محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
نسخهٔ ۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۰، ساعت ۱۵:۰۹
شعر
«
|
بوی جوی مولیان آید همی | |
یاد یار مهربان آید همی | ریگ آموی و درشتی راه او | |
زیر پایم پرنیان آید همی | آب جیحون از نشاط روی دوست | |
خنگ ما را تا میان آید همی | ای بخارا شاد باش و دیر زی | |
میر زی تو میهمان آید همی | میر ماهست و بخارا آسمان | |
ماه سوی آسمان آید همی | میر سروست و بخارا بوستان | |
سروسوی بوستان آیدهمی | آفرین و مدح سود آید همی | |
گر به گنج اندر زیان آیدهمی |
|
»
|
—
|
«
|
به گامی سپرد از ختا تا ختن | |
به یک تک دوید از بخارا به وخش |
|
»
|
—
|
«
|
آن را بدو بهل که همی گوید | |
من دیدهام فقیه بخارا را |
|
»
|
—
|
«
|
اینجاست به یمگان ترا دبستان | |
در بلخ مجویش نه در بخارا |
|
»
|
—
|
«
|
کیخسرو هدی که غلامانش را خراج | |
طمغاج خان به تبت و یغما برافکند | حمل خزانهاش به سمرقند برنهد | |
نزل ستانهاش به بخارا برافکند |
|
»
|
—
|
«
|
زافسار خرش افسر فرستم | |
به خانان سمرقند و بخارا |
|
»
|
—
|
«
|
آن بخارا معدن دانش بود | |
پس بخارائیست هرک آنش بود |
|
»
|
—
|
«
|
اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را | |
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را |
|
»
|
—
|