* «از بیشتر [[کتاب|کتابها]] فقط چند نقلقول باقی میماند. چرا از اول نقلقولها را ننویسیم؟
** ''[[استانیسلاو یرسی لخ]]''
== ب ==
* «با اندوخته ناچیزی از اصطلاحات و نقلقولهای متداول که در دوران جوانی آموختهایم، بهقدر ضرورت و بدون رنج تفکر، میتوان بهگذرگاه زندگی گام نهاد.»
** ''[[گوستاو لوبن]]''
== چ ==
* «چندنفر نازی بیسواد که به خاطر کوبیدن دفترچهتلفن بر سر یکی از مخالفین سیاسی، در زمره علمای اعلام حزب هیتلری درآمدهاند، فریدریش نیچه را به خود منسوب میکنند. همه میتوانند وی را از آن ِخود بدانند! تو به من بگو به چه احتیاج داری تا من نقلقول مناسب حالت را فراهم کنم.»
** ''[[کورت توخلسکی]]''
== خ ==
* «خواندن کلمات قصار برای یک آدم تحصیلنکرده چیز خوبی است.»
** ''[[وینستون چرچیل]]''
== م ==
* «مهمترین نقلقول آنست که منبع آنرا نتوانی نام ببری.»
** ''[[ناشناس]]''
== ی ==
* «یک شخص [[کتاب|کتابخوان]] هیچوقت نقلقولی را بهطور دقیق نمیتواند نقل کند، درست به این دلیل که کتابخوان است.»
** ''Hesketh Pearson, common Misquotation, ۱۹۴۳''
* «یک نقلقول خوب و دلنشین در حافظه داشتن مانند سکه پول باارزشی است که در یک جعبه باشد.»