ضرب‌المثل‌های آلمانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
AnankeBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات افزودن: id:Peribahasa Jerman
جز ربات:تصحيح ي و ک
خط ۲۳:
* {{چپ‌چین}}Alter Wolf verspotten die Hunde{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[گرگ]] پیر مضحکه [[سگ|سگان]] است»
** مترادف فارسی: ''«[[گرگ]] كهکه پيرپیر شد، [[رقص|رقاص]] [[شغال]] می‌شود.»''
** مترادف فارسی: « شیر که پیر شه، مسخره [[شغال]] می‌شه.»
* {{چپ‌چین}}Altes Pferd bekommt der Schinder{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[اسب]] پیر نصیب دباغ می‌گردد»
** مترادف فارسی: ''«درخت كهکه پيرپیر شد پايشپایش اره می‌گذارند.»''
* {{چپ‌چین}}Am Abends zeigt es sich, ob die Nacht hell sein wird{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «شبی که به روشنایی می‌گراید، از غروبش هویدا است»
خط ۳۹:
* ترجمه: «از یک [[پشه]] [[فیل]] ساختن»
* ترجمه: «از یک تراشه چوب، تیر سقف درست کردن»
** مترادف فارسی: ''«از كاه،کاه، كوهکوه ساختن.»''
 
== B ==
خط ۵۵:
* ترجمه: «کوه و دره به هم نمی‌رسند اما آدم‌ها»
* ترجمه: «آدم در زندگی دوبار همدیگر را ملاقات می‌کند»
** مترادف فارسی: ''«كوهکوه به‌كوهبه‌کوه نمی‌رسد، آدم به‌آدم می‌رسد!»''
* {{چپ‌چین}}Besser ein Sperling in der Hand, als ein Kranich auf dem Dach{{پایان چپ‌چین}}
* {{چپ‌چین}}Besser ein Vogel im Bauer, als Tausende in der Luft{{پایان چپ‌چین}}
خط ۷۱:
* ترجمه: «یک‌شاهی امروز بهتر از صدتومان فردا است»
* ترجمه: «یک پر در دست بهتر از پرنده‌ای در هوا»
** مترادف فارسی: ''«سركهسرکه نقد به‌از حلوای نسيهنسیه.»''
** مترادف فارسی: ''«سيلیسیلی نقد از عطای نسيهنسیه به.» ''
** مترادف فارسی: ''«نقد موجود به که نسیه موعود.»''
** مترادف فارسی: ''«جگركجگرک امروز بهتر از دنبه فردا است.»''
** مترادف فارسی: ''«[[گنجشک]] نقد به از [[طاووس]] نسيهنسیه.»''
** مترادف فارسی: ''«موجود را به‌مفقود و يافتهیافته را به‌نايافتهبه‌نایافته مفروش!»''
** مترادف فارسی: ''«خولی به‌كفمبه‌کفم به كهکه [[كلنگکلنگ]]ی به‌هوا.»''
* {{چپ‌چین}}Bier nach München tragen{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «آبجو به مونیخ بردن»
خط ۸۸:
* {{چپ‌چین}}Der Backofen ist eingefallen{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «تنور رمبید»
** مترادف فارسی: ''«تاپو تركيدترکید.»''
** مترادف فارسی: ''«پا سبكسبک كردنکردن.»''
*{{چپ‌چین}}Der Berg hat ein Mäuslein geboren{{پایان چپ‌چین}}
*{{چپ‌چین}}Der Berg kreißte und gebar eine Maus{{پایان چپ‌چین}}
خط ۹۶:
* ترجمه: «کوه وضع حمل کرد و [[موش|موشی]] به دنیا آورد»
* ترجمه: «کوه حامله، یک [[موش]] زائید»
** مترادف فارسی: ''«كوهکوه كندنکندن و [[موش]] بر آوردن.»''
** مترادف فارسی: ''«کوه البرز، پس از درد فراوان [[موش]] زائید.»''
* {{چپ‌چین}}Der Fisch fängt am Kopf an zu stinken {{پایان چپ‌چین}}
خط ۱۱۱:
* {{چپ‌چین}}Ein alter Mann und eine junge Frau, gewisse Kinder{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «یک مرد مسن با زنی جوان، کودکان فراوان»
** مترادف فارسی: ''«عروس جوان داماد پير،پیر، سبد بياربیار جوجه بگيربگیر!»''
* {{چپ‌چین}}Ein Alter sieht besser hinter sich als ein Junger, vor sich{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «مرد سالخورده، پشت سرش را بهتر از مرد جوانی که جلوی پایش را می‌نگرد، می‌بیند»
** مترادف فارسی: ''«آن‌چه جوان در آينهآینه بيند،بیند، پيرپیر در خشت خام آن بيندبیند.» [[مولوی]]''
* {{چپ‌چین}}Ein heidnisches Pfand ist besser als ein christliches Versprechen{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «یک تضمین کافرانه بهتر از یک قول مسیحانه‌است»
** مترادف فارسی: ''«سنگ به از گوهر نایافته» [[نیما یوشیج]]''
** تمثیل: ''«به‌دسـت‌آوريدهبه‌دسـت‌آوریده خردمند سنگ// بـه‌نايافتهبـه‌نایافته دُر به‌ندهد زچنگ» [[اسدی طوسی]]''
* {{چپ‌چین}}Einem bald die Ärmel zerreißen /das er bleiben soll{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «آستین مهمان را کشیدن و از هم دریدن برای نگهداشتن وی»
** مترادف فارسی: ''«چادركشون،چادرکشون، چادردرون(كشيدنکشیدن و دريدندریدن).»''
* {{چپ‌چین}}Einen auf den Backofen setzen{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «رو تنور نشاندن»
خط ۱۲۷:
* {{چپ‌چین}}Ein Vogel in der Schussel ist besser als zehn in der Luft{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «پرنده‌ای در دیگ بهتر از ده در هوا»
** تمثیل: ''«ما در خور صيدصید تو نباشيمنباشیم وليكنولیکن// [[گنجشک]] به دست است به از [[شاهین|باز]] پريدهپریده» [[سعدی]]''
* {{چپ‌چین}}Er ist hintern Backofen nicht weggekommen{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «از پشت تنور بیرون نرفته»
خط ۱۷۳:
* {{چپ‌چین}}Gebrannte Kinder scheuen das Feuer.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «بچه‌های سوخته، از آتش حذر کنند»
** مترادف فارسی: ''«[[مار|مارگزيدهمارگزیده]] از ريسمانریسمان سياهسیاه و سفيدسفید ميترسدمیترسد.»''
* {{چپ‌چین}}Geflickter Freundschaft wird selten wieder ganz.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[دوستی]] وصله شده‌ به ندرت به کیفیت سابق باز می‌گردد»
خط ۲۱۴:
* {{چپ‌چین}}Haar auf flacher Hand raufen wollen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «از کف دست مو کندن»
** مترادف فارسی: ''« كفکف دست كهکه مو ندارد از كجايشکجایش می‌كنندمی‌کنند.»''
* {{چپ‌چین}}Habich ist ein besserer Vogel als Hättich.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «'''دارم'''، پرنده‌ای بهتر از '''داشتم''' است»
** معنی: «''دارم'' و ''داشتم'' در زبان آلمانی تشابه تلفظی با نام پرنده‌ای دارد.»
** مترادف فارسی: ''«داشتم داشتم حساب نيست،نیست، دارم دارم حساب است.»''
*{{چپ‌چین}} Handwerk hat goldene Boden.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «پیشه، قاعده‌اش طلایی است»
** مترادف فارسی: '' «به‌پايانبه‌پایان رسد كيسهکیسه سيمسیم و زر// نگردد تهی كيسهکیسه پيشه‌ورپیشه‌ور» [[سعدی]]''
* {{چپ‌چین}}Handwerk hasst einander.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «پیشه‌ور از پیشه‌ور متنفر است»
** مترادف فارسی: ''«همكار،همکار، همكارهمکار را نمی‌تواند ببيندببیند.»''
* {{چپ‌چین}}Hinter dem Zaune aufgelesen sein.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «از پشت حصار برداشته شده»
** مترادف فارسی: ''«زيرزیر بوته سبز شده.»''
*{{چپ‌چین}}Hat der Herr der Schnupfen, so niesen die Knechte.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «ارباب زکام دارد، خدمه عطسه می‌کنند»
** مترادف فارسی: ''«شاه‌خانم ميزايد،میزاید، ماه‌خانم درد می‌كشدمی‌کشد.»''
* {{چپ‌چین}}Herrenfeuer wärmt und brennt.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «آتش بزرگان هم گرم کند و هم سوزاند»
خط ۲۳۶:
*{{چپ‌چین}}Hörensagen ist halb gelogen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «حرف شنیده‌شده نیمه‌دروغ است»
** مترادف فارسی: ''«يكیک [[كلاغکلاغ]] را چهل كلاغکلاغ كردنکردن.»''
*{{چپ‌چین}}Hühner, die daheim essen und anderswo legen, soll man am Bratspieß ziehen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «مرغانی که در خانه دانه می‌چینند و در جای دیگری تخم می‌گذارند باید به سیخ کشید»
** مترادف فارسی: ''«چينه‌اشچینه‌اش را اينجااینجا می‌خورد، تخمش را جای ديگردیگر می‌گزارد.»''
 
== I ==
خط ۲۵۶:
* {{چپ‌چین}}Irren ist menschlich.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «اشتباه‌کردن کاری است بشری»
** مترادف فارسی: ''« بشر جايزالخطاجایزالخطا است.»''
* {{چپ‌چین}}Isfahan ist die halbe Welt.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[اصفهان]] نیمی از جهان است»
خط ۲۶۷:
* {{چپ‌چین}}Jahre lehren mehr als Bücher.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «گذشت زمان بیشتر از [[کتاب]] می‌آموزد»
** مترادف فارسی: ''«زيركترينزیرکترین و آزموده ترينترین آموزگاران، روزگار باشد.»''
* {{چپ‌چین}}Je älter die Kuh, je hübscher das Kalb.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «هرچه [[گاو]] پیرتر، گوساله‌اش قشنگتر»
** مترادف فارسی: ''«[[گاو]] كهکه پیر شد گوساله‌اش عزيزعزیز می‌شود.»''
*{{چپ‌چین}}Je dümmer der Mensch, desto größer das Glück{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «آدم هرچه نادان‌تر، بلندبخت‌تر»
** مترادف فارسی: ''«دنیا به كامکام ابلهان است.»''
*{{چپ‌چین}}Jemand einen Bärendienst erweisen{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «به کسی خدمت‌ [[خرس|خرسی]] کردن»
خط ۲۸۴:
*{{چپ‌چین}}Katzengebet dringt nicht in den Himmel (himmelt nicht).{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «دعای [[گربه]] در آسمان رخنه نکند.»
** مترادف فارسی: ''« به‌دعای [[گربه]] سياهسیاه [[باران]] نمی‌آيدنمی‌آید (نمی‌بارد).»''
*{{چپ‌چین}}Katzenwäsche machen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[گربه|گربه‌شویی]] کردن»
** مترادف فارسی: ''«[[گربه|گربه‌شويیگربه‌شویی]] كردنکردن.»''
* {{چپ‌چین}}Kaufmannschaft leidet keine Freundschaft.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «تجارت، [[دوستی]] را تحمل نکند»
** مترادف فارسی: ''«حساب حساب است، كاكاکاکا برادر.»''
* {{چپ‌چین}}Kindermund tut Wahrheit kund.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «دهان [[کودک]]ان، حقیقت‌گو است»
خط ۲۹۶:
* {{چپ‌چین}}Kinder und Narren sagen die Wahrheit.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[کودک]]ان و [[دیوانه|دیوانگان]] حقیقت‌گو هستند»
** مترادف فارسی: ''« حرف راست را از ديوانهدیوانه بايدباید شنيدشنید.»''
* {{چپ‌چین}}Krokodilstränen weinen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «اشک تمساح [[گریه]] کردن»
خط ۳۲۰:
* {{چپ‌چین}}Lebe, als solltest du morgen sterben, und arbeite, als solltest du ewig leben.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «به گونه‌ای [[زندگی]] کن که گویی فردا باید بمیری؛ و طوری [[کار]] کن که گویی جاودانه‌ای.»
** مترادف فارسی: ''«طوری [[زندگی]] كن،کن، انگاری فردا خواهی مرد، طوری كارکار كن،کن، انگاری هيچگاههیچگاه نخواهی مرد.» [[هراس]]، ۶۵-۸ پیش از میلاد''
* {{چپ‌چین}}Leute und Leute sind zweierlei.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «آدم و آدم دو گونه می‌باشند»
خط ۳۲۶:
* {{چپ‌چین}}Liebe kann Berge versetzen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[عشق]]، کوه را جا به جا می‌کند»
** مترادف فارسی: ''«[[عشق]] در كوه‌كنیکوه‌کنی داد نشان قدرت خويشخویش// ورنه ايناین مايهمایه [[هنر]] تيشهتیشه فرهاد نداشت» [[فرخی یزدی]]''
* {{چپ‌چین}}Liebe erweicht auch die härtesten Stein und Felsen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[عشق]]، سخت‌ترین سنگ‌ها و صخره‌ها را نرم می‌کند.»
** مترادف فارسی: ''«گر كوه‌كنکوه‌کن زپای در آمد چه‌جای طعن// بالله كهکه كوهکوه پست شود زيرزیر بار [[عشق]]» [[عبدالرحمن جامی]]''
* {{چپ‌چین}}Liebe braucht keinen Lehrer.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[عشق]]، نیازی به آموزگار ندارد»
خط ۳۳۵:
* {{چپ‌چین}}Liebe, die nur von einer Seite kommt, dauert nicht lange.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[عشق|عشقی]] که فقط از یک سوی آید، طولانی نخواهد بود»
** مترادف فارسی: ''«چو زین سر هست زان سر نیز باید // كهکه مهر از یكیک طرف دیری نپايدنپاید» [[اوحدی]]''
* {{چپ‌چین}}Liebe ohne Gegenliebe, ist eine Frage ohne Antwort.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[عشق]] بدون طرف مقابل، سؤالی است بدون پاسخ»
** مترادف فارسی: ''«چه خوش بی، مهربونی هر دو سر بی// كهکه يك‌سریک‌سر مهربونی، دردسر بی» [[باباطاهر]]''
* {{چپ‌چین}}Liebe und Husten lässt sich nicht verbergen.{{پایان چپ‌چین}}
* {{چپ‌چین}}Liebe und Rausch schaut zum Fenster aus.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[عشق]] و سرفه را نمی‌توان پنهان داشت.»
* ترجمه: «[[عشق]] و سرمستی از دریچه بیرون را می‌نگرند.»
** مترادف: ''«[[عشق]] و مشكمشک پنهان نمی‌ماند.»''
* {{چپ‌چین}}Liebe kann man nicht erzwingen.{{پایان چپ‌چین}}
* {{چپ‌چین}}Liebe duldet keinen Zwang.{{پایان چپ‌چین}}
خط ۳۵۳:
* ترجمه: «[[عشق]]، [[جنون]]‌آور است»
* ترجمه: «[[عشق]] و عقل به ندرت دست در دست دارند.»
** مترادف فارسی: ''«[[عشق]] و [[جنون]] همسايههمسایه ديواردیوار به ديوارنددیوارند.»''
** مترادف فارسی: ''«[[عشق]] در آمد به‌دل، رفت زسر عقل و هوش.»''
* {{چپ‌چین}}Liebe fürchtet keine Gefahr.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[عشق]] از خطر نمی‌هراسد»
** مترادف فارسی: ''«[[عشق]] را از تيغتیغ و خنجر باكباک نيستنیست.»''
* {{چپ‌چین}}Liebe ist ein verzehrendes Fieber.{{پایان چپ‌چین}}
* {{چپ‌چین}}Liebe ist Leides Anfang.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[عشق]] تب کشنده‌ای است»
* ترجمه: «[[عشق]]، آغاز رنج است»
** مترادف فارسی: ''«به‌گيتیبه‌گیتی [[عشق|عاشقی]] بی‌غم نباشد// خوشی و عاشقی باهم نباشد» [[فخرالدین اسعد گرگانی]]''
** مترادف فارسی: ''«[[عشق]] برمن در عنا بگشود// عشق سر تا به‌ سر عذاب و عناست» [[فرخی سیستانی]]''
* {{چپ‌چین}}Löwen fangen keine Mäuse.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[شیر|شیران]]، [[موش]] شکار نکنند»
** مترادف فارسی: ''«نخورد [[شیر]] نيم‌خوردهنیم‌خورده [[سگ]]// ور به سـختی بميردبمیرد اندر غار» [[سعدی]]''
* {{چپ‌چین}}Lügen, dass sich die Balken biegen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «دروغی، که تیر سقف را خم می‌کند»
** مترادف فارسی: ''«دروغی كهکه تيرتیر سقف را می‌شكندمی‌شکند.»''
* {{چپ‌چین}}Lügen haben kurze Beine.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «پای دروغ کوتاه است»
** مترادف فارسی: ''«دروغ از همان دور كهکه می‌آيدمی‌آید يكیک پايشپایش می‌لنگد.»''
** مترادف فارسی: ''«دروغگو تا در خانه‌اش.»''
 
خط ۳۸۱:
* {{چپ‌چین}}Man kann sich selbst keine Bäume pflanzen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «کس نتواند نهالی از بهر خویش غرس کند.»
** مترادف فارسی: ''«ديگراندیگران نشاندند ما خورديمخوردیم ما به‌نشانيمبه‌نشانیم ديگراندیگران خورند. » [[مرزبان نامه]]''
*{{چپ‌چین}}Man muss es nehmen wie es kommt.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «به هر طریق که آید، باید پذیرفت.»
** مترادف فارسی: ''«هرچه پيشپیش آيدآید خوش آيدآید.»''
* {{چپ‌چین}}Man muss sich mit Mondschein begnügen, wenn man keinen Sonnenschein hat.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «باید به نور مهتاب کفایت کرد، هرگاه که از آفتاب محروم هستی.»
** مترادف فارسی: ''«چون [[عشق]] بود به دل، صواب است // مه در شب تيـرهتیـره آفتاب است» [[امیرخسرو دهلوی]]''
*{{چپ‌چین}}Man soll die Bärenhaut nicht verkaufen‚ ehe der Bär gestochen ist.{{پایان چپ‌چین}}
*{{چپ‌چین}}Man muss den Pelz nicht verteilen‚ ehe der Bär geschossen (erlegen) ist.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «پوست [[خرس|خرسی]] را که هنوز شکار نکرده‌ای، نفروش.»
* ترجمه: «[[خرس|خرسی]] که هنوز کشته نشده، نباید پوستش را تقسیم کرد.»
** مترادف فارسی: ''«[[خرس]] را شكارشکار نكردهنکرده پوستش را نفروش.»''
*{{چپ‌چین}}Man muss den Vogel erst im Käfig (Käficht) haben‚ ehe man ihn singen lehrt.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «پرنده را اول در قفس اسیرکن، سپس چهچه زدن را بدو بیاموز.»
** مترادف فارسی: ''«مرغی را كهکه در هواست نبايدنباید به‌سيخبه‌سیخ كشيدکشید.»''
* {{چپ‌چین}}Man muss den Wolf erst fangen‚ ehe man ihm das Fell abziehen kann.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[گرگ]] را اول بگیر، بعد پوستش را بکن.»
خط ۴۰۱:
*{{چپ‌چین}}Man wird eher von einem Mistkarren überfahren als von einem Wagen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «تصادف با یک گاری کودکِش امکان بیشتری دارد تا با یک درشکه.»
** مترادف فارسی: ''«همه را برق می‌گيرد،می‌گیرد، ما را چراغ نفتی.»''
*{{چپ‌چین}}Mein Mutter Kuh Bruder, war ein Ochs.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «برادر [[مادر|مادرم]]، [[گاو]]، یک گاومیش است.»
** مترادف فارسی: ''«به [[قاطر]] گفتند پدرت كيست؟کیست؟ گفت: [[اسب]] آقادائيمآقادائیم است.»''
* {{چپ‌چین}}Menschen und Zugvögel bleiben nicht an einem Ort.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «انسان‌ها و پرندگان در یک محل ماندگار نیستند.»
خط ۴۱۱:
* ترجمه: «دو زبانه حرف می‌زند.»
** مترادف فارسی: ''«دودستماله [[رقص|می‌رقصد]].»''
** مترادف فارسی: ''«به‌يكبه‌یک روی در دو محراب است.»''
** مترادف فارسی: ''«دودوزه می‌بازد.»''
* {{چپ‌چین}}Morgenstunde hat Gold im Mund.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «صیبح‌گاهان، زر در کام دارد.»
** مترادف فارسی: ''«سحرخيزسحرخیز باش تا كامرواکامروا باشيباشی.» ''
** مترادف فارسی: ''«صبح‌خيزیصبح‌خیزی دليلدلیل فيروزیفیروزی است.» [[عبدالرحمن جامی]] ''
* {{چپ‌چین}}Müßiggang hat Armut im Gefolge.{{پایان چپ‌چین}}
* {{چپ‌چین}}Müßiggang ist aller Laster Anfang.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «کاهلی، فقر به دنبال دارد.»
* ترجمه: «کاهلی، آعاز اعتیاد است.»
** مترادف فارسی: ''«تن‌آسانی و كاهلیکاهلی منجر به‌فقر و پريشانیپریشانی گردد.»''
 
== N ==
خط ۴۳۳:
* ترجمه: «حسد به خود ضربه می‌زند.»
* ترجمه: «حسد برای انسان مانند زنگ برای آهن است.»
** مترادف فارسی: ''«توانم آنكهآنکه نی‌آزارم اندرون كسیکسی// حسود را چه‌كنمچه‌کنم كوکو زخود به‌رنج در است» [[سعدی]]''
** مترادف فارسی: ''«حسود هرگز نياسودنیاسود.»''
*{{چپ‌چین}}Neue Kirchen und neue Wirtshäuser stehen selten leer.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «می‌خانه‌ها و کلیساهای نوبنیاد به ندرت خالی می‌مانند.»
** مترادف فارسی: '' «متاع كفرکفر و [[مذهب|ديندین]] بی‌مشتری نيستنیست // گروهی اين،این، گروهی آن پسندند» [[سنجر]]''
*{{چپ‌چین}}Neues preist man, Altes zerreißt man.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «نو را ارج می‌نهند، کهنه را جر می‌دهند.»
خط ۴۴۳:
*{{چپ‌چین}}Nichts sieht einem gescheiten Mann ähnlicher als ein Narr, der das Maul hält.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «هیچ‌کس به خردمندی [[دیوانه]]‌ای که [[سکوت]] اختیار کرده‌است، نیست.»
** مترادف فارسی: ''«نادان را به‌از [[سکوت|خاموشی]] نيستنیست.» [[سعدی]]''
* {{چپ‌چین}}Nicht um ein Jota.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «حتی یک «یوتا» هم نه.»
** مترادف فارسی: ''« يكیک واو نبايدنباید كمکم و زيادزیاد شود.»''
* {{چپ‌چین}}Niemand ist ganz golden.{{پایان چپ‌چین}}
* {{چپ‌چین}} Niemand ist ohne Fehl. (Tadel){{پایان چپ‌چین}}
خط ۴۵۳:
** مترادف فارسی: ''«[[گل]] بی‌عیب خداست.»''
** مترادف فارسی: ''«در عیب نظر مکن که بی‌عیب خداست.»''
** تمثیل: ''«هر گلی علت و عيبیعیبی دارد// [[گل]] بی‌علت و بی‌عيببی‌عیب خداست» [[پروین اعتصامی]]''
* {{چپ‌چین}}Niemand kann zweien Herren dienen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «هیچ‌کس نمی‌تواند به دو ارباب خدمت کند.»
** مترادف فارسی: ''« يكیک ارباب و ده نوكرنوکر شنيدهشنیده بوديم،بودیم، اما يكیک نوكرنوکر و ده ارباب نديدهندیده بوديمبودیم.»''
*{{چپ‌چین}}Noch in den Kinderschuhen stecken.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «هنوز با کفش‌های بچه‌گانه راه می‌رود.»
خط ۴۶۷:
* {{چپ‌چین}}Samt am Kragen, Hunger im Magen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «یقه از مخمل اما شکم خالی.»
** مترادف فارسی: ''« پز عالی جيبجیب خالی.»''
* {{چپ‌چین}}Säet einer Gutes, so schneidet er nicht Böses.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «دانه نیکی بکارید تا بدی درو نکنید.»
** مترادف فارسی: ''«تخم چون نيكنیک بود، نيكنیک پديدپدید آرد بر.» [[فرخی سیستانی]]''
* {{چپ‌چین}}Scham ist das Armen Unglück.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «حیا باعث بدبختی بینوایان است.»
خط ۴۷۶:
* {{چپ‌چین}}Schlafen bringt kein Brot ins Haus.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «از خوابیدن نان به خانه نمی‌آید.»
** مترادف فارسی: ''«هركسهرکس خواب است حصه‌اش در آب است.»''
* {{چپ‌چین}}Schlaf und Tod sind Zwillingsbruder.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «خواب و [[مرگ]] برادران دوقلو هستند.»
خط ۴۸۶:
** مترادف فارسی: ''«خبر بد زود منتشر می‌شود.»''
** مترادف فارسی: ''« خبر بد زود می‌رسد.»''
** مترادف فارسی: ''«خبر بد تيزروتیزرو باشد.»''
* {{چپ‌چین}}Schuld tötet den Mann.{{پایان چپ‌چین}}
* {{چپ‌چین}}Schulden und der Krebs sind unheilbare Übel.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «قرض آدم را می‌کشد.»
* ترجمه: «قرض و سرطان دو مرض لاعلاج هستند.»
** مترادف فارسی: ''«قرض عمر آدم را كوتاهکوتاه می‌كندمی‌کند.»''
* {{چپ‌چین}}Schuster‚ bleib bei deinen Leisten.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «جناب کفاش، با چرم خودت مشغول باش.»
** مترادف فارسی: ''«به‌قدر شغل خود بايدباید زدن لاف//كهکه زردوزی نداند بوريابافبوریاباف» [[نظامی]]''
* {{چپ‌چین}}Schwarze Kühe geben auch weiße Milch.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[گاو]]های سیاه هم شیر سفید تولید می‌کنند.»
خط ۵۰۰:
* {{چپ‌چین}}Schweigendem Mund ist nicht zu helfen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «به دهانی که [[سکوت]] کند نمی‌توان کمک کرد.»
** مترادف فارسی: ''«تا [[گریه|نگريدنگرید]] طفل كیکی نوشد لبن.» [[مولوی]]''
* {{چپ‌چین}}Schweigen ist das Beste.{{پایان چپ‌چین}}
* {{چپ‌چین}}Schweigen ist der Deckel auf dem Hafen.{{پایان چپ‌چین}}
خط ۵۰۹:
* ترجمه: «[[سکوت]] به ندرت زیان‌آور است.»
* ترجمه: «[[سکوت]] و تفکر کسی را مریض نکند.»
** مترادف فارسی: ''«[[سکوت|خاموشی]] دويّمدویّم سلامت است.»''
** مترادف فارسی: ''«سلامت در [[سکوت|خموشی]] است.» [[قابوس‌نامه]]''
** تمثیل: ''«مرد [[سکوت|خاموش]] در امان خداست// آدمی از زبان خود به‌بلا است» [[سعدی]]''
خط ۵۱۷:
* ترجمه: «[[مادر]]شوهر آستر لباس شیطان است.»
* ترجمه: «مادرشوهر، [[مادر]] [[ببر]].»
** مترادف فارسی: ''«مادرشوهر [[مار|ماره]]، بچه‌اش مارمولك؛مارمولک؛ خواهرشوهر خاره، بچه‌اش خارخاسكخارخاسک.»''
** مترادف فارسی: ''«مادرشوهر [[کژدم|عقرب]] زیر فرش است.»''
* {{چپ‌چین}}Sein Schäfchen ins Trockene bringen.{{پایان چپ‌چین}}
خط ۵۲۷:
* {{چپ‌چین}}Sich selbst kennen, ist die größte Kunst.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «خودشناسی بزرگترین [[هنر]] است.»
** مترادف فارسی: ''«آنچه در علم بيشبیش می‌بايدمی‌باید// [[دانش]] ذات خويشخویش می‌بايدمی‌باید» [[اوحدی مراغه‌ای]]''
* {{چپ‌چین}}Sie ist meine Kragenweite.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «او اندازه تنم است.»
** مترادف فارسی: ''« قبائيستقبائیست كهکه بر قامت من دوخته‌اند. (قبائيستقبائیست بر قامت او دوخته)»''
* {{چپ‌چین}}Sitze meinetwegen krumm, aber sprich gerade.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «اگر مایلی کج بنشین اما راست حرف بزن.»
** مترادف فارسی: ''«كجکج بنشينبنشین اما راست بگو.»''
* {{چپ‌چین}}Sorge, aber nicht zuviel, es geschieht doch, was Gott will.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «زیاد غصه نخور، خواست خدا هرچه باشد همان می‌شود.»
** مترادف فارسی: ''«پس زانو منشین و غم بی‌هوده مخور// كهکه ز غم‌خوردن تو رزق نگردد كمکم و بيشبیش» [[حافظ]]''
* {{چپ‌چین}}Sorge nicht für morgen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «غم فردا را نخور.»
** مترادف فارسی: ''«برو شادی كنکن ای ياریار دل‌افروز//غم فردا نشايدنشاید خورد امروز» [[سعدی]]''
* {{چپ‌چین}}Stolz auf der Gasse, kein Heller in der Tasche.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «در کوچه و خیابان سرافراز، اما در جیب یک‌شاهی هم ندارد.»
خط ۵۴۸:
* {{چپ‌چین}}Suche, so wirst du finden.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «جستجو کن، خواهی یافت.»
** مترادف فارسی: ''«جويندهجوینده يابنده‌استیابنده‌است.»''
 
== W ==
خط ۵۵۹:
* ترجمه: «هرچیزی که شروع شود، پایانی هم بر او معین شده‌است.»
** مترادف فارسی: ''«هرچه به‌آغازی بوده شود// طمع مدار ای پسر اندر بقاش» [[ناصرخسرو]]''
** تمثیل: ''«ماجرای من و [[عشق|معشوق]] مرا پايانپایان نيستنیست// هرچه آغاز ندارد نپذيردنپذیرد انجام» [[حافظ]]''
* {{چپ‌چین}}Wasser in den Rhein tragen{{پایان چپ‌چین}}
* {{چپ‌چین}}Wasser ins Meer (See) tragen{{پایان چپ‌چین}}
خط ۵۶۸:
* {{چپ‌چین}}Wenn das Pferd zu alt ist, spannt man’s in den Karren{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[اسب]] که پیر شد او را به گاری می‌بندند.»
** مترادف فارسی: ''«[[مار]] كهکه پيرپیر شد [[قورباغه]] سوارش می‌شود.»''
*{{چپ‌چین}}Wer den Baum gepflanzt hat, genießt selten seine Frucht{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «آن‌که نهالی غرس کند، به ندرت از ثمره او بهرمند گردد.»
** مترادف فارسی: ''«دیگران كاشتندکاشتند ما خوردیم، ما می‌كاریممی‌کاریم دیگران بخورند.»''
* {{چپ‌چین}} Wenn der Wolf altert, so reiten ihn die Krähen{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[گرگ]] که پیر شد، [[کلاغ]] سوارش می‌شود.»
** مترادف فارسی: ''«[[شیر]] كهکه پیر شد، بازيچهبازیچه [[شغال]] می‌شود.»''
* {{چپ‌چین}}Wenn der Wolf alt wird, bellen ihn die Hunde{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[گرگ]] که پیر شد، [[سگ]] براش پارس می‌کند.»
** مترادف فارسی: ''«[[سگ|تازی]] كهکه پیر شد، از [[آهو]] حساب می‌برد.»''
* {{چپ‌چین}}Wer die bei Abend stiehlt, bringt sie bei Tag wieder{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «اگر او را شبان‌گاه بدزدند، در روشنایی روز پس می‌دهند.»
** مترادف فارسی: ''«مال بد بيخبیخ ريشریش صاحبش.»''
* {{چپ‌چین}}Wer will der Katze die Schelle umhängen{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «چه‌کسی می‌خواهد زنگوله را به گردن [[گربه]] بیندازد؟»
** مترادف فارسی: ''«زنگوله را كهکه به گردن [[گربه]] می‌اندازد؟»''
{{ناتمام}}