[[تصویرپرونده:Friesian-Holstein.jpg|left|thumb|250px|گاو نُهمن شیر.]]
'''[[W:گاو|گاو]]'''، از چهارپایان اهلی و از خانواده گاوسانان نشخوارکننده است.
== [[گفتاورد]] ==
* «خوان بقول در جاییكه [[دوستی|محبت]] باشد بهتر است از گاو پرواری كه با آن عداوت باشد.»
** ''[[انجیل عهد عتیق]]، امثال سلیمان - ۱۵، ۱۷ ''
* «زيرا [[کتاب]] میگوید: گاو را وقتیكه خرمن خرد میكند، دهن مبند. و مزدور، مستحق اجرت خود است»
** ''[[انجیل عهد جدید]]، تيموتاوس - ۵، ۱۸''
* «...و [[گوساله]] پرواری را آورده ذبح كنید تا بخوریم و شادی نماییم.»
** ''[[انجیل عهد جدید]]، لوقا ۲۳، ۱۵''
* «هرگاه گاوی به شاخ خود مرد یا زنی را بزند که او بمیرد گاو را البته [[سنگسار]] کنند و گوشتش را نخورند و صاحب گاو بیگناه باشد ولیکن اگر گاو قبل از آن شاخزن میبود و صاحبش آگاه بود و آن را نگاهنداشت و او مردی یا زنی را کشت، گاو را سنگسار کنند و صاحبش را نیز به قتل رسانند، اگر گاو غلامی یا کنیزی را بزند سی مثقال نقره به صاحب او داده شود و گاو سنگسار شود.»
** ''[[انجیل عهد عتیق]]، سفر خروج - باب ۲۱، آیه: ۲۸، ۲۹، ۳۲''
== [[ضربالمثل]] ==
* «آنکه امروز تخممرغی بدزدد، فردا گاوی را خواهد دزدید.» ''[[ضربالمثلهای رومانی|ضربالمثل رومانی]]''
* «اول آخور ببند بعد گاو را بخر!»
* «او مثل گاو نر رفت و مثل گاو ماده برگشت.» ''[[ضربالمثلهای رومانی|ضربالمثل رومانی]]''
* «تا [[گوساله]] گاو گردد، دل صاحبش ([[مادر|مادرش]]) آب گردد.»
* «[[خر]] و گاو را با یک چوب میراند»
* «دختر به [[مادر]] می رود، [[گوساله]] به گاو!»
* «راهرفتن را از گاو یاد بگیر، آبخوردن را از [[خر]]!»
* «سر [[ماهی]] بودن بهتر از دم گاو بودن است.» ''[[ضربالمثلهای ایتالیایی|ضربالمثل ایتالیایی]]''
* «كاه را جلو [[سگ]] می ریزند و استخوان را جلو گاو»
* «گاو پیشانی سفید»
* «گاو دوشا»
* «گاو، ده من شیر میده صداش درنمییاد، مرغ یک تخم میذاره سر و صداش محله را پر میکنه.»
* «گاو سیاه هم شیرش سفید است!»
* «گاوش زاییده است.»
* «گاو شیرده كسی بودن»
* «گاو كه پیر شد [[گوساله]]اش عزیز میشود.»
* «گاو ما شیر نمیده، ماشاالله به شاخش.»
* «گاو نر و صد جریب به تخمش.»
* «گاو نُهمن شیر است!»
* «گاوی که به کهنهخوردن عادت کرد، پی شخم نمیره.»
* «گر نبودی چوب تر، فرمان نبردی گاو و [[خر]]»
* «[[گوساله]] بسته را میزند.»
* «[[گوساله]] كه بزرگ بشود، میشود گاو»
* «گنه کنند گاوان، کدخدا دهد تاوان»
* «مثل گاو خراس!»
* «هرچه گاو پیرتر، [[گوساله]]اش قشنگتر» ''[[ضربالمثلهای آلمانی|ضربالمثل آلمانی]]''
* «هنوز گاو پایش را لگد نكرده.»
* «هنوز گاوش نلیسیده است.»
* «یا سوار ک... گاو بشو یا از گردنه پرتت میکنم!»
* «كار هر بز نيست خرمن كوفتن/ گاو نر مي خواهد و مرد كهن »
== گاو در شعر فارسی ==
* «آدمیان را سخنی بس بود// گاو بود كش خله در پس بود»
** ''[[امیر خسرو]]''
* «آن دو شاخ گاو اگر [[خر]] داشتی// يك شكم در آدمی نگذاشتی»
** ''[[سعدی]]''
* «[[اسب]] لاغرمیان به كار آيد// روز میدان، نه گاو پرواری»
** ''[[سعدی]]''
* «به هندوستان پیری از [[خر]] فتاد// پدرمردهای را به چین، گاو زاد»
** ''[[نظامی]]''
* «پیش از آن کت برون کنند ز دِه// رخت بر گاو و بار بر [[خر]] نه»
** ''[[نظامی]]''
* «ترف عدو ترش نشود زانكه بخت او// گاوی است نیكشیر ولیكن لگدزن است»
** ''[[انوری]]''
* «چو آن گاوی كه از وی شیر خیزد// لگد در شیر كوبد تا بریزد»
** ''[[نظامی]]''
* «چو خرمن برگرفتی گاو مفروش// كه دون همت كند نعمت فراموش»
** ''[[سعدی]]''
* «چو گاوی كه عصار چشمش ببست// دوان تا شب و شب همانجا كه هست»
** ''[[سعدی]]''
* «[[شیر]] برفینم نه آن شیری که بینی صولتم// گاو زرینم نه آن گاوی که یابی عنبرم»
** ''[[خاقانی]]''
* «كار هر [[بز]] نيست خرمن كوفتن// گاو نر میخواهد و مرد كهن»
** ''[[سعدی]]''
* «کی سزد حجت بیهوده سوی جاهل// پیش گوساله نشاید که [[قرآن]] خوانی»
** ''[[ناصرخسرو]]''
* «گاو از من و تو فراختر دارد چشم// [[فیل|پیل]] از من و تو بزرگتر دارد گوش»
** ''[[سعدی]]''
* «گاوان و [[خر|خران]] باربردار// به ز آدمیان مردمآزار»
** ''[[سعدی]]''
* «گاو دوشای عمر او ندهد// زین پس از خشكسال حادثه شير»
** ''[[انوری]]''
* «گاوی است در آسمان و نامش پروین// گاو دگر نهفته در زیر زمین// پس چشم خرد باز کن ای اهل یقین// زیر و زبر دوگاو مشتی [[خر]] بین»
** ''[[خیام]]''
* «ندیدستی كه گاوی در علفزار// بیالاید همه گاوان ده را»
** ''[[سعدی]]''
* «ور گاو گشت امت [[اسلام]]، لاجرم// [[گرگ]] و [[پلنگ]] و [[شیر]]، خداوند منبرند»
** ''[[ناصرخسرو]]''
* «یكی آلودهای باشد كه شهری را بیالاید// چو در گاوان یكی باشد كه گاوانرا كند ریخن»
** ''[[رودکی]]''
|