسافر جهان بینهایت هستیم ودرهر مرتبهای که ماندیم از آنجا بلندمان میکنند
== دائم الذکر ==
علت اینکه گفتند دائم در نماز و ذکر باشید این است که ما در یک جایی هستیم که دائما غبار آلود است و اگر چهار روز شستشو نکنیم بکلی در زیر غبارپنهان میشویم و ما صبح و ظهر و شب در معرض این گردو خاک غفلت هستیم، به این جهت دائما احتیاج به مذکر داریم واینکه گفتند: یک ساعت حضورعالمی به هفتادسال عبادت ترجیح دارد بخاطر این است که آن یک ساعت آن تذکر و یادآوری راایجاد میکند
== همنشینی با غافلان ==
مصلحت ما این نیست که با اهل دنیا و غافلان بنشینیم، چون بتدریج غافل میشویم
== پرهیز از شهوات ==
آنچه که الان موجب کمال شماست، مال آن لحظههایی نیست که نفس شما در شهوت و در راحت خودش بوده بلکه مال آن لحظههایی است که احتمالا پرهیز کرده از آن شهوات.
== نعمتها ==
نعمتهایی که فرستادند دراین دنیا، فقط برای این هست که بدانید سیبستانی هست و نگران این نباشید که به آن نعمت رسیدید یا نه این اصلا مهم نیست آنچه که مهم است این است که خودتان را آماده کنید برای برخورداری از آن نعمت و ذائقه اش را پیداکنید
== دوست ==
بهترین دوست کسی است که یادآورباشد از کسی که از یادمان رفته، بقیه دوستیها هم به درد نمیخورندچون دوستیهایی اند بر مبنای نیازمندیهای این عالم و موقت به اندازه دوام آن نیازمندیها، ولی اگر بر این مبنا با هم دوست شدید که هر دو یک معشوق دارید که تا بینهایت باید با هم برویدهیچگاه از هم جدا نمیشوید، آنچنان رفیقی را بایدخواستار باشد انسان مثل پیر مغان که دائما یادآورنده باشد و بشناسد درد انسان را و اگر دردی هم ندارد در او آن درد عشق را ایجادکند
== حادثه مهم زندگی ==
حادثه مهم زندگی این است که قبل از اینکه آن واقعه قیامت رخ بدهد در همین عالم، آن قیامت برای انسان رخ بدهدودر همین عالم به پیشگاه آن جمال برسد
== دل پاک ==
پاکی دل فقط به معنای پاک بودن ازآن معصیتهایی که مردم تصور میکنند نیست ؛دلِ پاک، دلی است که پاک باشد از هر گونه گرایشی که حق نیست وپاک باشد از اغراض شخصیه واز همه آنچه شیطان به انسان القاء میکندو دلیست که غیر از خدا هیچ چیز در او نیست.
خط ۶۴۷:
{{ویکیپدیا}}
{{ناتمام}}
[[رده:نویسندگان اهل ایران|الهی قمشهای، حسین]]
|