خر: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Sahim (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات:تصحيح ي و ک
خط ۱۵:
* «از خر می‌پرسند چهارشنبه کی است.»
* «از روی لاعلاجی به خر می‌گه خانباجی!»
* «[[اسب]] و خر را كهکه پهلوی هم ببندند، اگر هم‌خو نشوند، هم‌بو می‌شوند.»
* «با حرف خر از آسمان جو نمی بارد.»
* «به خر دستش نمی‌رسد، پالانش را می‌زند»
* «پالان ترمه خر را عوض نمی‌كندنمی‌کند
* «جوان را مفرست به زن گرفتن، پیر را مفرست به خر خریدن!»
* «حیف صابون که سر خر را با آن بشویند.» ''[[ضرب‌المثل‌های ایتالیایی|ضرب‌المثل ایتالیایی]]''
خط ۲۴:
* «خر اگر بازار نرود بازار می‌گندد.»
* «خر برهنه را پالان نتوان گرفت.»
* «خر به فكرفکر جو است و خربنده به فكرفکر دو»
* «خر پیر و افسار رنگین»
* «خر چه‌داند قدر حلوای نبات»
خط ۳۰:
* «خر داده و زر داده و سر داده.»
* «خر را جایی می‌بندند که صاحب خر راضی باشد»
* «خر را كهکه به عروسی می‌‌برند، برای خوشی نیست، برای آب‌كشیآب‌کشی است.»
* «خر را گم کرده پی افسارش (پالانش - نعلش) می‌گردد.»
* «خر سوار خمره شده»
خط ۳۸:
* «خر سی‌صنار پالان هف‌صنار!»
* «خر عیسی به آسمان نرود!»
* «خر كهکه جوش زيادزیاد شد لگد و جفتكجفتک می‌پراند»
* «خر که یک بار پایش به چاله رفت، دیگر از آن راه نمی‌رود.»
* «خر مال كسیکسی است كهکه سوار است.»
* «خر همان خر است پالانش عوض شده»
* «خریت نه تنها علف‌خوردن است»
خط ۴۷:
* «زبان خر را خلج داند.»
* «سر خر بودن بهتر از دم [[اسب]] بودن است»
* «قدر لوزينهلوزینه خر كجاکجا داند»
* «قسمت را باور كنمکنم یا عرعر خر را؟»
* «قیمت زعفران چه داند خر»
* «كارکار كردنکردن خر، خوردن یابو»
* «كاهکاه را پیش [[سگ]] و استخوان را پیش خر می‌ریزد.»
* «كرهکره خر از خريتخریت پیش پیش [[مادر]] است.»
* «گر نبودی چوب تر، فرمان نبردی [[گاو]] و خر»
* «مرگ خر عروسی [[سگ]] است.»
* «مزد خرچرانی، خرسواری است!»
* «هرچه داره به بر داره، به خونه دست خر داره!»
* «هركههرکه خر شد بارش می‌كنندمی‌کنند.
* «هركههرکه خر شد سوارش می‌شوند.»
* «هر كهکه خری ندارد، غمی ندارد»
* «یاسین به گوش خر خواندن.»
 
خط ۶۶:
** ''[[امیر خسرو]]''
 
* «آسوده كسیکسی كهکه خر ندارد// از كاهکاه و جوش خبر ندارد»
** ''[[ناشناس]]''
 
* «آلت اسكافاسکاف پیش زرگر// پیش [[سگ]] كَهکَه استخوان درپیش خر»
** ''[[مولوی]]''
 
* «آن دو شاخ [[گاو]] اگر خر داشتی// يكیک شكمشکم در آدمی نگذاشتی»
** ''[[سعدی]]''
 
* «آن‌کس كهکه نداند و بداند كهکه نداند// لنگان خرک خویش به منزل برساند»
** ''[[فخرالدین رازی]]''
 
خط ۹۶:
** ''[[فرخی سیستانی]]''
 
* «اهل نگردد به عمامه سفیه// خر نشود از جل ديبادیبا فقیه»
** ''[[امیر خسرو]]''
 
* «ای بسا [[اسب]] تیزرو كهکه بمرد// خركخرک لنگ، جان به منزل برد»
** ''[[سعدی]]''
 
* «بار گوناگون است بر پشت خران// هین بیكبیک چوب ايناین خران را تو مران»
** ''[[مولوی]]''
 
خط ۱۱۴:
** ''[[نظامی]]''
 
* «به یكیک دل مهر پیوستن نشاید// چو خر، كشکش بار بر یك‌سویک‌سو نیاید»
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]''
 
خط ۱۲۳:
** ''[[نظامی]]''
 
* «پیش خر، خرمهره و گوهر یكییکی است»
** ''[[مولوی]]''
 
* «پیشین خر، پسین را پل بود.» (خر پيشين،پیشین، خر پسينپسین را پل بود.)
** ''[[طاهره|قرة‌العین]]''
 
خط ۱۴۵:
 
* «چون مهر کند فلک‌سواری// از چالش لاشه‌خر چه خیزد»
** ''[[کمال‌الدينکمال‌الدین اسماعیل]]''
 
* «چه خوش گفت آن نهاوندی به طوسی// كهکه [[مرگ]] خر بود [[سگ]] را عروسی»
** ''[[نظامی]]''
 
* «خران را كسیکسی در عروسی نخواند// مگر وقت آن كآبکآب و هیزم نماند»
** ''[[نظامی]]''
خط ۱۶۰:
 
* «خر رفت که آورد سرویی// ناورد سرو دوگوش بنهاد»
** ''[[کمال‌الدينکمال‌الدین اسماعیل]]''
 
* «خر عیسی است که از هر [[هنر|هنری]] با خبر است// هر خری را نتوان گفت که صاحب‌هنر است// خر عیسی را آن بی‌هنر انکار کند// که خود از جملهٔ خرهای جهان بی‌خبر است// قصد راکب را بی‌هیچ نشان می‌داند// که کجا موقع مکث است و مقام گذر است// چون سوارش بر مردم همه پیغمبر بود// او هم اندر بر خرها همه پیغام‌بر است// من به جز مدحت او مدح دگرخر نکنم// جز خر عیسی گور پدر هرچه خر است»
** ''[[ایرج‌میرزا]]''
 
* «خر عیسی گرش بمكهبمکه برند// چون بیايدبیاید هنوز خر باشد»
** ''[[سعدی]]''
 
* «خركیخرکی را به عروسی خواندند// خر [[خنده|بخندید]] و شد از قهقهه سست// گفت من [[رقص]] ندانم به سزا// مطربی نیز ندانم به درست// بهر حمالی خوانند مرا// كآبکآب نیكونیکو كشمکشم و هیزم چست»
** ''[[خاقانی]]''
 
خط ۱۷۷:
** ''[[کمال‌الدین اسماعیل]]''
 
* «خوشبخت آنكهآنکه كره‌خرکره‌خر آمد الاغ رفت// بی چاره آنكهآنکه گرفتار عقل شد»
** ''[[ناشناس]]''
 
خط ۱۸۹:
** ''[[ایرج‌میرزا]]''
* «زنده كنِِِِِکنِِِِِ مرده، مسیحافر است// و آنكهآنکه دم از مرده برآرد خر است»
** ''[[امیر خسرو]]''
 
* «[[سگ]] بر آن آدمی شرف دارد// كهکه چو خر دیده بر علف دارد»
** ''[[نظامی]]''
 
* «شاه میداس را دو گوش خر است// لیكلیک آوخ كهکه زیر تاج دراست»
** ''[[ناشناس]]''
 
خط ۲۰۱:
** ''[[سنایی]]''
 
* «[[دانش|علم]] داری عمل نه، دان كهکه خری// بار گوهر بری و كاهکاه خوری»
** ''[[سنایی]]''
 
* «فقیه شهر چه خوش گفت دی به گوش حمارش// هرآن‌كههرآن‌که خر شود البته می‌شوند سوارش»
** ''[[روحی]]''
 
خط ۲۱۰:
** ''[[ناشناس]]''
 
* «قیاسی گيرگیر از این‌جا، آن و این را// خر پیشینه پل باشد پسین را»
** ''[[ناشناس]]''
 
خط ۲۴۰:
** ''[[کمال‌الدین اسماعیل]]''
 
* «نه منعم به مال از كسیکسی بهتر است// خر ار جل اطلس بپوشد خر است»
** ''[[سعدی]]''
 
* «نه هر خر را به چوبی راند باید// نه هركسهرکس را به نامی خواند باید»
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]''
 
خط ۲۴۹:
** ''[[مکتبی شیرازی]]''
 
* «هـركسیهـرکسی را كهکه بخت برگردد// [[اسب|اسبش]] اندر طویله خر گردد»
** ''[[ناشناس]]''
 
خط ۲۵۵:
** ''[[مولوی]]''
 
* «هركههرکه [[عشق|عاشق]] نیست آنرا خر شُمر// خر بسی باشد، زخر كمترکمتر شُمر»
** ''[[عطار نیشابوری]]''
 
خط ۲۶۱:
** ''[[سنایی]]''
 
* «یارب ايناین نودولتان را بر خر خودشان نشان// كاینکاین همه ناز از غلام و [[اسب]] و [[قاطر|استر]] می‌كنندمی‌کنند»
** ''[[حافظ]]''
 
برگرفته از «https://fa.wikiquote.org/wiki/خر»