نقل‌قول روز: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Tanhabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی
جز ربات:تصحيح ي و ک
خط ۱٬۳۳۸:
* «ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود// تسبیح شیخ و خرقهٔ رند [[شراب]]‌‌خوار» [[حافظ]] ۲۸
 
* «دل در پی این و آن نه نیكوستنیکوست تو را// یكیک دل داری بس است یک [[دوستی|دوست]] تورا» [[عبدالرحمن جامی]] ۲۷
 
* «خردمند گوید که در یک سرای// چو فرمان دو گردد نماند به جای» [[فردوسی]] ۲۶
خط ۱٬۳۶۰:
* «انسان‌ها از کوه سبز [[زندگی]] بالا می‌روند تا در قله منجمد آن جان سپارند.» [[ژان پل]] ۱۷
 
* «چو در دل نگنجدت راز كسانکسان// كجاکجا گنجد اندر دل دیگران» [[ابوشکور بلخی]] ۱۶
 
* «[[کار|کاری]] را که به میل ِ خود انجام می‌دهی، خسته‌کننده نخواهد بود.» [[توماس جفرسون]] ۱۵
خط ۱٬۳۶۶:
* «در بازی [[زندگی]]، انسان ابتدا گول‌خور است و در پایان، گول‌زن؛ به عبارت دیگر او [[بره]] به دنیا می‌آید و [[روباه]] از دنیا می‌رود.» [[ولتر]] ۱۴
 
* «شاهد آن نیست كهکه مویی و میانی دارد// بنده طلعت آن باش كهکه آنی دارد» [[حافظ]] ۱۳
 
* «سعدیا راست‌روان گوی سعادت ببرند// راستی كنکن كهکه به منزل نرسد كج‌رفتارکج‌رفتار» [[سعدی]] ۱۲
 
* «جایی که بی‌عدالتی جایگزین قانون شود، مبارزه به وظیفه‌ای مبرم تبدیل می‌گردد.» [[برتولت برشت]] ۱۱
خط ۱٬۴۱۲:
* «قدرت به هر دستی که رسید آن را مسموم می‌کند.» [[فریدریش شیلر]] ۲۲
 
* «حقيقت‌دانحقیقت‌دان اگرچه آدم است او// چو عارف شد به خود، [[جام جم]] است او» [[محمود شبستری]] ۲۱
 
* «چراغ [[مذهب]]، یکی پس از دیگری خاموش می‌شود. اما تفکر مذهبی که خالق آنست، هرگز نابود نخواهد شد.» [[ژان پل]] ۲۰
خط ۱٬۴۲۴:
* «تخم چون نیک بود، نیک پدید آید بر.» [[فرخی سیستانی]] ۱۶
 
* «برون ز کنج قناعت منه تو پای طلب// که مرغ خانگی ایمن بود ز چنگل [[شاهین|باز]] [[کمال‌الدينکمال‌الدین اسماعیل]] ۱۵
 
* «[[مرگ]] یک‌بار می‌آید ولی ترس فرارسیدن آن در طول عمر، آدمی را زجر می‌دهد.» [[ژان دلا برویر]] ۱۴
خط ۱٬۵۵۸:
* «یا رب آن [[زاهد]] خودبین که بجز عیب ندید// دود آهیش در آیینه ادراک انداز» [[حافظ]] ۱۲
 
* «من کار سخن راست بکردم چو نگار// لیکن به سخن راست نمی‌گردد [[کار]]» [[کمال‌الدينکمال‌الدین اسماعیل]] ۱۱
 
* «با صرف هزینه هنگفت غذای خوب و مناسبی تهیه کردن دلیلی بر هنرمندی نیست، هر خری می تواند این کار بسیار ساده را انجام دهد. آنکه در کار خویش استاد است، با پول کمتر همان غذای خوب را مهیا می‌سازد.» [[ژان بابتیست مولیر]] ۱۰
خط ۱٬۵۹۴:
* «پریشان نمودن اوضاع، مستلزم هوشمندی نیست، اما ایجاد نظم و تعادل به نیروی عقل وابسته است.» [[شارل دو منتسکیو]] ۲۵
 
* «چو کنعان را [[طبیعت]] بی‌[[هنر]] بود// پيمبرزادگیپیمبرزادگی طبعش نيفزودنیفزود» [[سعدی]] ۲۴
 
* «اگر ما از افزون‌طلبی چشم بپوشیم [[جنگ]] هم تکرار نخواهد شد.» [[کورت توخلسکی]] ۲۳
خط ۱٬۶۴۴:
== ژوئیه ۲۰۰۸ ==
 
* «بگو مبین چشم بر هم می‌نهم، بگو مشنو پنبه به‌گوش می‌گذارم، لیكنلیکن اگر گویی نفهم نمی‌توانم.» [[دیمقراطیس]] ۳۱
 
* «جایی که [[عقاب]] پر بریزد، از [[پشه]] لاغری چه خیزد.» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۳۰
خط ۱٬۶۹۵:
* «بشر عبارت از ذهن است و [[دانش|علم]] نیز همان ذهن است، انسان چیزی بجز آنچه می‌داند نیست.» [[فرانسیس بیکن]] ۶
 
* «با [[کبوتر]]، [[شاهین|باز]] كیکی شد هم‌نفس// كیکی شود هم راز، عنقا با [[مگس]]» [[مولوی]] ۵
 
* «آنها که می‌خواهند علل حقیقی [[معجزه|معجزات]] و کرامات را کشف و اشیاء را مانند یک فیلسوف درک کنند، فورأ تکفیر می‌گردند و بی‌[[مذهب|دین]] خوانده می‌شوند.» [[باروخ اسپینوزا]] ۴
خط ۱٬۷۴۱:
* «[[کژدم]] از راه آن که بدگهر است// ماندنش عیب و کشتنش [[هنر]] است» [[نظامی]] ۱۵
 
* «ايناین شمایید که به مردم می‌آموزید که چگونه با شما رفتار کنند.» [[وین رایر]] ۱۴
 
* «خردمند گوید که تایید و فر// به [[دانش]] به مردم رسد نه به زر» [[ابوشکور بلخی]] ۱۳
خط ۱٬۷۵۳:
* «شما به همان اندازه که بخواهید کوچک، و به همان اندازه که [[آرزو]] کنید بزرگ می‌شوید.» [[جیمز آلن]] ۹
 
* «[[درخت]] [[هنر]] همچو شاخ [[گوزن]]// فرومانده بی برگ و نشو و نما» [[کمال‌الدينکمال‌الدین اسماعیل]] ۸
 
* «[[گوزن]] کوه اگر گردن‌فراز است// کمند چاره را بازو دراز است» [[نظامی]] ۷
خط ۱٬۸۱۵:
* «سخن کاندر او سود نه جز زیان// نباید که رانده شود بر زبان» [[ابوشکور بلخی]] ۹
 
* «شکل‌گیری حکومت‌های خودکامه بدون حضور [[روشنفکر]]ان كوته‌بینکوته‌بین و حقیر ممکن نیست. اين‌گونهاین‌گونه روشنفکران در عمل به رژیمی خدمت می‌کنند كهکه مدعی مبارزه با آنند.» [[هانا آرنت]] ۸
* «همه‌چیز پیری پذیرد بدان// مگر [[دوستی]] کآن بماند جوان» [[ابوشکور بلخی]] ۷
خط ۱٬۸۹۷:
== نوامبر ۲۰۰۸ ==
 
* «چو [[طوطی]] [[کلاغ]]ش بود همنفس// غنيمتغنیمت شمارد خلاص از قفس» [[سعدی]] ۳۰
 
* «فیلسوفی که می‌خواهد در اجتماع حضوری فعال داشته باشد او دیگر فیلسوف نیست بلکه [[سیاست]]مدار است. او تنها جویای [[حقیقت]] نیست، بلکه خواهان قدرت است.» [[هانا آرنت]] ۲۹
خط ۱٬۹۳۱:
* «با مردم بی‌[[هنر]] [[دوستی]] مکن که مردم بی‌هنر نه دوستی را شاید نه دشمنی را.» [[قابوس‌نامه]] ۱۴
 
* «نمی‌خواهم [[زندگی]] كنم،کنم، ابتدا می‌خواهم كهکه [[عشق]] بورزم و در خلال آن زندگی كنمکنم.» [[زلدا فیتزجرالد]] ۱۳
 
* «همچو [[دریا]]ست صحبت اشرار// که بود ایمنی آن به کنار» [[مکتبی شیرازی]] ۱۲
خط ۱٬۹۹۲:
* «غم دنیا نشناسد، نه که خود غم چه بوَد// خرم آنکس که نداند غم عالم چه بوَد» [[محمد فضولی]] ۱۶
 
* «[[خرس]] را شکارنكردهشکارنکرده پوستش را نفروش.» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۱۵
 
* «به چشم «فخری» [[دانش]] ز بس که شیرین است// همیشه در طلبش هم‌چو کوه‌کن باشد» [[فخرعظمی ارغون]] ۱۴