کارلوس کاستاندا: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Wayiran (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
جز ربات:تصحيح ي و ک
خط ۷:
 
به نقل از دون خوان:
شكارشکار كارکار غريبيغریبی است و نميشودنمیشود آنرا پيشپیش بينيبینی كردکرد و همينهمین آنرا هيجانهیجان انگيزانگیز ميمی كندکند. معذالكمعذالک در زمانيزمانی كهکه شخص شكارشکار ميمی كندکند فقط طعمه را به دام ميمی اندازد وليولی اگر كمينکمین كنندهکننده و شكارچيشکارچی باشي،باشی، خودت را نيزنیز به دام خواهيخواهی انداخت و با ايناین كارکار هرگز از خودت غافل نخواهينخواهی شد.
 
افراديافرادی كهکه كمينکمین و شكارشکار كردنکردن ميمی آموزند، نه تنها به بيبی عيبعیب و نقصينقصی دست ميمی يابند،یابند، بلكهبلکه هميشههمیشه شاد و سرزنده هستند، آنها هنرمندان ماهريماهری ميمی باشند كهکه هرطور دلشان بخواهد با مردم رفتار ميمی كنند،کنند، زيرازیرا در اثر تمرينتمرین كمينکمین و شكارشکار كردنکردن جنون اختيارياختیاری را آموخته اند!
 
اوليناولین اصل هنر « كمينکمین و شكارشکار كردنکردن» ايناین است كهکه سالكسالک خودش ميدانمیدان مبارزه را انتخاب نمايدنماید. يكیک سالكسالک هرگز قبل از آنكهآنکه ميدانمیدان رزم را بشناسد،‌ پايپای بدان نمينمی گذارد.
 
دوميندومین اصل هنر « كمينکمین و شكارشکار كردنکردن» كنارگذاشتنکنارگذاشتن چيزهايچیزهای غيرضروريغیرضروری است. سالكسالک نبايدنباید از دنيادنیا برايبرای راحتيراحتی خود استفاده كندکند. بايدباید قانونيقانونی داشته باشد و قانون « كمينکمین و شكارشکار كردنکردن» برايبرای هركسيهرکسی قابل اجراست.
 
هيچهیچ چيزچیز را پيچيدهپیچیده نكننکن. سعيسعی كنکن ساده بگيريبگیری. تمام تمركزتتمرکزت را بكاربکار ببر تا تصميمتصمیم بگيريبگیری كهکه آياآیا وارد ميدانمیدان مبارزه ميمی شويشوی يایا نه، زيرازیرا هر مبارزه ايای مبارزه برايبرای حياتحیات است. ايناین سومينسومین اصل هنر « كمينکمین و شكارشکار كردنکردن» است. سالكسالک مبارز بايدباید بخواهد و آماده باشد تا هم اكنوناکنون و همينهمین جا آخرينآخرین حالتش را بگيردبگیرد وليولی نه بطور درهم ريختهریخته.
 
خودت را رها كنکن. از هيچهیچ چيزچیز نترس. تنها درآن صورت اقتدارياقتداری كهکه ما را رهبريرهبری ميمی كندکند راه را برايمانبرایمان باز و به ما كمكکمک ميمی كندکند و ايناین چهارمينچهارمین اصل هنر « كمينکمین و شكارشکار كردنکردن» است.
 
پنجمينپنجمین اصل هنر « كمينکمین و شكارشکار كردنکردن» ايناین است كهکه وقتيوقتی سالكسالک با چيزهايچیزهای عجيبعجیب و غريبغریب روبرو ميمی شود كهکه نميداندنمیداند با آنها چه كند،کند، لحظه ايای عقب نشينينشینی ميمی كندکند و فكرشفکرش را به طرف ديگريدیگری ميمی برد و وقتش را صرف هركارهرکار ديگريدیگری ميمی كند،کند، هر كاريکاری كهکه باشد.
 
سپس بايدباید ششمينششمین اصل را نيزنیز به كارکار برد. در مبارزه برايبرای حيات،حیات، يكیک ثانيهثانیه ابديتابدیت است. ابديتيابدیتی كهکه ميمی تواند در مورد نتيجهنتیجه كارکار تصميمتصمیم بگيردبگیرد. مراد سالكسالک پيروزپیروز شدن است و به همينهمین علت او وقت را فشرده ميمی كندکند. سالكسالک مبارز يكیک لحظه را هم هدر نمينمی دهد.
 
* «در تمام زندگی‌ات شکایت کرده‌ای، چرا که هرگز مسئولیت کامل تصمیمات و اعمالت را به عهده نگرفته‌ای.»
* «دانایان با عمل زندگی می‌کنند , نه با اندیشه عمل»
* «گاهيگاهی لازم است انسان،خود را به خريتخریت بزند.»
 
'''* خودبزرگ بينيبینی بزرگترينبزرگترین دشن ماست . چيزيچیزی كهکه ما را ضعيفضعیف ميمی كندکند احساس رنجش نسبت به كردارکردار و سوءكردارسوءکردار همنوعان ماست . خود بزرگ بينيبینی ما سبب ميمی شود كهکه بيشتربیشتر ايامایام زندگيمانزندگیمان از كسيکسی رنجيدهرنجیده باشيمباشیم .
'''* هيچهیچ چيزچیز نمينمی تواند روحمان را به اندازه سر و كارکار داشتن با مردم غيرغیر قابل تحمليتحملی كهکه در مواضع قدرتند آبديدهآبدیده كندکند . تنها تحت ايناین شرايطشرایط هوشياريهوشیاری و آرامشيآرامشی را كهکه برايبرای تحمل بار سنگينسنگین مصائب و سختيسختی هايهای ناشناخته تر لازم داريمداریم كسبکسب ميمی كنيمکنیم .
'''* بهترينبهترین وقت يادگيريیادگیری و فراگيريفراگیری به هنگام گذر از حالتيحالتی به حالت ديگردیگر است . ( گذر از سويسوی راست به سويسوی چپ . همه ما در زندگيزندگی بطور ناخواسته دچار تغييرتغییر پيوندگاهپیوندگاه ميمی شويمشویم و دلايلدلایل آن زيادزیاد است : استرس - زمان كمکم - عجله - نيازنیاز و ... كهکه در ايناین زمانها ست كهکه ما موضوعيموضوعی را بسياربسیار خوب متوجه ميمی شويمشویم و يایا فرا ميگيريممیگیریم . هميشههمیشه بيادبیاد بياوريدبیاورید )'''
 
''*شايدشاید شنيدهشنیده باشيدباشید قضا و قدر يایا جبر واختيارواختیار ؟ ميمی دونيددونید دون خوان چيچی ميگه؟میگه؟
- حوزه اختياراتاختیارات بشر تمام آن چيزهاييچیزهایی هستند كهکه ما قادريمقادریم بعنوان فرد آنرا انتخاب كنيمکنیم و به محدوده شناخته تعلق دارند . اما امكاناتامکانات بشريبشری به ناشناخته تعلق دارند و آنها چيزهاييچیزهایی هستند كهکه ما قادر به انتخابشان نيستيمنیستیم بلكهبلکه چيزهاييچیزهایی هستند كهکه ما قادريمقادریم به انها دست يابيمیابیم .
* تفسيرتفسیر با خودتان''
{{ناتمام}}