[[Imageپرونده:Carl Spitzweg 021.jpg|thumb|300px|(۱۸۰۸ - ۱۸۸۵) کرم کتاب، اثر کارل شپیتزوِگ]]
'''[[W:کتاب|کتاب]]'''
<div style="font-variant: small-caps; text-align: center;">
== آ ==
* «آنچه که در یک شب نمایش میآموزیم، از عهده یک کتاب بزرگ بیرون است.»
** ''[[ولتر]]''
== الف ==
* «از بیشتر کتابها فقط چند [[گفتاورد|نقلقول]] باقی میماند. چرا از اول نقلقولها را ننویسیم؟»
** ''[[استانیسلاو یرسی لخ]]''
* «از درس و کتاب، کار من راست نشد// شاگردی روزگار استادم کرد»
** ''[[سعید نفیسی]]''
* «از عنوان، کتاب پدید آید!»
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]''
* «اطاق بدون کتاب مانند جسم بیروح است.»
** ''[[سیسرو]]''
* «اگر ما از خواندن کتابهای کانونی فلسفه دست بکشیم، آگاهیمان نسبت به نیروهایی که ما را قادر ساخته به شیوه کنونی بیندیشیم و صحبت کنیم، کم و کمتر خواهد شد. آن وقت نخواهیم توانست وجوهِ احتمالی حیاتِ اجتماعی (کانتینینسی)مان را درک کنيم؛ نخواهيم توانست «آيرونيست» (وارونانديش) بههمان معنیای که من بکار میبرم باشیم.»
** ''[[ریچارد رورتی]]''
* «اگر [[مادر]] نباشد، جسم انسان ساخته نمیشود و اگر کتاب نباشد، روح انسان [[آموزش و پرورش|پرورش]] نمییابد.»
** ''[[پلوتارخ]]''
* «امتی را یک نبی بس، ملتی را یک کتاب// عالمی را یک ملک بس، لشکری را یک امیر»
** ''[[معزی]]''
* «این ابتدای کار است.اری آنجا که کتابها را میسوزانند، انسانها را نیز خواهند سوزاند.»
** ''[[هاینریش هاینه]]''
== ب ==
* «باید درهای [[دانش|علم]] به روی همه باز باشد، هرجا مزرعه هست، هرجا آدم هست، آنجا کتاب هم باید باشد.»
** ''[[ویکتور هوگو]]''
* «برای سوزاندن یک کتاب بیش از یک راه وجود دارد...برای نابود کردن یک فرهنگ نیازی نیست کتابها را سوزاند. کافیست کاری کنید مردم آنها را نخوانند...هر اقلیتی فکر میکند حق دارد، اجازه دارد، وظیفه دارد (روی هر چه نمیپسندد) نفت بریزد و کبریت بکشد. هر ویراستار ابلهی که خود را منبع شوربای ادبیات بیمایهٔ امروز میپندارد، گیوتیناش را آماده میکند و میخواهد سر هر نویسندهای که جرات کند کمی بلندتر از زمزمه سخن بگوید یا چیزی بالاتر از لالایی بنویسد را از تن جدا کند...من به تازگی فهمیدم که چند ویراستار کیوبیکنشین در انتشارات بالانتین، از ترس آلودهشدن جوانان، ذره ذره، هفتاد و پنج قسمت مختلف کتاب [[فارنهایت ۴۵۱]] را سانسور کردهاند. چند دانشجو که این داستان، که به پدیدهٔ سانسور و کتابسوزان در آینده میپردازد را خوانده بودند، برای من نامه نوشتند و مرا از این طنز بدیع با خبر کردند...»
** ''[[ری بردبری]]''
* «برگهای کتاب به منزله بالهایی هستند که روح ما را به عالم روشنائی پرواز میدهند.»
** ''[[ولتر]]''
* «بعد از کتب آسمانی شریفترین و مفیدترین کتابها بیوگرافی و شرح حال است.»
** ''[[آندره موروا]]''
* «بهتر زکتابخانه جایی نبود!»
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]''
* «بهرغم سرخوردگی نسبتا زودرسام از [[افلاطون|افلاطون]]گرایی، بسیار خشنودم که همه آن سالها را صرف خواندن کتابهای فلسفی کردم. زيرا نکتهای آموختم که به نظرم هنوز مهم است: بیاعتمادی به تکبر فکری که در اصل مرا به خواندن آن کتابها هدایت کرد. اگر همه آن کتابها را نخوانده بودم، هيچگاه نمیتوانستم از جستجوی آنچه [[دریدا]] آنرا «حضوری کامل فراسوی دامنهٔ بازی» مینامد، به قصد بینشی ملخص و خودبسا، قابل فهم و توجیهگر خود باشد، دست بردارم.»
** ''[[ریچارد رورتی]]''
== پ ==
* «پرورش روح بشر به کتاب مربوط میشود.»
** ''[[پلوتارخ]]''
== چ ==
* «چیزی که در کتابها از همه بهتر است، عکسهای جالبی است که گاهی اوقات در آن دیده میشود.»
** ''[[جورج دبلیو بوش]]''
== ح ==
* «حتی در کتاب مقدس هم کلماتی یافت میشود که در جمع اصحاب آداب، مطرود و منفور است.»
** ''[[کارل فریدریش ویلهلم واندر]]''
* «حریفی که از وی نیازرد کس// بسی آزمودم، کتاب است و بس// رساند سخن را به خـوبی به بن// به بسمالله آغاز سازد سخن// نگیرد به کس سبقت ازهیچ باب// از او تا نپرسی نگوید جواب// توان خـواند در لـوح پیشانیش// خـط سرنوشت سخـندانیش// زطورش به خلوتگه انجمن// همه خاموشی، با تو گوید سخن// کند مستمع، گر قبول ِکتاب// توان گفت در وصف او صدکتاب»
** ''[[عراقی]]''
== خ ==
* «خوشبخت کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا کتابهای خوب یا دوستان کتابخوان.»
** ''[[ویکتور هوگو]]''
== د ==
* «در پشت هرکتاب انسانی نهفته که آنرا رقم زدهاست.»
** ''[[فارنهایت ۴۵۱]]، [[ری بردبری]]''
* «دشمن زرنگ و زیرک است و در مقابل خشم و حسادت او هزاران سال همچون یک پلک زدن است.»
** ''[[در جستجوی دلتورا / امیلی رودا]]''
* «دو حرف در سبق به، یا ده کتاب در دستار؟»
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]''
* «[[دوستی|دوست]] من، گذشتهها کتابی مهر و موم شده است!»
** ''[[یوهان ولفگانگ گوته]]''
== ر ==
* «راستش گاهی فقط میشود با رئالیسم جادویی یک داستان را نوشت. مثلا شما [[موش|موشهای]] خیابان [[انقلاب]] را دیدهاید؟ بیترس و واهمه داستان میخورند. هر جور کتابی را که بخواهید میخورند. پارسال هر روز صبح که میرفتم میدان انقلاب، آنها را میدیدم که در جویهای خالی از آب و پراز کاغذ در حال جویدن کاغذند. آنها داستانهای من و شما را میخورند. ارشاد به آنها اجازه جویدن هرجور داستانی را میدهد اما به ما اجازه نوشتن و خواندن داستان نمیدهد.»
** ''[[منیرو روانیپور]] ، مصاحبه با بیبیسی''
== س ==
* «سنت در [[هنر]] بهمنزله کتاب الفباست، اما جز این ارزشی ندارد.»
** ''[[انوره دو بالزاک]]''
== ط ==
* «طرفی زکتاب خود نبستم// شد رهن شراب دفتر ما»
** ''[[جودت]]''
== ع ==
* «[[دانش|علم]] چبود، فرقدانستن حقی از باطلی// نی کتاب زرق شیطان جمله از برداشتن»
** ''[[سنائی]]''
== غ ==
* «غارت جهان [[طبیعت|طبيعی]] به دست بشر به سوزاندن کتابخانههای اروپا در قرون وسطی، حتی پيش از آنکه کسی دردسر فهرست برداری از محتويات آنها را به خود بدهد، تشبيه می شود.»
** ''[[ناشناس]]''
== ف ==
* «فروختم. بیست هزار تومان. فورا به خیابان شاهآباد رفتم، خیابانی که دارند نامش را عوض میکنند و میگذارند جمهوری، رفتم و کتابهای خودم را، آنهایی که مانده بود، به چند برابر قیمت خریدم. حاضر نمیشد آنها را پس بدهد، میگفت به یک مشتری قول داده. گفتم حاجی بگو چند و خلاصم کن، بعد به خانه آمدم. حالم خوش نبود. کتابها بوی نعش میدادند، بوی نعش خودم.»
** ''[[منیرو روانیپور]]''
== ک ==
* «کتاب باید تبری باشد برای درهم شکستن دریای منجمد وجودمان.»
** ''[[فرانتس کافکا]]''
* «کتاب برای اینست که خریت و نادنی ما را جلوی چشمهایمان قرار دهد.»
** ''[[فارنهایت ۴۵۱]]، [[ری بردبری]]''
* «کتاب بر دنیای مدنیت فرمانروائی میکند.»
** ''[[ولتر]]''
* «کتاب، جام جهاننما است.»
** ''[[ویکتور هوگو]]''
* «کتابخانه برای بسیاری از مردم حکم [[دارو]] را دارد، فقط برای استعمال خارجی.»
** ''[[آلفونس دوده]]''
* «کتاب خوب به منزله بهترین [[دوستی|دوست]] و مونس انسان است. اخلاق و صفات کتاب مانند انسان تغییرپذیر نیست و هرچه از اول بودهاست همیشه هم به همان حال باقی خواهد ماند. کتاب از تمام دوستان انسان ثابت قدمتر و باوفاتر و صبورتر است و هرگز در ایام بدبختی و محنت به انسان پشت نمیکند برعکس آغوش مهربان ورأفت آن برای استقبال همیشه گشودهاست. در دوره جوانی انسان را سرگرم و مشغول میسازد و در روزگار پیری و شکستگی تسلیت و دلداری میدهد.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «کتاب خوب در حکم ضریح و مدفن جاودانی حیات انسانی است زیرا زندگی حقیقی بشری فقط عبارت از تفکر است و افکار نیز در صفحات کتب پایدار و جاوید میماند. بنابراین کتابهای خوب گنجهای شاهواری از اندرز و کلمات حکیمانهاست.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «کتاب دارای جنبههای جاودانه و ابدی است؛ بتها و معابد باشکوه خراب و معدوم میگردند، پردههای نقاشی و مجسمههای گرانبها ضایع و تباه میشوند لیکن کتاب بیهیچ نقصی در طی ازمنه و قرون باقی میماند.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «کتاب رشته اتصال و پیوند معنوی است و مردم غالبأ به وسیله آثار و نوشتههای مؤلفین که طرف توجه و اقبال جامعه هستند با یکدیگر همفکر و مأنوس میشوند و بدانوسیله وجهاشتراکی مابین خویش احساس میکنند.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «کتاب، سفینهای است که اقیانوس بیکران زمان را درمینوردد.»
** ''[[فرانسیس بیکن]]''
* «کتاب غیراخلاقی اصلأ وجود ندارد. کتاب، یا خوب نوشته شده یا بد.»
** ''[[اسکار وایلد]]''
* «کتاب فضل تورا آب بحر کافی نیست// که تر کنی سر ِانگشت و صفحه بشماری»
** ''[[اسدی طوسی]]''
* «کتاب گفته است: مرا به کسی نده، اگر دادند، واپس نده!»
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]''
* «کتاب مونس و غمگسار اوقات حزن و خستگی است که غم و اندوه را به سرور و شادمانی تبدیل میکند؛ رنج و غم را از آئینه خاطر میزداید و گنجینه ذهن را پر از گوهرهای گرانبها میکند.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «کتابهایی را که دنیا «غیراخلاقی» معرفی میکند، کتابهایی هستند که ننگ دنیا را برملا کردهاند.»
** ''[[اسکار وایلد]]''
* «کتابهای مفید، آنهایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کند.»
** ''[[ولتر]]''
* «کتابی، خلوتی، شعری، سکوتی// مرا مستی و سکر زندگانی است// چهغم گر در بهشتی ره ندارم// که در قلبم بهشتی جاودانی است»
** ''[[فروغ فرخزاد]]''
== گ ==
* «گذشت زمان بیشتر از کتاب میآموزد»
** ''[[ضربالمثلهای آلمانی|ضربالمثل آلمانی]]''
== ل ==
* «لاف وفا مزن که به یادت نداده است// یک نکته از کتاب [[عشق|محبت]]، ادیب تو»
** ''[[شفائی]]''
* «لذت کتاب به جای خود، بدون آن، روح پرورش نمییابد.»
** ''[[پلوتارخ]]''
== م ==
* «ما زآغاز و زانجام جهان بیخبریم// اول و آخر این کهنهکتاب، افتادهست»
** ''[[کلیم کاشانی]]''
* «ما نه تنها باید کتابهای خوب خود را دوست بداریم بلکه باید سعی کنیم که وجود ما خود به منزله کتاب خوبی باشد که دیگران از ما سرمشق بگیرند.»
** ''[[فرانسوا فنلون]]''
* «مسلمانان باید امروز با تمسک به کتاب آسمانی و سنت [[مذهب|دینی]] خود، مبشّران صلح و امنیت و [[آزادی]] و عدالت باشند و قدرتهای بزرگ نیز نباید با تحریک گروهی که جز حقد و کینهٔ مسلمانان را در سینه ندارند [[جنگ]] تبلیغاتی و نظامی علیه مسلمانان را ادامه دهند.»
** ''[[محمد خاتمی]]''
* «مسلمانان در گور و مسلمانی در کتاب.»
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]''
* «مطالعه کتاب یعنی تبدیل ساعتهای ملالتبار به ساعات لذتبخش.»
** ''[[شارل دو منتسکیو]]''
* «من فکر میکنم آدم باید وقت خود را فقط صرف خواندن کتابهایی نماید که با چنگ و دندان دل خواننده را ریش میکنند.»
** ''[[فرانتس کافکا]]''
* «من هیچ غمی نداشتهام که خواندن یک صفحه کتاب آن را از بین نبرده باشد.»
** ''[[شارل دو منتسکیو]]''
== ن ==
* «نهمحقق بود نه [[دانش|دانشمند]]// چارپایی براو کتابی چند// آن تهیمغز را چه علم و خبر// که براو هیزم است یا دفتر»
** ''[[سعدی]]''
* «نه نزد آنکه چشمش پرتجلی است// همه عالم کتاب حقتعالی است»
** ''[[شبستری]]''
== و ==
* «وجود یک کتاب در همسایگی، مانند یک تفنگ پر است. باید خزانهاش را خالی کرد. باید او را خنثی نمود. جانش را باید گرفت.»
** ''[[فارنهایت ۴۵۱]]، [[ری بردبری]]''
== هـ ==
* «هر کتابی که بهخواندنش میارزد باید در آن واحد دوبار خوانده شود، رعایت دستور فوق دو علت دارد یکی اینکه در مطالعه دوم، قسمتهای مختلف کتاب بهتر درک میشود و قسمت آغاز کتاب موقعی نیک فهمیده میشود که از پایان آن نیز مطلع باشیم و دیگر اینکه در این دو مطالعه وضع روحی ما یکسان نیست، در مطالعه دوم ما نظر تازهای نسبت به هر قسمت پیدا کرده و طور دیگر تحت تأثیر آن کتاب قرار میگیریم.»
** ''[[آرتور شوپنهاور]]''
* «هرکس که از نگریستن بهتندیسهای لخت و پیکرههای مومی و آشکار سالنهای تشریح بهخشم میآید شایسته است که از برگهای نامطلوب این کتاب بهتندی بگذرد و توجه خود را بهصفحات بیشمار آن معطوف دارد.»
** ''[[کارل فریدریش ویلهلم واندر]]''
* «هرکس کتاب را به امانت (عاریه) داد، یک دستش را باید برید، و هرکس پس بدهد، هردو دستش را.»
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]''
* «هرگز کتابی را که بیش از یکسال از عمرش نمیگذرد، مطالعه مکن.»
** ''[[رالف والدو امرسن]]''
* «هرنیک و بدی که در کتاب است// بگذار به هم که وقت خواب است»
** ''[[ضربالمثلهای فارسی|ضربالمثل فارسی]]''
* «هشت روز در آتش تب سوختن! میتوانستم در این مدت یک کتاب بنویسم. آری! ... میدانم. ناجی من "بیانشون" است.»
** ''[[بالزاک]]،آخرین کلمات، ۱۸ اوت ۱۸۵۰''
* «همانطور که اخلاق و سیرت اشخاص را به وسیله [[دوستی|دوستان]] و معاشرینشان میتوان شناخت، همانطور هم از روی کتابهایی که میخوانند میتوان به عادات روحی و ساختمان اخلاقی آنها پیبرد.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «همچو کتابی است جهان، جامع احکام نهان// جان تو سردفتر آن، فهم کن این مسأله را»
** ''[[مولوی]]''
* «همنشينی به از كتاب مخواه!//... كه مصاحب بود گه و بیگاه// بهجتافزای جان و راحت دل// هرچه دلخواه توست از آن حاصل// اين چنين همدمی لطيف كه ديد؟// كه نرنجيد و نه برنجانید»
** ''[[ناشناس]]''
== ی ==
* «یک شخص کتابخوان هیچوقت [[گفتاورد|نقلقولی]] را بهطور دقیق نمیتواند نقل کند، درست به این دلیل که کتابخوان است.»
**'' Hesketh Pearson, common Misquotation/ ۱۹۴۳''
== پیوند به بیرون ==
{{ویکیپدیا}}
{{ناتمام}}
[[رده:موضوعها|کتاب و کتابخانه]]
[[ca:Llibre]]
|