آژانس شیشهای: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
جز ربات: زیباسازی |
||
خط ۲:
* یکی بود یکی نبود. یه شهری بود خوش قد و بالا. آدمهایی داشت محکم و قرص. ایام ایام جشن بود. جشن غیرت. همه تو اوج شادی بودن که یه هو یه غول حمله کرد به این جشن...
* حاج کاظم به گروگانها «من واسه صبرتون یه یا علی میخوام. همین!»
* سلحشور به حاج کاظم :«دوره ت گذشته مربی !»
* دود این موتوریها امثال من و عباس خفه میکنه.
* حاج کاظم: من خیبری ام. اهل نی، هور، آب. عباس: خیبری ساکته، دود نداره. سوز داره.
* این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم!
* کمپوت اگر بینم تو را فوراَ شکارت میکنم / هر جای دنج گیر آورم فوراَ خوراکت میکنم
* گیلاساتو من میخورم هسته هاشو چال میکنم / گیلاساتو من میخورم هسته هاشو چال میکنم
* این وسط گوشت قربونی عباسه.
* عباس: (با لهجه مشهدی) مو سر زِمین بودُم با تراکتور. بعد جنگم رفتُم سر همو زمین، بی تراکتور.
* میدونی یه گردان بره خط گروهان برگرده بعنی چی؟ میدونی یه گروهان بره خط دسته برگرده یعنی چی؟ میدونی یه دسته بره خط نفر برگرده یعنی چی؟
* جگرم سوخت،شیشه شکست. مامور اوردن، اسلحه اش چسبید به دستم.
* به روح امام میچکونم!
* شهادت می دهم به ولایت شیعه هرکس در این نظام تکلیفی به گردن داره و من هم من هیچ شکایتی از کسانی که ممکنه منو تا چند لحظه دیگه مورد هدف قرار بدن ندارم اونا به وظیفه شون عمل کردن و من هم - اگر عباس از آرمانی فرمان میگیره که فراتر از ... چرا من تو چنین شرایطی اونو تنها بذارم - امیدوارم نیت حقیر رو درک کرده باشین من قصد آزار کسی رو ندارم- - - فاطمه فاطمه خوبم تا جنگ بود من نبودم جنگ تموم شد فشار زندگی چنان فشارم داد که باز تو و بچه ها رو درک نکردم می مونه دو یادگار مشترک ابوذر و سلمان پسرانم باید رنگ و بوی تو رو داشته باشن
* معرفت اون اجنبی که ویزا داد از توی هم وطن بیشتره.
سلحشور خطاب به حاج کاظم:"دهه دههی ثباته، اون پسر تو کی باید بتونه برا آیندش برنامهریزی کنه؟"
فرمانده به حاج کاظم:"مربی، اصل، حاشیه؟ نوچ"
خط ۲۳:
{{ویکیپدیا}}
{{ناتمام}}
[[رده:فیلمها]]
|