[[Imageپرونده:Flores.gif|300px|thumb|left|«وفاداری مدار از [[بلبل|بلبلان]] چشم// که هردم بر گلی دیگر سرایند» - [[سعدی]]]]
'''[[W:گل|گل]]'''
== [[گفتاورد]] ==
* «آنکس که میل به مالاندوزی دارد، باید از [[زنبور]] [[عسل]] سرمشق گیرد. او بدون اینکه گل را پرپر کند به جمعآوری عسل میپردازد. تو نیز ثروت خویش را بدون نابودی منبع آن، کسب کن! آنگاه اندوخته تو بیش از پیش افزایش خواهد یافت.»
** ''[[گوتاما بودا]]''
* «آنکه همیشه شاگرد میماند آموزگار خود را پاداشی به سزا نمیدهد. چرا تاج گلهای مرا از سر نیفکندید؟»
** ''[[فریدریش نیچه]]''
* «اسلحه را با [[بوسه]] و گلوله را با گل نمیتوان نابود کرد.»
** ''[[ایزابل آلنده]]''
* «انسان که از زن زاییده میشود، قلیلالایام و پر از زحمات است. مثل گل میروید و بریده میشود، و مثل سایه میگریزد و نمیماند.»
** ''[[انجیل عهد عتیق]]، کتاب ایوب - '''۱۴'''، ۱-۲-۳''
* «به زنان خود به احترام بنگرید، آن ها گلهای آسمانی را در بستر [[زمین]] میکارند و جامهٔ دلپذیر و زیبای [[عشق]] را میآرایند و در پردهٔ عفاف، احساسات لطیف را میپرورانند.»
** ''[[فریدریش شیلر]]''
* «جز با چشم دل نمیتوان خوب دید. آنچه اصل است از دیده پنهان است. ارزش گل تو به قدر عمری است که به پاش صرف کردهای!»
** ''[[شازده کوچولو]]''
* «...در آغاز دلدادگی [[بوسه]] چه طبیعی زاده میشود! چه فراوان یکی پس از دیگری میجوشد! و چه دشوار است شمارش بوسههای ساعتی و گلهای کشتزاری در اردیبهشت.»
** ''[[در جستجوی زمان از دست رفته]]، [[مارسل پروست]]''
* «[[زنبور]] هرچقدر باشد، گل از آن بیشتر است؛ دلهای ماتمزده هراندازه باشند، قلبهای شاد زیادترند.»
** ''[[ویلیام شکسپیر]]''
* «شاید بیپایه نباشد اگر بگوییم که وضع خاص طبیعی شهر [[نیشابور]]، [[خیام]] را در ادراک معنایی که در سبزه و گل میدیده، یاری کرده است»
** ''[[محمد اسلامی ندوشن]]''
* «دستم بوی گل میداد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند اما هیچکس فکر نکرد شاید من شاخه گلی کاشته باشم.»
** ''[[چه گوارا]]''
* «شما میتوانید گلها را قطع کنید اما از آمدن بهار نمیتوانید جلوگیری کنید.»
** ''[[ملالی جویا]]''
* «[[شیراز]] شهر بزرگ فارس، شهری است باشکوه و باعظمت که والیان، آنجا منزل میکنند و آنرا وسعتی است تا آنجا که در این شهر خانهای نیست مگر آنکه صاحبخانه را بوستانی است دارای همه میوهها و گلها و سبزیها و هرچه در بوستانها میباشد.»
** ''[[کتاب البلدان]]''
* «عدهای دایم غرغر میکنند که گل سرخ خار دارد، من شکر میکنم که خارها گل دارند»
** ''[[آلفونس کار]]''
* «[[عشق]]، به زیبایی سرخگلهای وحشی است؛ [[دوستی]]، مانند تیغبرگهای راج است و در برابر شکوه شکوفههای گل سرخ ناچیز. اما کدامین پایدارتر است؟»
** ''[[امیلی برونتی]]''
* «گل را میتوان زیر پا لِه کرد، ولی بوی عطر آن در فضا را نمیتوان کشت.»
** ''[[ولتر]]''
* «گلها، [[لبخند|تبسم]] [[زمین]] هستند.»
** ''[[رالف والدو امرسن]]''
* «گلهای بهاری، رؤیای زمستان است.»
** ''[[جبران خلیل جبران]]''
* «[[موسیقی]]، سرزمینی است که روح من در آن حرکت میکند، در آنجا همهچیز گلهای زیبا میدهد و هیچ علف هرزهای در آن نمیروید، اما کمتر هستند اشخاصی که بفهمند در هر قطعه از موسیقی چه شوری نهفته است.»
** ''[[لودویگ وان بتهوون]]''
* «بعضی آدمها عین یک گل نایاب هستند، دیگران به جلوهشان حسد میبرند. خیال میکنند این گل نایاب تمام نیروی زمین را میگیرد.»
** ''[[سووشون]]''
* «[[تاریخ]] یک ملت مانند گلزاری است که مردمان [[هنر|هنرمند]] و حساس، گلهای زیبای آن میباشند.»
** ''[[گوستاو لوبن]]''
== [[ضربالمثل]] ==
* «از یک گل بهار نمیشود.»
* «چوب معلم گله، هر کی نخوره خله.»
* «[[حقیقت]] و گل سرخ هردو خار دارند.» ''[[ضربالمثلهای اسپانیایی|ضربالمثل اسپانیایی]]''
* «در زمستان یک جل بهتر از یک دسته گل.»
* «دستهگل به آب دادن.»
* «[[باران|رگبار]] آوریل، باعث فراوانی گل در ماه مه است» ''[[ضربالمثلهای انگلیسی|ضربالمثل انگلیسی]]''
* «گل بود به سبزه نیز آراسته شد.»
* «هرکه خواهان گل سرخ است نیش خارش را نیز تحمل میکند.» ''[[ضربالمثلهای ترکی|ضربالمثل ترکی]]''
* «هر گلی زدی سر خودت زدی.»
* «هیچ گلستانی تمام انواع گلها را ندارد» ''[[ضربالمثلهای انگلیسی|ضربالمثل انگلیسی]]''
== گل در شعر فارسی ==
* «آتش چو به شعله بركشد سر// چه هيزم خشك و چه گل تر»
** ''[[امیرخسرو دهلوی]]''
* «آفریننده خزان و بهار// نوش با نیش ساخت گل با خار»
** ''[[مکتبی شیرازی]]''
* «از خون جوانان وطن لاله دمیده// از ماتم سرو قدشان سرو خمیده// در سایه گل، [[بلبل]] از این غصه خزیده// گل نیز چو من در غمشان جامه دریده»
** ''[[عارف قزوینی]]''
* «[[ابر]] شو تا که چو [[باران]] ریزی// بر گل و خس همه یکسان ریزی»
** ''[[عبدالرحمن جامی]]''
* «باد سحری گذر به کویت دارد// زان بوی بنفشه راز مویت دارد// در پیرهن غنچه نمیگنجد گل// از شادی آنکه رنگ رویت دارد»
** ''[[رودکی]]''
* «بدو گفت گوینده کای شهریار// به پالیز گل نیست بیرنج خار»
** ''[[فردوسی]]''
* «بیخار گل نباشد و بینیش، نوش هم// تدبیر چیست؟ وضع جهان اینچنین فتاد»
** ''[[حافظ]]''
* «جور دشمن چهكند گر نكشد طالب [[دوستی|دوست]]// گنج و [[مار]] و گل و خار و غم و شادی به هماند»
** ''[[سعدی]]''
* «جور گل [[بلبل]] کشید و برگ گل را باد برد// بیستون را [[عشق]] کند و شهرتش فرهاد برد»
** ''[[ناشناس]]''
* «چنان چون بگویند اندر [[ضربالمثل|مثلها]]// که پهلوی هر گل نهادست خاری»
** ''[[فرخی سیستانی]]''
* «چو غنچه خون جگر میخور از درون لیکن// به چشم خلق چو گل، تازهروی و [[خنده|خندان]] باش»
** ''[[ادیب پیشاوری]]''
* «حاسدم برمن همی پیشی کند این زو خطاست// بفسرد چون بشکفد گل پیش ماه فرودین»
** ''[[منوچهری دامغانی]]''
* «حافظ! از باد خزان در چمن دهر مرنج// فکر معقول بفرما، گل بیخار کجاست؟»
** ''[[حافظ]]''
* «خار و گل در همند و ظلمت و نور// [[عسل]] و شهد و نشتر و [[زنبور]]»
** ''[[سعدی]]''
* «خاک [[شیراز]] همیشه گل خوش بوی دهد// لاجرم [[بلبل]] خوشگوی دگربار آمد»
** ''[[سعدی]]''
* «خیز خواجو که گل از غنچه برون میآید// [[بلبل]]ی چون تو کنون حیف بود در قفسی»
** ''[[خواجوی کرمانی]]''
* «در خواب بدم، مرا خردمندی گفت// کزخواب کسی را گل شادی نشکفت// [[کار]]ی چهکنی که با اجل باشد جفت// [[شراب|می]] خور که به زیر خاک میباید خفت»
** ''[[خیام]]''
* «در سرزمین [[شعر]] و گل و [[بلبل]]// موهبتست زیستن، آنهم// وقتی که واقعیت موجودبودن تو پس از سالهای سال پذیرفته میشود»
** ''[[فروغ فرخزاد]]''
* «در وفا چون گل و گه وعده// همه را صدزبانی سوسن»
** ''[[جمالالدین عبدالرزاق]]''
* «دریغ از [[اصفهان]] و از صفای او// که بوی مشک میدهد هوای او// هواش غم زداید از دل حزین// خوشا خوشا هوای غمزدای او// ز کعبه فرهی بود حجاز را// عراق راست فره از فضای او// ز مردمان شهرهای روم و چین// بهاند مردمان روستای او// گل و گیای خلد را بود بَدل// به ماه فرودین گل و گیای او// به گاه گشت گلبتان سروقد// چمان چمان به زیر سروهای او»
** ''[[سروش اصفهانی]]''
* «زتند باد حوادث نمیتوان دیدن// در این چمن که گلی بوده است یا سمنی// از این سموم که بر طرف بوستان بگذشت// عجب که برگ گلی ماند و رنگ نسترنی»
** ''[[حافظ]]''
* «[[عشق]] را با هر دلی نسبت به قدر جوهر است// قطره بر گل شبنم و در قعر [[دریا]] گوهر است»
** ''[[صائب تبریزی]]''
* «[[دانش|علم]] اگر خواهی با مردم عالم بنشین// گِل چو گل گردد خوشبو، چو به گل شد همبر»
** ''[[ایرجمیرزا]]''
* «گل ز کجی، خار در آغوش یافت// نیشکر از راستی آن نوش یافت»
** ''[[نظامی]]''
* «گلی که تربیت از دست باغبان نگرفت// اگر به چشمه خورشید سر زند خودروست»
** ''[[ناشناس]]''
* «گنج بیرنج ندیده است کسی// گل بیخار نچیده است کسی»
** [[عبدالرحمن جامی]]
* «گنج [[مار|بیمار]] و گل بیخار نیست// شادی بیغم در این بازار نیست»
** ''[[مولوی]]''
* «گوش تواند که همه عمر وی// نشنود آواز دف و چنگ و نی// دیده شکیبد زتماشای باغ// بیگل و نسرین به سر آرد دماغ// ور نبود بالش آکندهپر// خواب توان کرد خزَف زیر سر// ور نبود دلبر همخوابه پیش// دست توان کرد در آغوش خویش// این شکم [[هنر|بیهنر]] پیچ پیچ// صبر ندارد که بسازد به هیچ»
** ''[[سعدی]]''
* «گویند مرا چو زاد [[مادر]]// پستان به دهان گرفتن آموخت// شبها بر گاهواره من// بیدار نشست و خفتن آموخت// [[لبخند]] نهاد بر لب من// بر غنچه گل شکفتن آموخت»
** ''[[ایرجمیرزا]]''
* «لیک از یکنفر چه[[کار]] آید// از یکی گل کجا بهار آید»
** [[شهریار]]
* «من نمیدانم که چرا در قفس هیچکسی کرکس نیست// گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟// چشمها را باید شست// جور دیگر باید دید»
** ''[[سهراب سپهری]]''
* «وصالی بیفراقی قسم کس نیست// که گل بیخار و شکر بی [[مگس]] نیست»
** ''[[عطار نیشابوری]]''
* «وفاداری مدار از [[بلبل]]ان چشم// که هردم بر گلی دیگر سرایند»
** ''[[سعدی]]''
* «هرکسی را نتوان گفت که صاحبنظر است// گل بیخار جهان، مردم صاحب[[هنر|هنرند]]»
** ''[[سعدی]]''
* «هرگلی، علت و عیبی دارد// گل بیعلت و بیعیب خداست»
** ''[[پروین اعتصامی]]''
* «هر بامداد که باغبان گل سوی برزن آورد// [[شیراز]] را دوباره به یاد من آورد»
** ''[[لطفعلی صورتگر]]''
* «هنگام [[شراب|می]] و فصل گل و گشت و چمن شد// در باغ بهاری تهی از [[کلاغ|زاغ]] و [[کلاغ|زغن]] شد// از [[ابر]] کرم خطهٔ ری رشک ختن شد// دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد»
** ''[[عارف قزوینی]]''
* «یکدسته گل دماغ پرور// از خرمن صد گیاه بهتر»
** ''[[نظامی]]''
* «یکی گل در این نغزگلزار نیست// که چیننده را زآن دوصد خار نیست»
** ''[[ادیب پیشاوری]]''
{{ویکیپدیا با عنوان|گل گیاه}}
{{ناتمام}}
[[رده:موضوعها|گل]]
[[de:Blume]]
[[ja:花]]
[[lt:Gėlės]]
|