نقل‌قول روز: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Tanhabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی
خط ۳:
'''۲۰۰۶''' : ژانویه - فوریه - مارس - [[#آوریل ۲۰۰۶|آوریل]] - [[#مه ۲۰۰۶|مه]] - [[#ژوئن ۲۰۰۶|ژوئن]] - [[#ژوئیه ۲۰۰۶|ژوئیه]] - [[#اوت ۲۰۰۶|اوت]] - [[#سپتامبر ۲۰۰۶|سپتامبر]] - [[#اکتبر ۲۰۰۶|اکتبر]] - [[#نوامبر ۲۰۰۶|نوامبر]] - [[#دسامبر ۲۰۰۶|دسامبر]]
 
'''۲۰۰۷''' : [[#ژانویه ۲۰۰۷|ژانویه]] - [[#فوریه ۲۰۰۷|فوریه]] - [[#مارس ۲۰۰۷|مارس]] - [[#آوریل ۲۰۰۷|آوریل]] - [[#مه ۲۰۰۷|مه]] - [[#ژوئن ۲۰۰۷|ژوئن]] - [[#ژوئیه ۲۰۰۷|ژوئیه]] - [[#اوت ۲۰۰۷|اوت]] - [[#سپتامبر ۲۰۰۷|سپتامبر]] - [[#اکتبر ۲۰۰۷|اکتبر]] - [[#نوامبر ۲۰۰۷|نوامبر]] - [[#دسامبر ۲۰۰۷|دسامبر]]
 
'''۲۰۰۸''' : [[#ژانویه ۲۰۰۸|ژانویه]] - [[#فوریه ۲۰۰۸|فوریه]] - [[#مارس ۲۰۰۸|مارس]] - [[#آوریل ۲۰۰۸|آوریل]] - [[#مه ۲۰۰۸|مه]] - [[#ژوئن ۲۰۰۸|ژوئن]] - [[#ژوئیه ۲۰۰۸|ژوئیه]] - [[#اوت ۲۰۰۸|اوت]] - [[#سپتامبر ۲۰۰۸|سپتامبر]] - [[#اکتبر ۲۰۰۸|اکتبر]] - [[#نوامبر ۲۰۰۸|نوامبر]] - [[#دسامبر ۲۰۰۸|دسامبر]]
'''۲۰۰۹''' : [[#ژانویه ۲۰۰۹|ژانویه]] - [[#فوریه ۲۰۰۹|فوریه]] - [[#مارس ۲۰۰۹|مارس]] - [[#آوریل ۲۰۰۹|آوریل]] - [[#مه ۲۰۰۹|مه]] - [[#ژوئن ۲۰۰۹|ژوئن]] - [[#ژوئیه ۲۰۰۹|ژوئیه]] - [[#اوت ۲۰۰۹|اوت]] - [[#سپتامبر ۲۰۰۹|سپتامبر]] - [[#اکتبر ۲۰۰۹|اکتبر]] - [[#نوامبر ۲۰۰۹|نوامبر]] - [[#دسامبر ۲۰۰۹|دسامبر]]
 
همچنین ببینید: '''[[ویکی‌گفتاورد:نقل‌قول روز|نقل‌قول روز]] - [[نقل‌قول‌های سال]] - [[ویکی‌گفتاورد:نقل‌قول روز/فهرست کامل|فهرست کامل (آخرین‌ها در بالا)]]
 
== آوریل ۲۰۰۶ ==
* «آن‌کس که بداند و بداند که بداند// [[اسب]] شرف از گنبد گردون بجهاند// آن‌کس که بداند و نداند که بداند// بیدار کنندش که بسی خفته نماند// آن‌کس که نداند و بداند که نداند// لنگان [[خر|خرک]] خویش به منزل برساند// آن‌کس که نداند و نداند که نداند// در جهل مرکب ابدالدهر بماند.» [[فخرالدین رازی]] ۳۰
 
* «به عیش کوش که تا در دل تو ره نکند// نه ماجرای و جودی نه وحشت عدمی» [[ناشناس]] ۲۹
 
* «[[دوستی|دوست]] آنست کو معایب دوست// همچو آئینه روبرو گوید// نه که چون شانه با هزار زبان// در قفا رفته مو به مو گوید» [[نشانی دهلوی]] ۲۸
 
* «از صحبت پادشه بپرهیز// چون پنبه نرم ز آتش تیز» [[نظامی]] ۲۷
 
* «هرگز نباید چیزی را که نمی‌توانید بهتر از آن جایگزینش سازید، از بین ببرید.» [[پلوتارخ]] ۲۶
 
* «مرد باید که بوی داند برد// ورنه عالم پر از نسیم صباست» [[ناشناس]] ۲۵
* «اخلاق خوب مانند آب جاری است که موجب حاصلخیزی کشتزارها می‌شود.» [[لائو تسه]] ۲۴
 
* «گره به باد مزن گرچه بر مراد وزد// که این سخن به مثل مور با سلیمان گفت» [[حافظ]] ۲۲
 
* «هرکس که [[آموزش و پرورش|آموزش]] روزگار او را نرم و دانا نکند، هیچ [[دانا]] را در آموزش او رنج نباید بردن که رنج او ضایع است.» [[قابوس نامه]] ۲۰
 
* «از هم‌پشتی دشمنان اندیش نه از بسیاری ایشان.» [[قابوس نامه]] ۱۸
 
* «اگر خواهی که مردمان تو را نیکوگوی باشند، نیکوگوی مردمان باش.» [[قابوس نامه]] ۱۳
 
* «خورش، مرد را از پی [[زندگی]] است// نه خود زندگی بهر چرندگی است» [[ادیب پیشاوری]] ۱۲
 
* «بشری که حق اظهار عقیده و بیان فکر خود را نداشته باشد، موجودی زنده محسوب نمی‌شود.» [[منتسکیو]] ۱۱
 
* «بگو مبین، چشم برهم می‌نهم؛ بگو مشنو، پنبه به گوش می‌گذارم، لیکن اگر گوئی نفهم نمی‌توانم.» [[دیمقراتیس]] ۱۰
 
== مه ۲۰۰۶ ==
 
* «خطا اگر ندانسته انجام شود، از ناآگاهی است و اگر آگاهانه باشد خیانت است.» [[برتولت برشت]] ۳۱
 
* «زنده باد ملتی که برای زنده داشتن [[آزادی]]، [[زندگی]] را دوست دارد.» [[شیخ محمد خیابانی]] ۳۰
 
* «شب فراق که داند که تا سحر چند است// مگر کسی که به زندان هجر در بند است» [[سعدی]] ۲۹
 
* «جهل من و [[دانش|علم]] تو، فلک را چه تفاوت// آنجا که بصر نیست، چه خوبی و چه زشتی» [[حافظ]] ۲۸
 
* «به [[دانش]] بود نیک فرجام تو// به مینو دهد چرخ آرام تو» [[فردوسی]] ۲۷
خط ۶۰:
* «هرکه در او جوهر [[دانا|دانایی]] است// بر همه کاریش توانایی است» [[نظامی]] ۲۳
 
* «به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل// که گر مراد نیابم به قدر وسع بکوشم» [[سعدی]] ۲۲
 
* «حسنت به اتفاق ملاحت، جهان گرفت// آری به اتفاق، جهان می‌توان گرفت» [[حافظ]] ۲۱
 
* «جهان یادگار است و ما رفتنی// ز مردم نماند جز از گفتنی» [[فردوسی]] ۲۰
 
* «چون غرض آمد [[هنر]] پوشیده شد// صد حجاب از دل به سوی دیده شد» [[مولوی]] ۱۹
 
* «[[درخت]] افتاده سایه ندارد.» [[ضرب‌المثل‌های چینی|ضرب‌المثل چینی]] ۱۸
 
* «چو از سر بگذرد سیل خطرمند// نهد [[مادر]] به زیر پای، فرزند» [[سعدی]] ۱۷
 
* «قویترین رکن بنای مودت، کتمان اسرار [[دوستی|دوستان]] است.» [[بزرگمهر]] ۱۶
خط ۷۶:
* «[[عشق]]، پرنده ترسویی نیست که با یک کیش دور شود.» [[رفیق شامی]] ۱۵
 
* «حسن شهرت و نام نیک بزرگترین سعادت هاست.» [[شیلر]] ۱۴
 
* «آن‌که درون آرامی دارد، همچنان پندار و گفتار و کردار آرام دارد.» [[گوتاما بودا]] ۱۳
 
* «هرکه نامخت از گذشت روزگار// هیچ نآموزد ز هیچ آموزگار» [[رودکی]] ۱۲
 
* «تا به جایی رسید [[دانش]] من// که بدانم همی که [[مجنون|نادانم]]» [[ابن سینا]] ۱۱
 
* «از [[زندگی]] خود لذت ببرید، بدون آنکه آن را با زندگی دیگران مقایسه کنید» [[کندورسه]] ۱۰
* «وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم// که در طریقت ما کافری است رنجیدن» [[حافظ]] ۹
 
* «آب کم جو، تشنگی آور به دست// تا بجوشد آبت از بالا و پست» [[مولوی]] ۸
 
* «کسی که بدون فکر حرف می‌زند، صیادی را ماند که بدون نشانه‌گیری، تیر خالی کند.» [[منتسکیو]] ۷
* «اشتباه را تصحیح نکردن، خود اشتباه دیگری است.» [[کنفوسیوس]] ۶
 
* «به عوض این که به تاریکی لعنت فرستید، یک شمع روشن کنید.» [[کنفوسیوس]] ۵
 
* «ناجوانمردی است چون جانوسیار و ماهیار// یار دارا بودن و دل با سکندر داشتن» [[خاقانی]] ۴
 
* «بر آن کدخدا زار باید گریست// که دخلش بود نوزده، خرج بیست» [[سعدی]] ۳
 
* «مرغان دیگری هم هستند که بالاتر می‌پرند.» [[فریدریش نیچه]]
خط ۱۰۲:
== ژوئن ۲۰۰۶ ==
 
* «سخن گفته دگر باز نیاید به دهن// اول اندیشه کند مرد که [[دانا|عاقل]] باشد» [[سعدی]] ۳۰
* «سکونی به دست آور ای بی‌ثبات// که بر سنگ گردون نروید نبات» [[سعدی]] ۲۹
 
* «در بساط نکته‌دانان خودفروشی شرط نیست// یا سخن دانسته گو ای مرد بخرد، یا خموش» [[حافظ]] ۲۸
 
* «اگر زباغ رعیت ملک خورد سیبی// برآورند غلامان او [[درخت]] از بیخ» [[سعدی]] ۲۷
 
* «ای برادر تو همین اندیشه‌ای// مابقی تو استخوان و ریشه‌ای» [[مولوی]] ۲۶
 
* «تفکر در عاقبت هر [[کار]] باعث رستگاری است.» [[سقراط]] ۲۵
 
* «هر که مشهور شد به بی‌ادبی// دگر از وی امید خیر مدار» [[سعدی]] ۲۴
 
* «گر رشته گسست می‌توان بست// لیکن گرهیش در میان است» [[امیر خسرو]] ۲۳
 
* «پشیمانی آنگه نداردت سود// چو گردون گردان کلاهت ربود» [[فردوسی]] ۲۲
 
* «آینه، گر روی تو بنمود راست// خود شکن، آئینه شکستن خطاست» [[نظامی]] ۲۱
 
* «به نزدیک من شبرو راهزن// به از فاسق پارسا پیرهن» [[سعدی]] ۲۰
 
* «هر که باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد.» [[انجیل عهد عتیق]] - هوشع نبی-۸، ۷» ۱۹
 
* «سخت‌گیری و تعصب خامی است// تا جنینی، کار خون‌آشامی است» [[مولوی]] ۱۸
 
* «همه عیب خلق دیدن نه مروت است و مردی// نگهی به خویشتن کن که تو هم گناه داری» [[سعدی]] ۱۷
 
* «آتشی از [[عشق]] در خود برفروز// سربسر فکر و عبارت را بسوز» [[مولوی]] ۱۶
 
* «مغلوب شدن به حق گواراتر از پیروزی به باطل می‌باشد.» [[منتسکیو]] ۱۵
 
* «با دل خونین لب خندان بیاور هم‌چو جام// نی گرت زخمی رسد آیی چو چنگ اندر خروش» [[حافظ]] ۱۴
 
* «زخم دندان دشمنی بتر است// که نماید به چشم مردم، [[دوستی|دوست]]» [[سعدی]] ۱۳
 
* «به هر[[کار]] بهتر درنگ از شتاب// بمان تا بتابد بر این آفتاب» [[فردوسی]] ۱۲
 
* «مشورت ادراک و هشیاری دهد// عقل‌ها را عقل‌ها یاری دهد» [[مولوی]] ۱۱
 
* «ببخش و بیارای و فردا مگوی// چه دانی که فردا چه آید بروی» [[فردوسی]] ۱۰
 
* «داد و دهش گر بنا کنند به کشور// به که حصاری کنند زآهن و فولاد» [[محمدتقی بهار]] ۹
 
* «اگر خواهی که مردمان تو را نیکوگوی باشند، نیکوگوی مردمان باش.» [[قابوس‌نامه]] ۸
 
* «آن‌کس که بود سایه‌نشین سایه ندارد.» [[وحید قزوینی]] ۷
 
* «عفو از کسانی نیکو است که توانایی انتقام‌گرفتن دارند.» [[بزرگمهر]] ۶
 
* «فلک به مردم [[مجنون|نادان]] دهد زمام امور// تو اهل [[دانش]] و فضلی، همین گناهت بس» [[حافظ]] ۵
 
* «دو [[دانا|عاقل]] ممکن است بر یک چیز اتفاق کنند اما دو [[مجنون|جاهل]] به یک کار سازگار نشوند.» [[بقراط]] ۴
 
* «ما زنده از آنیم که آرام نگیریم// موجیم که آسودگی ما عدم ماست» [[کلیم کاشانی]] ۳
 
* «سرای مدرسه و بحث و [[دانش|علم]] و طاق و رواق// چه سود، چون دل [[دانا]] و چشم بینا نیست» [[حافظ]] ۲
 
* «هرکه زر دید سر فروآورد// ور ترازوی آهنین دوش است» [[سعدی]] ۱
 
== ژوئیه ۲۰۰۶ ==
* «خواندن کلمات قصار برای یک آدم تحصیل‌نکرده چیز خوبی است.» [[وینستون چرچیل]] ۳۱
 
* «تات نپرسند، همی باش گنگ// تات نخوانند همی باش لنگ» [[مسعود سعد سلمان]] ۳۰
 
* «شتاب بی‌حاصل است، به هنگام راه افتادن شرط است.» [[ژان دو لافونتن]] ۲۹
 
* «احساس دل، بالاتر از منطق است.» [[ژان ژاک روسو]] ۲۸
 
* «مرد هرچه باشرم‌تر، محترم‌تر.» [[برنارد شاو]] ۲۷
 
* «هرآن‌کسی که در این حلقه نیست زنده به [[عشق]]// بر او نمرده، به فتوای من نماز کنید» [[حافظ]] ۲۶
 
* «مکن زغصه شکایت که در طریق طلب// به‌ راحتی نرسید آن‌که زحمتی نکشید» [[حافظ]] ۲۵
 
* «می‌دانم که هیچ نمی‌دانم.» [[سقراط]] ۲۴
 
* «در همه‌جا، تعقیب دگراندیشان، در انحصار روحانیت است.» [[هاینریش هاینه]] ۲۳
 
* «[[دارو|داروی]] تربیت از پیر طریقت بستان// کآدمی را بتر از علت نادانی نیست» [[سعدی]] ۲۲
 
* «ز احمقان بگریز، چون عیسی گریخت// صحبت احمق بسی خون‌ها بریخت» [[مولوی]] ۲۱
 
* «آتشی از [[عشق]] در خود برفروز// سربه‌سر فکر و عبارت را بسوز» [[مولوی]] ۲۰
 
* «بر گام‌های برداشته شده و بر [[مرگ]]‌های به وقوع پیوسته نباید اسف خورد.» [[هرمان هسه]] ۱۹
 
* «از درویشی پرسیدند دلت چه می‌خواهد؟ گفت: آن که هیچ نخواهد.» [[سعدی]] ۱۸
 
* «ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.» [[سعدی]] ۱۷
 
* «دو کس دشمن ملک و دین‌اند، پادشاه بی‌حلم و [[زاهد]] بی‌[[دانش|علم]].» [[سعدی]] ۱۶
 
* «گرت از دست برآید، دهنی شیرین کن// مردی آن نیست که مشتی بزنی بر دهنی» [[سعدی]] ۱۵
 
* «سکونی به‌دست آور ای بی‌ثبات// که بر سنگ گردان نروید نبات» [[سعدی]] ۱۴
 
* «همای گو مفکن سایه شرف هرگز// بر آن دیار که [[طوطی]] کم از زغن باشد» [[حافظ]] ۱۳
 
* «باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی‌دانیم.» [[منتسکیو]] ۱۲
 
* «نردبان خلق این ما و من است// عاقبت زین نردبان افتادن است// هرکه بالاتر رود ابله‌تر است// کاستخوان او بتر خواهد شکست» [[مولوی]] ۱۱
 
* «چنان باش که به هرکس بتوانی بگویی، مثل من رفتار کن.» [[امانوئل کانت]] ۱۰
 
* «هیچ‌کس را بی‌تکاپوی سعی بلیغ، آفتاب مراد از مشرق امید طالع نشده‌است.» [[کلیله و دمنه]] ۹
 
* «آدمی است از پی [[کار]]ی بزرگ// گر نکند، اوست [[خر|حماری]] بزرگ» [[امیرخسرو دهلوی]] ۸
 
* «منظر دل نیست جای صحبت اغیار// دیو چو بیرون رود، فرشته در آید» [[حافظ]] ۷
 
* «دست از مس وجود چو مردان ره، بشوی// تا کیمیای [[عشق]] بیابی و زر شوی» [[حافظ]] ۶
 
* «حکیمی را پرسیدند از سخاوت و شجاعت کدام بهتر است، گفت آن‌که را سخاوت است به شجاعت حاجت نیست.» [[سعدی]] ۵
 
* «ای بسا هندو و ترک همزبان// ای بسا دو ترک چون بیگانگان» [[مولوی]] ۴
 
* «[[خر]] عیسی گرش به مکه برند// چون بیاید، هنوز خر باشد» [[سعدی]] ۳
 
* «می‌توان پوشید چشم از هرچه می‌آید به چشم// آن‌چه نتوان چشم از او پوشید، بیداری بود» [[صائب تبریزی]] ۲
 
* «خوشبخت کسی است که به یکی از این دو چیز دسترسی دارد، یا [[کتاب|کتاب‌های]] خوب یا [[دوستی|دوستان]] کتاب‌خوان.» [[ویکتور هوگو]]
 
== اوت ۲۰۰۶ ==
 
* «این از خصوصیات [[عشق]] است که هیچ‌گاه ثابت نمی‌ماند؛ او بدون وقفه رشد می‌کند، درصورتی‌که کاهش نیابد.» [[آندره ژید]] ۳۱
* «دشمن چون از هر حیلتی باز ماند، سلسلهٔ [[دوستی]] بجنباند تا به‌ دوستی کارها کند که در دشمنی نتواند.» [[سعدی]] ۳۰
 
* «خوشخوی، خویش ِ بیگانگان باشد و بدخوی، بیگانه ِ خویشان.» [[تاریخ گزیده]] ۲۹
 
* «حکیمی را پرسیدند [[دوستی|دوست]] بهتر یا برادر؟ گفت برادر نیز دوست به.» [[قابوس‌نامه]] ۲۸
 
* «شاد زی با سیاه‌چشمان شاد// که جهان نیست جز فسانه و باد» [[رودکی]] ۲۷
 
* «جواب ناخدا با ناخدا توپ است در [[دریا]].» [[ضرب‌المثل‌های هندی|ضرب‌المثل هندی]] ۲۶
 
* «افتادگی آموز اگر طالب فیضی// هرگز نخورد آب، زمینی که بلند است» [[پوریای ولی]] ۲۵
 
* «اسکندر رومی را گفتند دیار مشرق و مغرب به‌ چه گرفتی؟ گفت: هر مملکت را گرفتم رعیتش را نیازردم و نام پادشاهان جز به نیکویی نبردم.» [[سعدی]] ۲۴
 
* «آه از این واعظان منبرکوب// شرمشان نیست خود زمنبر و چوب» [[اوحدی]] ۲۳
 
* «آن‌چه [[شیر|شیران]] را کند [[روباه|روبه‌مزاج]]// احتیاج است، احتیاج است، احتیاج» [[مولوی]] ۲۲
 
* «خاطره، تنها بهشتی است که نمی‌توانند ما را از آن طرد کنند.» [[ژان پل]] ۲۱
 
* «استعمال دخانیات، بیشتر از تمام [[جنگ|جنگ‌ها]] انسان را به خاک سپرده‌است.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۲۰
 
* «یک‌نفر بدبین، به‌مشکلات ِ سعادتی که نصیبش شده می‌اندیشد، یک‌نفر خوش‌بین در جستجوی سعادتی است که در هر مشکل نهفته‌است.» [[وینستون چرچیل]] ۱۹
 
* «دل که آیینه شاهی است، غباری دارد// از خدا می‌طلبم صحبت روشن‌رایی» [[حافظ]] ۱۸
 
* «اگر خاموش باشی تا دیگران به سخنت آرند بهتر که سخن گویی و خاموشت کنند.» [[سقراط]] ۱۷
 
* «از خویشاوندان به راحتی می‌توان برید، اما رشته [[دوستی]] را هرگز.» [[سیسرو]] ۱۶
 
* «بی‌خبر شاد و بینا فسرده‌است.» [[نیما یوشیج]] ۱۵
 
* «شاید جهان ما جهنم اهالی سیارهٔ دیگری است.» [[آلدوس هاکسلی]] ۱۴
 
* «هیچ چیز محال نیست و هر کاری راهی دارد، اگر به اندازهٔ شایسته اراده داشته باشیم، به قدر کافی وسایل پیدا میکنیم.» [[فرانسوا لارشفوکو]] ۱۳
 
* «در یک [[انقلاب]]، انسان یا پیروز میشود یا می‌میرد.» [[چه گوارا]] ۱۲
 
* «خداوند زیرک است اما بدخواه نیست.» [[آلبرت اینشتین]] ۱۱
 
* «زندگی، مردم را در یک سطح قرار می‌دهد و مرگ، افراد برجسته را هویدا می‌گرداند.» [[جورج برنارد شاو]] ۱۰
 
* «[[هنر]] را نمی‌توان با سفارش پدید آورد، فقط چکمه را می‌توان سفارش داد.» [[برتولت برشت]] ۹
 
* «بشر موجودی است که باید بر خود غلبه کند.» [[فریدریش نیچه]] ۸
 
* «ما به خاطر این‌که خود می‌خواهیم، نمی‌نویسیم، ما می‌نویسیم بخاطر اینکه مجبوریم که بنویسیم.» [[سامرست موام]] ۷
 
* «جوانان می‌خواهند که به‌ آن‌ها فرمان داده شود تا از آن سرپیچی کنند.» [[ژان پل سارتر]] ۶
 
* «تکامل گیاهان، به روش اصلاح انواع، و کمال آدمی از راه تربیت ممکن است.» [[ژان ژاک روسو]] ۵
 
* «چون جواب احمق آمد خامشی// این درازی در سخن چون می‌کشی؟» [[مولوی]] ۴
 
* «[[دوستی|دوست]] همه‌کس، دوست هیچ‌کس.» [[ارسطو]] ۳
 
* «سنگ به از گوهر نایافته.» [[نیما یوشیج]] ۲
 
* «به خاطر داشته باش که فقط یک «زمان» از همهٔ وقت‌های دیگر مهم‌تر است و آن «هم‌اکنون» است.» [[لئو تولستوی]] ۱
 
== سپتامبر ۲۰۰۶ ==
 
* «از بسیار کشتن ِ جانوران پرهیز کن تا از عاقبت ِ بد ِ آن در امان باشی.» [[بزرگمهر]] ۳۰
 
* «پیشه‌وری که نداند چه‌گونه به [[جنگ]] نگرانی برود، جوان‌‌[[مرگ]] می‌شود.» [[الکسیس کارل]] ۲۹
 
* «خشم، با [[جنون|دیوانگی]] آغاز می‌شود و با پشیمانی پایان می‌پذیرد.» [[فیثاغورس]] ۲۸
 
* «اگر ما نتوانیم همانند مردان و زنان [[آزادی|آزاد]]، [[زندگی]] کنیم، باید از مردن خوشحال باشیم.» [[مهاتما گاندی]] ۲۷
 
* «آن‌را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است.» [[سعدی]] ۲۵
 
* «آن‌چه به‌خویشتن روا نداری، به‌دیگران روا مشمار.» [[بزرگمهر]] ۲۴
 
* «سعادت‌مند کسی است که به‌مشکلات و مصائب [[زندگی]] لبخند بزند.» [[ویلیام شکسپیر]] ۲۳
 
* «به گرسنگی مردن، بهتر که نان فرومایگان خوردن.» [[سعدی]] ۲۱
 
* «زینت انسان سه‌چیز است: [[دانش|علم]]، [[دوستی|محبت]]، [[آزادی]].» [[افلاطون]] ۲۰
 
* «بسیار کسان هستند که نمی‌دانند که نمی‌دانند.» [[سقراط]] ۱۹
 
* «[[زندگی]] را هرطور نگاه کنی، زیباست.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۱۸
 
* «برای دشمنانت، کوره را آن‌قدر داغ مکن که حرارتش، خودت را هم بسوزاند.» [[ویلیام شکسپیر]] ۱۷
 
* «بکوش! تا آن‌چه را علاج ندارد، با مدارا تحمل کنی.» [[سقراط]] ۱۶
 
* «بدبختی آدمی، از جهل نیست، از تنبلی است.» [[افلاطون]] ۱۵
 
* «اغلب، [[دوستی|دوستان]] ما از خطرناک‌ترین دشمنان هستند.» [[آندره ژید]] ۱۴
 
* «اتلاف وقت، گران‌ترین هزینه‌هاست.» [[انوره دو بالزاک]] ۱۳
 
* «انسان در کار دیگران عاقل‌تر است تا در کار خویش.» [[فرانسوا لارشفوکو]] ۱۲
 
* «اخلاق مجموعه‌ای از هوی و هوس‌های اجتماعی است.» [[آناتول فرانس]] ۱۱
 
* «مقدس‌ترین وظیفه آدمی، نیکی است، مخصوصأ به کسانی‌که از آنان روزی بدی دیده‌است.» [[بنیامین فرانکلین]] ۱۰
 
* «امروز، آن‌چه که می‌توانی به بهترین وجه انجام بده، باشد که فردا بتوان بهتر [[کار]] کرد.» [[نیوتن]] ۹
 
* «خوشا آن‌دم که استغنای مستی// فراغت بخشد از شاه و وزیرم» [[حافظ]] ۸
 
* «شِکوه از پیری کنی [[زاهد]]؟ بیا همراه من// تا به می‌خانه برم پیر و، جوان آرم تورا» [[هاتف اصفهانی]] ۷
 
* «مدت صحبت تو، عمر گران‌مایه ماست// حیف از این عمر گران‌مایه که بس کوتاهست» [[عبدالرحمن جامی]] ۶
 
* «[[گل]] را می‌توان زیر پا لِه کرد، ولی بوی عطر آن را نمی‌توان در فضا کشت.» [[ولتر]] ۵
 
* «به نظر من، حق‌ناشناسی بزرگ‌ترین ضعفی است که ممکن است کسی داشته باشد.» [[ناپلئون بوناپارت]] ۴
 
* «انتقام، ناشی از ضعف روحی کسانی است که قادر نیستند ناملایمات را تحمل کنند.» [[فرانسوا لارشفوکو]] ۳
 
* «اگر شما دشمن دارید، بدی ِ او را با خوبی پاداش ندهید زیرا این امر موجب شرمساری او می‌گردد، ولی به‌ او وانمود کنید که او با این عمل خود برای شما خدمتی انجام داده‌است.» [[فریدریش نیچه]] ۲
 
* «آینده [[کودک|کودکان]]، بسته به تربیت پدر و [[مادر]] است.» [[ویکتور هوگو]] ۱
 
== اکتبر ۲۰۰۶ ==
 
* «به شنیدن عادت کن، خواهی دید که از سخن ابلهان نیز سود خواهی جست.» [[افلاطون]] ۳۱
 
* «زیاده از خود گفتن، می‌تواند به‌عنوان پرده‌ای برای پنهان شدن در پشت آن، مورد استفاده قرار گیرد.» [[فریدریش نیچه]] ۳۰
 
* «اگر [[بقراط]] جولاهی نداند// نیفزاید از او بر قدر جولاه» [[سعدی]] ۲۹
 
* «فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان// آن‌گه شود پدید که نامرد و مرد کیست.» [[انوری ابیوردی]] ۲۸
 
* «آنکه با میل و رغبت خاطراتش را به یاد میآورد، دوبار زندگی میکند.» [[فرانکا ماگنانی]] ۲۷
 
* «خواست طبیعت اینست که کودکان پیش از رسیدن به سن بلوغ، کودک باشند.» [[ژان ژاک روسو]] ۲۶
 
* «در این کهکشان، [[دانش]] فنی نیز بزرگترین عامل بروز گرفتاری‌های دست و پاگیر برای بشریت است.» [[هربرت ماکوزه]] ۲۵
 
* «هیچ لذتی گذرا نیست زیراکه آثارش ماندگار است.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۲۴
 
* «مرد هوشمند را از پاسخ‌هایش می‌توان شناخت، مرد فهمیده را از پرسش‌هایش.» [[نجیب محفوظ]] ۲۳
 
* «فقط در دقایق دیدار و لحظهٔ جدایی می‌توان به‌ عظمت [[عشق]] نهفته در سینه، پی‌برد.» [[ژان پل]] ۲۲
 
* «یک زن، فقط زمانی می‌تواند به‌مقام [[دوستی]] با یک مرد دست‌یابد که اول آشنا و سپس [[عشق|معشوقه]] او بوده‌باشد.» [[آنتون چخوف]] ۲۱
 
* «مردم زمانی به رماتیسم و [[عشق]] واقعی ایمان می‌آورند که به آن مبتلا شوند.» [[ماری فن ابنر-اشنباخ]] ۲۰
 
* «ابر و باد و مه و خورشید و فلک، درکارند// تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری» [[سعدی]] ۱۹
 
* «خورشید برای تو و به خاطر تو می‌درخشد، زمانی‌که در آرامگاه خود پنهان می‌گردد، ماه نورافشانی می‌کند و سرانجام ستاره‌گان به‌ آتش کشیده می‌شوند.» [[سورن کیرکه‌گارد]] ۱۸
 
* «هرچند، شب بدون خورشید می‌باشد، ولی مزین به ستاره‌گان بی‌شمار است.» [[کارل فریدریش ویلهلم واندر]] ۱۷
 
* «من بارها به‌ این داستان تأسف‌آور اندیشیده‌ام که چرا نوح و دارودسته‌اش موفق به‌ سوارشدن به‌کشتی شدند.» [[مارک تواین]] ۱۶
 
* «قلب آدمی به‌هنگام غروب، حاکم مطلق است.» [[ژان پل]] ۱۵
 
* «تحول، همانند شکفتن درختان در بهار، ضروری است.» [[وینسنت فان گوخ]] ۱۴
 
* «پیرها به همه‌چیز باور دارند. پخته‌گان به همه‌چیز مشکوکند. جوانان به‌ همه‌چیز واقفند.» [[اسکار وایلد]] ۱۳
 
* «تفاوت‌های کوچک، گاهی سبب اختلافات بزرگ می‌شوند.» [[ماری فن ابنر-اشنباخ]] ۱۲
 
* «احترام، گیاهی است که معمولأ در گورستان‌ می‌روید.» [[روبرت لمبکه]] ۱۱
 
* «به‌ سوک‌نشستن نه تنها زیان‌آور نیست، بلکه از بی‌تفاوتی و مرگ احساسات جلوگیری می‌کند.» [[ژرژ ساند]] ۱۰
 
* «شراب، [[موش]] کور را به [[شاهین|عقاب]] تبدیل می‌کند.» [[چارلز بودلر]] ۹
 
* «من خوش‌بین نیستم اما می‌خواهم خوش‌بین باشم.» [[امیل‌ زولا]] ۸
 
* «[[گوزن‌]]ها در کوه و دشت زندگی می‌کنند اما سرنوشت آنان در آشپزخانه تعیین می‌شود.» [[لو بو وی]] ۷
 
* «بی‌صبری هم‌سفر رنج است.» [[ویلیام شکسپیر]] ۶
 
* «طبیعت از عقلانیت متنفر است.» [[اسکار وایلد]] ۵
 
* «تمام نغمه‌ها در قلب انسان می‌روید.» [[لو بو وی]] ۴
 
* «انسان از دو بخش، مغز و بدن ساخته شده‌است، اما بدن بیشتر کیف می‌کند.» [[وودی آلن]] ۳
 
* «دنیا به امید برپاست و آدمی به امید زنده‌است.» [[دهخدا]] ۲
 
* «آن‌که از نابودنی‌ها امید برید، همواره به شادی زیست.» [[بزرگمهر]] ۱
 
== نوامبر ۲۰۰۶ ==
 
* «استراحت، نمک کار و تلاش است.» [[پلوتارخ]] ۳۰
 
* «ننگ بر نژادپرستی، ننگ بر پاک‌سازی اقلیت‌های قومی، ننگ برکسانی که مردم عادی کشوری را ترور می‌کنند.» [[یوستین گردر]] ۲۹
 
* «آن‌که بیش از اندازه محتاط است خیلی کمتر کار انجام می‌دهد.» [[شیلر]] ۲۸
 
* «فکرکردن، ناسالم‌ترین چیزها در دنیا است.» [[اسکار وایلد]] ۲۷
 
* «اگر قوه قضاییه از قوه مقننه و مجریه جدا نباشد بازهم از [[آزادی]] نشانی نخواهد بود.» [[شارل دو منتسکیو]] ۲۶
 
* «مرگ، پایان تمام جنبه‌های زندگی بشر است بجز پایان خرافات.» [[پلوتارخ]] ۲۵
 
* «مقدم بر هرچیز، ما انسان هستیم آن‌گاه مسیحی و مسلمان و یهودی.» [[یوستین گردر]] ۲۴
 
* «ارزش یک اندیشه به خلوص نیت گویندهٔ آن بستگی ندارد.» [[اسکار وایلد]] ۲۳
 
* «آدم تبه‌کار می‌رود ولی شرش می‌ماند.» [[ویلیام شکسپیر]] ۲۲
 
* «[[آزادی]] فقط در عالم خیال وجود دارد.» [[شیلر]] ۲۱
 
* «مرگ یک‌بار می‌آید ولی ترس فرارسیدن آن در تمام عمر، آدمی را زجر می‌دهد.» [[لابرویر]] ۲۰
 
* «[[سیاست]] چیز گهی است. کار من نیست. تو یک مملکت حسابی سیاست را می‌دهند دست متخصص نه‌ دست من و امثال من.» [[صادق هدایت]] ۱۹
 
* «تنها تفاوت بین هوس‌بازی و [[عشق]] جاودان در اینست که هوس‌بازی قدری بادوام‌تر است.» [[اسکار وایلد]] ۱۸
 
* «فقط قدرت است که می‌تواند جلوی قدرت را بگیرد.» [[شارل دو مونتسکیو]] ۱۷
 
* «روح، برخلاف تصور ما ظرف نیست که از چیزی پر شود. روح مانند هیزمی است که مشتاق آتش‌گرفتن است.» [[پلوتارخ]] ۱۶
 
* «دوهزارسال سپری شد تا سرانجام یک خاخام یهودی دکترین «چشم به‌عوض چشم، ...» را به نقد کشید.» [[یوستین گردر]] ۱۵
 
* «حافظه، دفتر خاطراتی است که همیشه با خود حمل می‌کنم.» [[اسکار وایلد]] ۱۴
 
* «در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می‌خورد و می‌تراشد.» [[صادق هدایت]] ۱۳
 
* «انسان باید مانند اقلیت فکر کند و مثل اکثریت سخن گوید.» [[آرتور شوپنهاور]] ۱۲
 
* «سخنرانی که فاقد ژرف‌نگری است، به اطناب سخن گوید.» [[شارل دو مونتسکیو]] ۱۱
 
* «انسان اگر می‌خواهد سخن گوید، باید چیزی برای گفتن داشته‌باشد.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۱۰
 
* «هرکه زیاد حرف بزند، کمتر می‌شنود.» [[ضرب‌المثل‌های ارمنی|ضرب‌المثل ارمنی]] ۹
 
* «هرکه خواهان خوب سخن‌گفتن است، اول باید خوب فکر کند.» [[ضرب‌المثل‌های ایتالیایی|ضرب‌المثل ایتالیایی]] ۸
 
* «یک خطیب خوب باید موضوع را حلاجی کند، نه شنونده را.» [[وینستون چرچیل]] ۷
 
* «در یک مجلس میهمانی آدم باید معقول غذایش را بخورد ولی نه زیاد خوب؛ در موقع سخنرانی باید خیلی خوب حرف بزند ولی نه زیاد معقول.» [[پیتر اوستینف]] ۶
 
* «شخصیت‌های انسانی نه در گفتار بلکه در کردار، ساخته و پرداخته گردند.» [[آلبرت اینشتین]] ۵
 
* «تا زبان به سخن‌ می‌گشاییم، اشتباه‌کردن نیز آغاز می‌شود.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۴
 
* «سخن‌گفتن را از آدم‌ها می‌آموزیم، سکوت‌کردن را از خدایان.» [[پلوتارخ]] ۳
 
* «جملهٔ افتتاحیهٔ خطابهٔ شما را بازهم فراموش کردیم و از کلمات اختتامیه نیز چیزی نفهمیدیم!» [[هرودوت]] ۲
 
* «نوددرصد ابرازاحساسات شنوندگان در یک جلسه سخنرانی، به خاطر خوشحالی از پایان جلسه‌ است.» [[روبرت لمکه]] ۱
 
== دسامبر ۲۰۰۶ ==
 
* «تمام زن‌ها حتی ساده‌ترینشان می‌دانند چگونه با مکر و حیله به‌هدف خود دست یابند.» [[بالزاک]] ۳۱
 
* «اگر می‌خواهی خوش‌بخت باشی برای خوشبختی دیگران بکوش.» [[بتهوفن]] ۳۰
 
* «صلح ناحق بهتر از جنگ محق است.» [[میکل آنژ]] ۲۹
 
* «خدا فقط آب را آفرید، انسان شراب را.» [[ویکتور هوگو]] ۲۸
 
* «انسان در حقیقت حیوانی وحشی و تنفرانگیز است که ما او را فقط در حالت رام و مهارشده می‌شناسیم، این حالت را تمدن نامیده‌اند.» [[آرتور شوپنهاور]] ۲۷
 
* «اگر بر ناتوان خشمگین شوی دلیل بر اینست که قوی نیستی.» [[ولتر]] ۲۶
 
* «سخاوت در زیاد دادن نیست، در به‌موقع دادن است.» [[لابرویر]] ۲۵
 
* «ای فتنه و فساد، تو چه زود در اندیشه مردان نومید رخنه می‌کنی.» [[شکسپیر]] ۲۴
 
* «چه بانگ شومی است بانگ سیاست؛ آه، چه توهینی! - خدای را به‌گاه سحر شکرگذارم، که دغدغه امپراتوری روم ندارم.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۲۳
 
* «هرکس فقیر و قانع باشد، ثروتمند است.» [[شکسپیر]] ۲۲
 
* «از روی سؤالات شخص بهتر از پاسخ‌هایش می‌توان درباره او قضاوت کرد.» [[ولتر]] ۲۱
 
* «اگر عدالت از روی زمین محو شود، زندگی به‌زحمتش نمی‌ارزد.» [[امانوئل کانت]] ۲۰
 
* «تواضع بی‌جا، آخرین حد تکبر است.» [[لابرویر]] ۱۹
 
* «از دست‌ دادن امیدی پوچ و آرزویی محال، خود موفقیت و پیشرفت بزرگیست.» [[شکسپیر]] ۱۸
 
* «گناه، هرچند افزونتر، قبح آن در نظر گناه‌کار کمتر.» [[شیلر]] ۱۷
 
* «با مصلحت دیگران ازدواج کردن، در جهنم زیستن است.» [[آرتور شوپنهاور]] ۱۶
 
* «مشغول نبودن با زنده نبودن یکیست.» [[ولتر]] ۱۵
 
* «آدم احمق در همه‌جا هست، حتی در تیمارستان.» [[برنارد شاو]] ۱۴
 
* «دوستی مثل اسناد کهنه‌است، قدمت تاریخش آن‌را باارزش می‌کند.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۱۳
 
* «آخرین درجه فساد، به‌کار گرفتن قوانین برای ستم‌کاری است.» [[ولتر]] ۱۲
 
* «اگر از انسان امید و خواب گرفته شود، بدبخت‌ترین موجود روی زمین خواهد شد.» [[کانت]] ۱۱
 
* «خشم، یک کینه مکشوف و موقتی است ولی کینه، یک خشم دایم و محفوظ.» [[لابرویر]] ۱۰
 
* «برق اندیشه‌های درخشان را باید در تیمارستان‌ها جستجو کرد، جایی‌که به‌فراوانی می‌درخشند.» [[منتسکیو]] ۹
 
* «ضعف و بی‌چارگی هر قاعده و قانونی وضع کند عبث است، اخذ نتیجه منحصر به‌داشتن قوت و قدرت است.» [[شیلر]] ۸
 
* «عشاق دلباخته معمولأ در سکوت بسر می‌برند.» [[منتسکیو]] ۷
 
* «اگر دوستان نتوانند از گناهان کوچک یکدیگر چشم‌پوشی کنند، نخواهند توانست دوستی خود را به جایی برسانند.» [[لابرویر]] ۶
 
* «بارها مشاهده کرده‌ام که برای کسب موفقیت در این جهان، هوشمند در نهان و دیوانه در عیان باید بود.» [[منتسکیو]] ۵
 
* «آن‌کس که شهامت انجام کارهای شایسته دارد، انسان است.» [[شکسپیر]] ۴
 
* «در دنیا تنها کسی موفق می‌شود که به‌انتظار دیگران ننشیند و همه‌چیز را از خود بخواهد.» [[شیلر]] ۳
 
* «شراب در میان نوشابه‌ها مفیدترین، درمیان داروها خوشمزه‌ترین و در میان اغذیه‌ مطبوع‌ترین است.» [[پلوتارخ]] ۲
 
* «اگر هرکس همه‌کس را دوست می‌داشت، همه‌کس صاحب دنیا می‌شد.» [[شیلر]] ۱
 
== ژانویه ۲۰۰۷ ==
 
* «[[عشق]] آدمی را به کمال می‌رساند.» [[میکل آنژ]] ۳۱
 
* «عوام ثروتمندان را محترم می‌دارند و خواص [[دانش]]مندان را.» [[افلاطون]] ۳۰
 
* «دنیا مانند یک نمایش‌نامه‌است، هرکس نقش خود را بازی می‌کند و سپس مخفی می‌شود.» [[شکسپیر]] ۲۹
 
* «آنان‌که نمی‌توانند خود را اداره کنند ناچار از اطاعت دیگرانند.» [[ویکتور هوگو]] ۲۸
 
* «[[موسیقی]] لذت‌بخش‌ترین [[هنر]]هاست اما چیزی به ما نمی‌آموزد؛ آن‌چه فکر و روح آدمی را تغذیه می‌کند و می‌آموزد [[شعر]] و شاعری است.» [[امانوئل کانت]] ۲۷
 
* «رفتار آدمی آیینه‌ای است که در آن تصویر هرکسی انعکاس می‌یابد.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۲۶
 
* «مرد هرچه باشرم‌تر، محترم‌تر.» [[برنارد شاو]] ۲۵
 
* «[[عشق]] و عاشقی هرچند رؤیایی و پراحساس ابراز گردد بازهم ریشه در شهوت دارد و بس.» [[آرتور شوپنهاور]] ۲۴
 
* «صفحات [[کتاب]] به منزله بال‌هایی هستند که روح ما را به عالم روشنایی پرواز می‌دهند.» [[ولتر]] ۲۳
 
* «در سینه خود شراره‌ای آسمانی دارم که نامش وجدان است.» [[شکسپیر]] ۲۲
 
* «[[عشق]] بلایی است که همه خواستارش هستند.» [[افلاطون]] ۲۱
 
* «آن‌که اندک رنجی را تحمل نتواند، محتمل است که به رنجی کلان دچار آید.» [[ژان ژاک روسو]] ۲۰
 
* «اشتهار خورشید مردگان است.» [[بالزاک]] ۱۹
 
* «انسان‌ها نسبت به ظرفیتی که برای کسب تجربه دارند عاقلند، نه نسبت به تجاربی که اندوخته‌اند.» [[برنارد شاو]] ۱۸
 
* «آن‌چه روزمره‌است مرا خسته می‌کند.» [[بتهوفن]] ۱۷
 
* «[[آزادی]] ما از نقطه‌ای شروع می‌شودکه آزادی دیگران پایان می‌یابد.» [[ویکتور هوگو]] ۱۶
 
* «[[گل]] را می‌توان زیر پا له کرد ولی بوی عطر آن را نمی‌توان در فضا کشت.» [[ولتر]] ۱۵
 
* «آن‌که پای به اندازه لحاف دراز نکند لاجرم پایش محفوظ نخواهد ماند.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۱۴
 
* «یک انسان معمولی کالای تولیدی کارخانه [[طبیعت]] است.» [[آرتور شوپنهاور]] ۱۳
 
* «دوست خوب مانند درشکه در روز [[باران]]ی کمیاب است.» [[ولتر]] ۱۲
 
* «جوانی جرعه‌ای است فرح‌انگیز، حیف که به شرنگ پیری آمیخته‌است.» [[شکسپیر]] ۱۱
 
* «[[دیوانه]] خودش را [[دانا|عاقل]] می‌پندارد و عاقل هم می‌داند که دیوانه‌ای بیش نیست.» [[شکسپیر]] ۱۰
 
* «[[شعر|شاعری]] والاترین [[هنر]]هاست.» [[امانوئل کانت]] ۹
 
* «برای اینکه بتوان خوب نوشت باید در یک کشور [[آزادی|آزاد]] [[زندگی]] کرد.» [[ولتر]] ۸
 
* «دیدن و حس‌کردن، وجودداشتن است، [[زندگی]] در اندیشه‌است.» [[شکسپیر]] ۷
 
* «در عالم دوچیز از همه زیباتر است: آسمانی پرستاره و وجدانی آسوده.» [[امانوئل کانت]] ۶
 
* «تملق خوراک ابلهان است.» [[شکسپیر]] ۵
 
* «دوست من، گذشته‌ها [[کتاب]]ی مهر و موم شده‌است.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۴
 
* «انسان در لحظه تصمیم‌گیری اگر [[آزادی|آزاد]] باشد آزاد است.» [[ولتر]] ۳
 
* «فقیر از برخی نعمت‌ها ولی خسیس از همه نعمت‌های دنیا محروم است.» [[لابرویر]] ۲
 
* «برای دشمنانت کوره را آنقدر داغ مکن که حرارتش خودت را نیز بسوزد.» [[شکسپیر]] ۱
 
== فوریه ۲۰۰۷ ==
 
* «برای این‌که دانش ملکه شود تعلیم کافی نیست، عمل لازم است.» [[جورج برنارد شاو]] ۲۸
 
* «آن‌چه روزمره‌است مرا خسته می‌کند.» [[لودویگ وان بتهوون]] ۲۷
 
* «اما چنین خدایی، «یهوه» که برای تفریح و از روی عمد این جهان فقر و درد و رنج را می‌آفریند و به عمل خود نیز می‌بالد و می‌گوید: ...و همانا بسیار نیکو بود...(سِفر پیدایش، ۱، ۳) - غیرقابل تحمل است.» [[آرتور شوپنهاور]] ۲۶
 
* «بدتر از مرگ چیست؟ آن‌چه بعد از آمدنش مرگ را می‌طلبی.» [[ویکتور هوگو]] ۲۵
 
* «رفتار آدمی آیینه‌ای است که در آن تصویر هرکسی انعکاس می‌یابد.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۲۴
 
* «هدف نهایی از سرودن اشعار و نشر افکار کوششی است آگاهانه تا کله‌ای بزرگ بر روی تنه‌ای کوچک قرار دهند؛ بنابرین چندان جای تعجب نیست اگر عملی نمی‌شود.» [[آرتور شوپنهاور]] ۲۳
 
* «زندگی مانند کودکی است که اگر می‌خواهید به خواب نرود پیوسته باید او را سرگرم داشت.» [[ولتر]] ۲۲
 
* «کشنده‌تر از نیش مار، بچه حق‌ناشناس است.» [[ویلیام شکسپیر]] ۲۱
 
* «کاری که وظیفه و صمیمیت در آن نقش دارد، خلل‌ناپذیر است.» [[ویلیام شکسپیر]] ۲۰
 
* «از نزدیکی به کسی که قادر به حفظ اسرار و رموز زندگی خود نیست، بپرهیز.» [[افلاطون]] ۱۹
 
* «حقیر شمردن مرگ، یکی از عمده‌ترین فضایل اخلاقی است.» [[مونتنیه]] ۱۸
 
* «به وسوسه عادت که از هرراهی وارد می‌شود دل مسپار. نه به‌دیده خطاکارت اعتماد کن و نه به‌گوش مصدوم از پژواک، همچنین از زبان بپرهیز. فقط شعور میزان و معیار است.» [[برمانیدس]] ۱۷
 
* «آن‌که پرنده نیست نباید بر پرت‌گاه آشیان سازد.» [[فریدریش نیچه]] ۱۶
 
* «آن‌که به گردنکشی بیان کند: «برون از خانه خدا سلامت کردار وجود ندارد»، باید به ترک بلدش مجبور سازند.» [[ژان ژاک روسو]] ۱۵
 
* «اکثر مردم به اعمالی می‌بالند که انجام آن‌را از سوی دیگران نکوهش می‌کنند.» [[هیپولیت تن]] ۱۴
 
* «برای این‌که تاریخ تا ابد دروغ باشد کافی است یک‌نفر حقایق را کتمان کند.» [[ژول میشله]] ۱۳
 
* «این قانون طبیعت است که ما را به یاری یکدیگر فرا می‌خواند.» [[ژان دو لافونتن]] ۱۲
 
* «گرسنگی گرگ را از جنگل بیرون می‌برد.» [[انوره دو بالزاک]] ۱۱
 
* «آدمی را به کردار باید آزمود، نه به‌گفتار، چه اکثر مردم زشت‌کردار و نیک‌گفتارند.» [[فیثاغورس]] ۱۰
 
* «آن‌جا که ازدواجی بدون عشق صورت بگیرد حتمأ عشقی بدون ازدواج در آن رخنه می‌کند.» [[بنیامین فرانکلین]] ۹
 
* «تحول و ترقی اجتماع به دست اشخاص دیوانه بوده‌است.» [[آندره موروا]] ۸
 
* «انسان‌ها یگانه حیوانی هستند که من از آن‌ها سخت وحشت دارم.» [[جورج برنارد شاو]] ۷
 
* «تا زمانی که مردم اطریش سوسیس و آبجو دارند انقلاب نخواهند کرد.» [[لودویگ وان بتهوون]] ۶
 
* «بدبختی مربی استعداد است.» [[ویکتور هوگو]] ۵
 
* «اگر هنر داری بیاور وگرنه هنرنمایی مکن که رسوایی به بار خواهی آورد.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۴
 
* «ازدواج یعنی با چشمان بسته به امید گرفتن یک مارماهی، دست فروبردن در جوالی پر از مار.» [[آرتور شوپنهاور]] ۳
 
* «دوستی، ازدواج دو روح است که در آن طلاق و جدایی جایز نیست.» [[ولتر]] ۲
 
* «سعادتمند کسی است که به مشکلات و مصایب زندگی لبخند بزند.» [[ویلیام شکسپیر]] ۱
 
== مارس ۲۰۰۷ ==
 
* «هیچ‌چیزی نمی‌توان به کسی یاد داد اما می‌توان به او کمک کرد تا پاسخ‌ها را در درون خویش بیابد.» [[گالیله]] ۳۱
 
* «پول و تقوا دوکفه ترازویند، یکی که بالا رفت دیگری حتمأ پایین می‌آید.» [[افلاطون]] ۳۰
 
* «شکست‌هایی هست که بیش از [[پیروزی]]، ظفربخش است.» [[مونتنیه]] ۲۹
 
* «مرغان دیگری هم هستند که بالاتر می‌پرند.» [[فریدریش نیچه]] ۲۸
 
* «ریاست [[شراب|باده‌ای]] است که هرکس نوشید نمی‌تواند از مستی آن مصون باشد.» [[هیپولیت تن]] ۲۷
 
* «انسان، [[آزادی|آزاد]] شده‌است اما همه‌جا به‌بند است.» [[ژان ژاک روسو]] ۲۶
 
* «شتاب بی‌حاصل است، به‌هنگام راه‌افتادن شرط است.» [[لافونتن]] ۲۵
 
* «به همان اندازه که یک بقال به کاسبی علاقمند است، هنرمند از معامله بیزار است.» [[بالزاک]] ۲۴
 
* «برای فریب‌دادن چشم دیگران خود را دچار رنج و محنت مکن.» [[فرانکلین]] ۲۳
 
* «دوری از مردم شریر دریچه سعادت و نیک‌بختی است.» [[بتهوفن]] ۲۲
 
* «تمدن بعدی بشر تمدن سیاه‌پوستان خواهد بود، نژاد سفید در حال از میان رفتن است، خودش هم می‌داند که [[کار]]ش ساخته‌است لذا به سرعت مشغول انتحار است.» [[برنارد شاو]] ۲۱
 
* «خدمت به وطن نیمی از وظیفه، و خدمت به بشریت نیم دیگر آن است.» [[ویکتور هوگو]] ۲۰
 
* «آیا این جهالت نیست که آدمی ساعات شیرین امروز را فدای روزهای آینده نماید؟» [[آرتور شوپنهاور]] ۱۹
 
* «[[عشق]] وسیله‌ای است برای تبدیل تمام دردسرهای کوچک به یک دردسر بزرگ.» [[ولتر]] ۱۸
 
* «غذای مرد خسیس، پول و حقارت است.» [[بالزاک]] ۱۷
 
* «اگر می‌خواهی رازی را از دشمنانت پنهان داری، آن‌را هرگز برای دوستانت فاش مکن.» [[فرانکلین]] ۱۶
 
* «در عالم چیزی والاتر از [[دوستی|محبت]] نمی‌بینم.» [[لودویگ وان بتهوون]] ۱۵
 
* «بهترین دوستان من کسانی هستند که پیشانی و ابروگشاده‌اند.» [[ویکتور هوگو]] ۱۴
 
* «خدایا! [[هنر]] چقدر فرازمند، عمر چه کوتاه.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۱۳
 
* «همه [[آرزو]]ها از نیاز سرچشمه می‌گیرد، یعنی از کمبودها و رنج‌ها.» [[آرتور شوپنهاور]] ۱۲
* «شک، حالت مطبوعی نیست اما یقین مطلق نیز مسخره‌است.» [[ولتر]] ۱۱
 
* «مردی که در درون خویش [[موسیقی]] ندارد و ندای خوش و دل‌نشین، او را دگرگون نسازد، برای خیانت، توطئه و غارتگری مناسب می‌باشد و هیچ‌کس نباید به او اعتماد کند.» [[شکسپیر]] ۱۰
 
* «به دنیا نیامدن بهتر از تعلیم نیافتن است زیرا جهالت ریشه همه بدبختی‌هاست.» [[افلاطون]] ۹
 
* «افراد [[دانا]] کوشش دارند که خود را همرنگ محیط سازند ولی اشخاص [[دیوانه]] سعی می‌کنند که محیط را به شکل خود درآورند، به همین جهت تحولات و پیشرفت اجتماع به دست دیوانگان بوده‌است.» [[آندره موروا]] ۸
 
* «قضاوت فوری در چیزهایی که جنبه‌های مختلف دارند دلیل سفاهت و [[جنون|دیوانگی]]‌است.» [[مونتنیه]] ۷
 
* «انسان باید بگوید و بیندیشد، که چیزی هست؛ زیرا «بودن» یعنی موجودیت، نه «نبودن».» [[برمانیدس]] ۶
 
* «بدترین پاداش برای یک استاد این است که شاگردانش تا ابد در حال شاگردی وی باقی بمانند.» [[فریدریش نیچه]] ۵
 
* «بدگویی حسود دلیل برتری شماست.» [[هیپولیت تن]] ۴
 
* «اگر دروغ ناجی ماست، دیگر همه‌چیز نابود و ما فناشده‌ایم.» [[ژان ژاک روسو]] ۳
 
* «سلام و تهنیت خلق، نه بر بزرگان نابخرد بلکه بر جامهٔ گرانبهای آن‌هاست.» [[لافونتن]] ۲
 
* «خشم با [[جنون|دیوانگی]] آغاز می‌شود و با پشیمانی پایان می‌پذیرد.» [[فیثاغورس]] ۱
 
== آوریل ۲۰۰۷ ==
 
* «[[شعر]] ناگفتن به از شعری که باشد نادرست// بچه‌نازادن به از ششماهه افکندن جنین» [[منوچهری دامغانی]] ۳۰
 
* «[[جنگ]] از الفاظ خیزد، وز معانی آشتی// پارسی، تو گفت و تازی، انت و ترکی، سن سنی» [[ادیب پیشاوری]] ۲۹
 
* «من برای شادمانی به دنیا نیامده‌ام، آمده‌ام کارهای بزرگ انجام دهم.» [[لودویگ وان بتهوون]] ۲۸
 
* «اگر رفیق شفیقی درست‌پیمان باش// رفیق حجره و گرمابه و گلستان باش» [[حافظ]] ۲۷
 
* «جمال نیکو گرچه مایه شرافت است ولی قرین شر و آفت است.» [[آرتور شوپنهاور]] ۲۶
 
* «در بازی [[زندگی]] انسان اول فریب می‌خورد و در آخر فریب می‌دهد؛ به‌عبارت دیگر او [[گوسفند]] به دنیا می‌آید و [[روباه]] از دنیا می‌رود.» [[ولتر]] ۲۵
 
* «هرکه را در خاک غربت پای در گل ماند، ماند// گو دگر در خواب خوش بینی دیار خویش را» [[سعدی]] ۲۴
 
* «[[عشق]] وقتی که به سراغ پیرها می‌رود آن‌ها را جوان می‌کند.» [[جورج برنارد شاو]] ۲۳
 
* «زمانی جامعه دارای فضیلت اخلاقی است، که قانون همه افراد آن جامعه را با یک چوب براند.» [[ولتر]] ۲۲
 
* «[[شراب]] لعل می‌نوشم من از جام زمردگون// که [[زاهد]] [[مار|افعی]] وقت است، می‌سازم به وی کورش» [[حافظ]] ۲۱
 
* «تندرستی اگر کامل نباشد، لذایذ [[زندگی]] هم‌چون نوشابه‌های گواراست که با دهان آلوده به زهر نوشیده شود.» [[آرتور شوپنهاور]] ۲۰
 
* «کسی که از [[مرگ]] می‌ترسد، از [[زندگی]] نیز می‌ترسد.» [[ولتر]] ۱۹
 
* «اگر زمانه به [[گرگ]]ی دهد زمام امور// بر او زبهر سلامت سلام باید کرد» [[ناشناس]] ۱۸
 
* «بل‌که خدا جاهلان جهان را برگزید تا حکیمان را رسوا سازد.» [[انجیل عهد جدید]] ۱۷
 
* «چندروزی که در این مرحله مهلت داری// خوش بیاسای زمانی، که زمان این‌همه نیست» [[حافظ]] ۱۶
* «در جهان، یگانه مایهٔ نیک‌بختی انسان، [[دوستی|محبت]] است.» [[افلاطون]] ۱۵
 
* «مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد// که نهادست به هر مجلس وعظی دامی» [[حافظ]] ۱۴
 
* «ای مردم آتن، چه مرا بی‌گناه شمارید و [[آزادی|آزاد]] کنید، و چه نکنید، من هرگز از راه خویش باز نمی‌گردم، حتی اگر صدبار کشته شوم.» [[سقراط]] ۱۳
 
* «هنگامی‌که مصمم به عمل شدید، باید درهای تردید را کاملأ مسدود سازید.» [[فریدریش نیچه]] ۱۲
* «بی‌سوادی نه تنها فاقد هرگونه سوء‌تأثیر بر پاک‌دامنی و آداب و سنن است، بل‌که در تقویت آن نیز مؤثر واقع می‌شود.» [[ژان ژاک روسو]] ۱۱
 
* «طمع در سود بیشتر، بی‌دغدغه زیان، میسر نخواهد بود.» [[لافونتن]] ۱۰
 
* «سه چیز خیلی سخت‌است: فولاد، الماس، خودشناسی.» [[بنیامین فرانکلین]] ۹
 
* «حکومت استبدادی را بت‌ها تشکیل می‌دهند، حکومت ِ [[دمکراسی]] را بت‌پرستان.» [[جورج برنارد شاو]] ۸
 
* «[[مادر]] سازنده جهان و تابلوی آفریدگار است.» [[لودویگ وان بتهوون]] ۷
 
* «در هر ملت چراغی است که به عموم افراد نور می‌دهد، و آن معلم است.» [[ویکتور هوگو]] ۶
 
* «[[آرزو]]ی تجدید حیات آدمی یک آرزوی ابلهانه‌است زیرا بوجودآمدن انسان یک اشتباه و یک حادثه غم‌انگیز است و بهتر آن‌که تجدید نشود.» [[آرتور شوپنهاور]] ۵
 
* «فرصت کردار بد روزی صدبار به دست می‌آید، فرصت کردار نیک سالی یک بار.» [[ولتر]] ۴
 
* «از [[صلح]] میان [[گربه]] و [[موش]]// برباد رود دکان بقال» [[ایرج‌میرزا]] ۳
* «وقتی کمتر سزاوارم، به من [[عشق]] بورز، که آن‌زمان نیازمندترم.» [[ضرب‌المثل‌های چینی|ضرب‌المثل چینی]] ۲
 
* «[[عشق]]، بهترین نغمه در [[موسیقی]] [[زندگی]] است؛ انسان ِ بدون عشق هرگز در سرود باشکوه بشریت هم‌نوا نخواهد شد.» [[روک شنایدر]] ۱
 
== مه ۲۰۰۷ ==
 
* «نمی‌دانم چه سری در هنرمندان واقعی وجود دارد که هیچ‌کدام به دنیا روی خوش نشان نمی‌دهند.» [[لودویگ وان بتهوون]] ۳۱
 
* «من به ارزش سکوت کاملأ پی‌برده‌ام و حاضرم روزانه ساعت‌ها در وصف آن صحبت کنم.» [[جورج برنارد شاو]] ۳۰
 
* «یک خطیب خوب باید موضوع را حلاجی کند، نه شنونده را.» [[وینستون چرچیل]] ۲۹
 
* «جنگ‌جویان و کشیشان هیچ‌کدام در تأمین معاش کشور، مفید واقع نمی‌شوند.» [[هردر]] ۲۸
 
* «مغز ابلهان علم را به اوهام، فلسفه را به بلاهت و هنر را به فضل‌فروشی مبدل می‌کند.» [[جورج برنارد شاو]] ۲۷
 
* «میانجی مانند کسی است که به تمساح غذا می‌دهد و امیدوار است آخرین کسی باشد که طعمه او می‌شود.» [[وینستون چرچیل]] ۲۶
 
* «مردی که در نبرد زندگی می‌خندد قابل ستایش است.» [[جورج برنارد شاو]] ۲۵
 
* «آن‌چه به خویشتن روا نداری به دیگران روا مشمار.» [[بزرگمهر]] ۲۴
 
* «بدون پول، صلح به دشواری به دست خواهد آمد.» [[وینستون چرچیل]] ۲۳
 
* «فضیلت، پرهیز از رذیلت نیست بلکه بی‌میلی نسبت به آن است.» [[جورج برنارد شاو]] ۲۲
 
* «آن‌چه هستید شما را بهتر معرفی می‌کند تا آن‌چه می‌گویید.» [[بزرگمهر]] ۲۱
 
* «هنر و دانش، برگزیده‌ترین و بزرگوارترین مردم را به هم مربوط می‌سازد.» [[لودویگ وان بتهوون]] ۲۰
 
* «جنگ، قانون ابدی زندگی است و صلح، راحت‌باش میان دو جنگ.» [[فریدریش نیچه]] ۱۹
 
* «هنر من باید در خدمت سعادت بی‌چارگان قرار گیرد.» [[لودویگ وان بتهوون]] ۱۸
 
* «جنگی هرچند زورمند بود از حیلت مستغنی نگردد.» [[بزرگمهر]] ۱۷
 
* «موسیقی از فکر تراوش می‌کند و به دل می‌نشیند.» [[لودویگ وان بتهوون]] ۱۶
 
* «هر جدایی یک‌نوع مرگ است و هر ملاقات نوعی رستاخیز.» [[آرتور شوپنهاور]] ۱۵
 
* «بخیل برای ثروت خود نگهبان است و برای وارث انباردار.» [[بزرگمهر]] ۱۴
 
* «نادان‌ترین افراد کسانی هستند که به مصلحت دیگران ازدواج می‌کنند.» [[آرتور شوپنهاور]] ۱۳
 
* «هیچ جنایتی نیست که انگیزه مادی نداشته باشد.» [[ماهاتما گاندی]] ۱۲
 
* «مردان بزرگ مانند عقاب هستند و آشیانه خود را روی قلهٔ بلند تنهایی می‌سازند.» [[آرتور شوپنهاور]] ۱۱
 
* «آن دیو بود نه آدمی‌زاد// کز اندُه دیگران شود شاد» [[امیرخسرو دهلوی]] ۱۰
 
* «آن کس که بود سایه‌نشین، سایه ندارد.» [[وحید قزوینی]] ۹
 
* «مرد باید که بوی داند برد// ورنه عالم پر از نسیم صباست» [[ناشناس]] ۸
 
* «اگر بقراط جولاهی نداند// نیفزاید از او بر قدر جولاه» [[سعدی]] ۷
 
* «زمان ناخوشی را به حساب عمر نشمرید.» [[افلاطون]] ۶
 
* «ثروتمندان، طلا را بر شایستگی ترجیح می‌دهند.» [[ژان ژاک روسو]] ۵
 
* «همیشه و همه‌جا کوچک‌ترها باید تاوان حماقت و نادانی بزرگترها را بدهند.» [[ژان دو لافونتن]] ۴
 
* «من می‌خواهم گریبان سرنوشت را بگیرم، او نمی‌تواند سرم را در برابر زندگی خم کند.» [[لودویگ وان بتهوون]] ۳
 
* «دزد مال اغنیا را، پولدار مال فقرا را می‌دزدد.» [[جورج برنارد شاو]] ۲
 
* «ما به ندرت در باره آن‌چه که داریم، فکر می‌کنیم، در حالی‌که پیوسته در اندیشه چیزهایی هستیم که نداریم.» [[آرتور شوپنهاور]] ۱
 
== ژوئن ۲۰۰۷ ==
 
* «بر [[دوستی]] که حسود باشد، ایمن نمی‌توان بود.» [[بزرگمهر]] ۳۰
 
* «من به این موضوع اعتقاد راسخ دارم که تنها یک راه برای خلاصی از شرّ [[سرمایه‌داری]] وجود دارد و آن‌هم برقراری اقتصاد سوسیالیستی است.» [[آلبرت اینشتین]] ۲۹
* «در میان کشورهای استبدادی بینواتر از همه، آن کشوری است که پادشاهش تاجر باشد.» [[منتسکیو]] ۲۸
 
* «سخن در میان دودشمن چنان گوی که چون [[دوستی|دوست]] گردند شرم‌زده نگردی.» [[سعدی]] ۲۷
 
* «یک فرد بی‌علاقه به جامعهٔ خود، کمتر از حیوان است.» [[محمد خیابانی]] ۲۶
 
* «بدون کار، هرنوع زندگی به فساد می‌انجامد.» [[آلبر کامو]] ۲۵
 
* «هر گفتار و کرداری را با ترازوی عقل بسنجید و آن‌گاه اگر نیک آمد به پیروی از آن بپردازید.» [[زرتشت]] ۲۴
 
* «اولین وسیلهٔ ترقی، داشتن روح تجدد است.» [[محمد خیابانی]] ۲۳
 
* «شاعری، والاترین [[هنر|هنرها]] است.» [[امانوئل کانت]] ۲۲
 
* «تقدیر، ارباب مردان ترسو است و بردهٔ مردمان شجاع.» [[بزرگمهر]] ۲۱
 
* «بنام هر اکثریتی نمی‌توان حکم قطعی داد.» [[محمد خیابانی]] ۲۰
 
* «سر و زر و جانم فدای آن [[دوستی|محبوب]]// که حق صحبت و مهر و وفا نگهدارد» [[حافظ]] ۱۹
 
* «سخنی گویید که از اندیشه پاک سرچشمه گرفته‌است و کاری کنید که با کوشش و پارسایی از دست و بازو برآمده باشد.» [[زرتشت]] ۱۸
 
* «مرا به علت بی‌گانگی زخویش مران// که [[دوستی|دوستان]] وفادار بهتر از خویش‌اند» [[سعدی]] ۱۷
 
* «[[عشق]]، تنها دردی است که بیمار از آن لذت می‌برد.» [[افلاطون]] ۱۶
 
* «پیر پیمانه‌کش ما که روانش خوش باد// گفت: پرهیز کن از صحبت پیمان‌شکنان» [[حافظ]] ۱۵
 
* «بدست‌آوردن خوشبختی بزرگترین پیروزی در زندگی است.» [[آلبر کامو]] ۱۴
 
* «از مخالفت نهراسید! بادبادک زمانی اوج می‌گیرد که با باد مخالف روبرو شود.» [[وینستون چرچیل]] ۱۳
 
* «گر بمیری و دشمنان بخورند// به که محتاج [[دوستی|دوستان]] باشی» [[سعدی]] ۱۲
 
* «سعادت جامعه به مراتب مهم‌تر از سعادت فرد می‌باشد.» [[افلاطون]] ۱۱
* «هرچه کنی کشت، همان بدروی// کار بد و نیک چو کوه و صداست» [[پروین اعتصامی]] ۱۰
* «جهان، روز خوش نخواهد دید مگر وقتی که از خداپرستی دست بردارد.» [[لامتری]] ۹
 
* «همه [[مذهب|مذاهب]] به طور مساوی در نظر فیلسوفان باطل است، اما برای [[سیاست|سیاست‌مداران]] به طور مساوی مفید است.» [[ادوارد گیبون]] ۸
 
* «نبض تهی‌دست نگیرد طبیب// درد فقیران همه‌جا بی‌دواست» [[پروین اعتصامی]] ۷
 
* «هرکه را زر در ترازوست، زور دربازوست.» [[سعدی]] ۶
 
* «ای حافظ، خود را با تو مقایسه‌کردن عجیب جنونی است! تو دریایی و ما در مقابل تو قطره‌ای بیش نیستیم.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۵
 
* «این اندرز من است: هرکه می‌خواهد پرواز را بیاموزد باید ابتدا ایستادن و رفتن و دویدن و بالارفتن و [[رقص|رقصیدن]] را بیاموزد. پرواز را نمی‌توان پرید.» [[فریدریش نیچه]] ۴
 
* «راه یکی است و آن راستی است، دیگر راه‌ها همه بیراهه‌اند.» [[زرتشت]] ۳
 
* «عذاب جاودانه بر آن‌کس که واعظ غیر متعظ است.» [[ژان ژاک روسو]] ۲
 
* «عیسی به عنوان روشن‌بینی غیب‌گوی معرفی می‌شود که اگر در روزگار ما زاده می‌شد جایش در گوشه دارالمجانین و تیمارستان‌ها بود.» [[فریدریش نیچه]] ۱
 
== ژوئیه ۲۰۰۷ ==
 
* «از بیشتر [[کتاب|کتاب]]‌ها فقط چند [[گفتاورد|نقل‌قول]] باقی می‌ماند. چرا از اول نقل‌قول‌ها را ننویسیم؟» [[استانیسلاو یرسی لخ]] ۳۱
 
* «به آهو میکنی غوغا که بگریز// به تازی هی زنی اندر دویدن» [[ناصرخسرو]] ۳۰
 
* «جهان بزرگتر از آن است که تو بتوانی آنرا بخود مخصوص کنی.» [[سعید نفیسی]] ۲۹
 
* «دلال‌های اتومبیل، اتومبیل می‌فروشند، شرکت بیمه، بیمه می‌فروشد؛ و نمایندگان مردم؟» [[استانیسلاو یرسی لخ]] ۲۸
 
* «یار اگر نادان باشد، تنهایی خوشتر است.» [[سیدارتا گوتاما]] ۲۷
 
* «دزد اگر شب، گرم یغماکردن است// دزدی حکام، روز روشن است» [[پروین اعتصامی]] ۲۶
 
* «قدرت [[سیاست|سیاسی]] از لوله تفنگ خارج میشود.» [[مائو تسه تونگ]] ۲۵
 
* «شاید این‌را شنیده‌ای که زنان// در دل «آری» و «نه» به لب دارند// ضعف خودرا عیان نمی‌سازند// رازدار و خموش و مکارند» [[فروغ فرخزاد]] ۲۴
 
* «امتی را یک نبی بس، ملتی را یک [[کتاب]]// عالمی را یک ملک بس، لشکری را یک امیر» [[امیرمعزی]] ۲۳
* «نسبت بین فلسفه و آموختن جهان حقیقی، مانند نسبت بین استمناء و همخوابگی است.» [[کارل مارکس]] و [[فریدریش انگلس]] ۲۲
 
* «عقیده‌ایی که مردم از ترس جانشان بپذیرند، پایدار نیست.» [[سعید نفیسی]] ۲۱
 
* «با سنتگرایان بحث کردن، مثل شرکت در مسابقهٔ طناب‌کشی است که گروه مخالف سر طناب خود را به درخت تنومندی بسته باشد.» [[هانس کاسپار]] ۲۰
 
* «آزادی اندیشه و قلم و زبان و مجامع و شغل و منزل و غیره موجب آبادی و عمران ممالک است.» [[علی‌اکبر دهخدا]] ۱۹
 
* «گِرد در ِپادشاهان نگردید و عطای ایشان به لقای دربانان ِایشان بخشید!» [[عبید زاکانی]] ۱۸
 
* «تنها، کسانی‌که دلداده [[دانش|دانش‌]]اند بزرگ‌اند، نه آنان‌که سوداگر دانش‌اند.» [[سعید نفیسی]] ۱۷
 
* «پرواز را به خاطر داشته باش، پرنده مردنی است!» [[فروغ فرخزاد]] ۱۶
 
* «هرکه در شوره زار کشت کند// نبود از کار خویش برخوردار» [[پروین اعتصامی]] ۱۵
 
* «لاف وفا مزن که بیادت نداده‌است// یک نکته از [[کتاب]] [[عشق|محبت]]، ادیب تو» [[شفائی]] ۱۴
 
* «کسانی که از زمان خود پیشی گرفتند، می‌بایستی در اقامتگاه‌های نامساعد در انتظار رسیدن زمان سکونت کنند.» [[استانیسلاو یرسی لخ]] ۱۳
 
* «رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز// تا داد خود از مهتر و کهتر بستانی» [[عبید زاکانی]] ۱۲
 
* «فیلسوفان، تنها جهان را به شیوه‌های گوناگون تعبیر کرده‌اند. مسأله اما برسر دگرگون کردن جهان است.» [[ولادیمیر لنین]] ۱۱
 
* «[[دانش|علم]] چبود، فرق‌دانستن حقی از باطلی// نی [[کتاب]] زرق شیطان جمله ازبرداشتن» [[سنائی]] ۱۰
 
* «هرکه دنبال یافتن بهشت برروی زمین است، سر کلاس جغرافی خواب بوده.» [[استانیسلاو یرسی لخ]] ۹
 
* «به نزد آن‌که چشمش پرتجلی است// همه‌عالم [[کتاب]] حق‌تعالی است» [[محمود شبستری]] ۸
 
* «پریدن، بی‌پر تدبیر مستی است// جهان را گه بلندی، گاه پستی است» [[پروین اعتصامی]] ۷
 
* «هم‌چو [[کتاب|کتابی‌]]ست جهان، جامع احکام نهان// جان تو سردفتر آن، فهم کن این مسأله را» [[مولوی]] ۶
 
* «تا زمانی‌که حتی یک کودک ناخرسند روی زمین وجود دارد، هیچ کشف و پیشرفت جدی برای بشر وجود نخواهد داشت.» [[آلبرت اینشتین]] ۵
 
* «طرفی ز [[کتاب]] خود نبستم// شد رهن شراب دفتر ما» [[جودت]] ۴
* «[[سرمایه‌دار|سرمایه‌داران]] طنابی را که برای حلق‌آویز کردن‌شان لازم داریم، به ما خواهند فروخت.» [[ولادیمیر لنین]] ۳
* «فروشندگان تمدن که برروی شهرهای بی‌دفاع گلوله‌های آتشین شلیک می‌کنند و علاوه‌بر کشتار مردم، از تجاوز به زنان نیز خودداری نمی‌کنند، چنین شیوه‌هایی ([[جنگ|جنگ مردمی]]) را می‌توانند پست، بربر و فجیع قلمداد کنند.» [[فریدریش انگلس]] ۲
 
* «مسلمانان در گور و مسلمانی در [[کتاب]].» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۱
 
== اوت ۲۰۰۷ ==
 
* «کاری که قلم می‌کند از شمشیر ساخته نیست.» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۳۱
 
* «بود سرمایه‌داران را غم بار// تهی‌دست ایمن است از دزد و طرار» [[نظامی]] ۳۰
 
* «هرکس که آن کند که نباید کردن، آن بیند که نباید دیدن.» [[قابوس‌نامه]] ۲۹
 
* «از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن// از [[دوستی|دوستان]] جانی مشکل توان بریدن» [[حافظ]] ۲۸
* «چنین است رسم سرای درشت// گهی پشت زین و گهی زین به پشت» [[فردوسی]] ۲۷
 
* «گلی که تربیت از دست باغبان نگرفت// اگر به چشمه خورشید سر زند خودروست» [[ناشناس]] ۲۶
 
* «به هم چون بود مهر و کین گاه [[جنگ]]// ابا آبگینه کجا ساخت سنگ» [[اسدی طوسی]] ۲۵
 
* «متاع کفر و [[مذهب|دین]] بی‌مشتری نیست// گروهی این، گروهی آن پسندند» [[محمدهاشم سنجر]] ۲۴
 
* «کسی که در کشتی سوار است، با ناخدا نمی‌جنگد.» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۲۳
 
* «[[دوستی|دوست]] را کس به یک بلا نفروخت// بهر کیکی گلیم نتوان سوخت» [[سنایی]] ۲۲
 
* «کاری را که گرگ به سختی انجام دهد، روباه به آسانی از پیش برد.» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۲۱
 
* «وقتی از اخلاق یک فرد سر در نمی‌آوری، به [[دوستی|دوستانش]] نگاه کن!» [[ضرب‌المثل‌های ژاپنی|ضرب‌المثل ژاپنی]] ۲۰
 
* «بهرام که گور می‌گرفتی همه‌عمر// دیدی که چگونه گور بهرام گرفت» [[خیام]] ۱۹
 
* «پیش از [[ازدواج]] چشم‌ها را خوب باز کنید، بعد از ازدواج کمی ببندید!» [[بنیامین فرانکلین]] ۱۸
 
* «حسب و نسب زن و شوهر از رفتاری که موقع پرخاش و جدل با هم می‌کنند، معلوم می‌شود.» [[جورج برنارد شاو]] ۱۷
 
* «به شاگردی هرآن‌کو شاد گردد// بود روزی که هم استاد گردد» [[ناصرخسرو]] ۱۶
 
* «اول [[ازدواج]] کن، [[عشق]] خودش به وجود می‌آید!» [[ضرب‌المثل‌های انگلیسی|ضرب‌المثل انگلیسی]] ۱۵
 
* «برای داشتن یک زندگی آرام و بدون مخمصه، شوهر باید کر و زن باید لال باشد.» [[سروانتس]] ۱۴
 
* «به شمشیرم زد و با کس نگفتم// که راز [[دوستی|دوست]] از دشمن نهان به» [[حافظ]] ۱۳
 
* «صاحبان اخلاق، روح جامعه خود هستند.» [[رالف والدو امرسن]] ۱۲
 
* «بنگر که چه می‌گوید، منگر که، که می‌گوید!» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۱۱
 
* «زمانه به نیک و بد آبستن است// ستاره گهی [[دوستی|دوست]]، گه دشمن است» [[نظامی]] ۱۰
 
* «تا یقین چهره بر تو بنماید// شک کن اندر درستی هرچیز» [[رشید یاسمی]] ۹
 
* «در طبیعت و اخلاق انسان هیچ ضعف و انحرافی نیست که با [[آموزش و پرورش|تعلیم]] مناسب اصلاح نشود.» [[فرانسیس بیکن]] ۸
 
* «[[ازدواج]] مثل شهر محاصره‌شده‌است، کسانی‌که داخل شهر هستند سعی می‌کنند از آن خارج، و آنها که خارج هستند کوشش دارند که داخل شوند.» [[بنیامین فرانکلین]] ۷
 
* «به جویی که یک‌بار بگذشت آب// نسازد خردمند از او جای خواب» [[فردوسی]] ۶
 
* «به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر// به بند و دام نگیرند مرغ دانا را» [[حافظ]] ۵
 
* «تاک را از خاک خوب و دختر را از مادر خوب انتخاب کنید!» [[ضرب‌المثل‌های چینی|ضرب‌المثل چینی]] ۴
* «بهترین میراثی که پدران برای فرزندان خود باقی می‌گذارند، تربیت خوب است.» [[سیسرو]] ۳
 
* «[[عشق]]، سپیده‌دم [[ازدواج]] است و ازدواج، شامگاه عشق.» [[انوره دو بالزاک]] ۲
 
* «بزرگش نخوانند اهل خرد// که نام بزرگان به زشتی برد» [[سعدی]] ۱
 
== سپتامبر ۲۰۰۷ ==
 
* «هرکجا ظلم رخت افکنده است// مملکت را ز بیخ برکنده‌است» [[سنایی]] ۳۰
 
* «جز به [[آزادی]] ملت نبود آبادی// آه اگر مملکتی ملت آزاد نداشت» [[فرخی یزدی]] ۲۹
 
* «پری‌رو تاب مستوری ندارد// در ار بندی سر از روزن درآرد» [[عبدالرحمن جامی]] ۲۸
 
* «هلاک و اجل مورچه اندر پر او است» [[فرخی سیستانی]] ۲۷
 
* «حکیمان گفته‌اند اگر آب حیات فروشند فی‌المثل به آب‌روی، دانا نخرد که مردن به علت به، که زندگانی به مذلت» [[سعدی]] ۲۶
 
* «مخالفان را یک روز روزگار مده// که اژدها شود، ار روزگار یابد [[مار]]» [[فرخی سیستانی]] ۲۵
* «دوکس دشمن ملک و [[مذهب|دین‌اند]] یکی پادشاه بی‌حلم و دیگری زاهد بی [[دانش|علم]].» [[سعدی]] ۲۴
 
* «روزه دار و به دیگران بخوران// نه مخور روز و شب شکم بدران» [[اوحدی مراغه‌ای]] ۲۳
 
* «هرچه داری شب نوروز به می‌ساز گرو// غم روزی چه خوری روز نو و روزی نو» [[صالح طوسی]] ۲۲
 
* «مردم یافه‌سخن را نتوان بست دهان» [[فرخی سیستانی]] ۲۱
 
* «جنت ملا، خور و خواب و سرود// جنت [[عشق|عاشق]]، تماشای وجود» [[اقبال لاهوری]] ۲۰
 
* «[[عشق]] تنها قدرتی است که دشمن را به [[دوستی|دوست]] بدل می‌کند.» [[مارتین لوتر کینگ جونیور]] ۱۹
 
* «[[عشق]] در کوه‌کنی داد نشان قدرت خویش// ورنه این مایه [[هنر]] تیشه فرهاد نداشت» [[فرخی یزدی]] ۱۸
 
* «رندی که بخورد و بدهد به از عابدی که روزه دارد و بنهد.» [[سعدی]] ۱۷
 
* «بسان موج سراب است مردم نادان// بسان کوه بلند است مرد [[دانش|دانشمند]]// که هرچه پیش شوی بیش در نظرت آید// یکی عظیم حقیر و یکی عظیم بلند» [[رشید یاسمی]] ۱۶
 
* «سلام من بر کسانی که در دامان مام وطن رنج میبرند.» [[هاینریش هاینه]] ۱۵
 
* «به اخلاق با هرکه بینی بساز// اگر زیردست است و گر سرفراز» [[سعدی]] ۱۴
 
* «[[ماهاتما گاندی|گاندی]]، فیل خاکستری بود که بر گرده [[موش]] کوچک و سفیدی نشست. [[مارتین لوتر کینگ|کینگ]]، موش خاکستری و کوچکی است که بر صدر فیل بزرگ و سفیدی نشسته‌است.» [[مالکوم ایکس]] ۱۳
 
* «نه در هر سخن بحث‌کردن رواست// خطای بزرگان گرفتن خطاست» [[سعدی]] ۱۲
 
* «ما آموختیم تا همچون پرندگان در آسمان بال بگشائیم و پهنه اقیانوس را چون ماهیان درنوردیم، اما [[هنر]] سادهٔ زندگی برادرانه را یاد نگرفتیم.» [[مارتین لوتر کینگ جونیور]] ۱۱
 
* «بسیار بخوردند و نبردند گمانی// کز خوردن بسیار شود مردم بیمار» [[فرخی سیستانی]] ۱۰
 
* «یک روز خرج مطبخ تو قوت سال ماست// یک سال مردمی کن و یک روز روزه گیر» [[ناشناس]] ۹
 
* «من در [[آرزو|آرزوی]] انجام خدمتی بزرگ و پرشکوه زندگی میکنم، اما مبرم‌ترین وظیفه من انجام خدمات کوچکی است که در کسوتی بزرگ و شکوهمند ظاهر شوند.» [[هلن کلر]] ۸
 
* «دشمن طاووس آمد پر او// ای بسی شه را بکشته فر او» [[جلال‌الدین محمد بلخی]] ۷
 
* «باید پرسید: چرا ملت ما خود را نمایندهٔ لشکر خدا بر روی زمین می‌داند؟» [[مارتین لوتر کینگ جونیور]] ۶
 
* «کرشمه تو شرابی به [[عشق|عاشقان]] پیمود// که [[دانش|علم]] بی‌خبر افتاد و عقل بی‌حس شد» [[حافظ]] ۵
 
* «با دیگ بمنشین که سیه برخیزی» [[فرخی سیستانی]] ۴
 
* «این ابتدای کار است. آنجاکه [[کتاب|کتاب‌ها]] را می‌سوزانند، انسان‌ها را نیز خواهند سوزاند.» [[هاینریش هاینه]] ۳
 
* «بر شعر من مخند به خشکی که خواجه گفت// کی شعر تر تراود از خاطر حزین» [[ایرج‌میرزا]] ۲
 
* «نابینا بودن یعنی جداشدن از اشیاء، ناشنوا بودن یعنی جدایی از انسان‌ها.» [[هلن کلر]] ۱
== اکتبر ۲۰۰۷ ==
 
* «به‌شنیدن عادت کن، خواهی دید که از سخن ابلهان نیز سود خواهی جست.» [[افلاطون]] ۳۱
 
* «زیاده از خود گفتن، می‌تواند به‌عنوان پرده‌ای برای پنهان شدن در پشت آن، مورد استفاده قرار گیرد.» [[فریدریش نیچه]] ۳۰
 
* «اگر [[بقراط]] جولاهی نداند// نیفزاید از او بر قدر جولاه» [[سعدی]] ۲۹
 
* «فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان// آن‌گه شود پدید که نامرد و مرد کیست.» [[انوری]] ۲۸
 
* «آن‌که با میل و رغبت خاطراتش را به یاد می‌آورد، دوبار زندگی می‌کند.» [[فرانکا ماگنانی]] ۲۷
 
* «خواست طبیعت اینست که کودکان پیش از رسیدن به‌سن بلوغ، کودک باشند.» [[ژان ژاک روسو]] ۲۶
 
* «درون کلبهٔ من، نور آفتاب هم‌چو طلاست// به شهر جدایی چو رخت افکندم// تنم به داغ لعنت این سرزمین یخ‌زده سوخت.» [[لنگستن هیوز]] ۲۵
 
* «من [[آموزش و پرورش]] را فقط برای توده‌ها می‌خواهم و نه کسی دیگر، مگر بتوانم [[پوشکین|پوشکین‌ها]] و [[لومونوسف|لومونوسف‌های]] آینده را از غرق شدن رهایی بخشم.» [[لئو تولستوی]] ۲۴
 
* «زحمت ِ کاری را که به تنهایی قادر به‌ انجام آن هستی، به دیگران تحمیل مکن.» [[توماس جفرسون]] ۲۳
 
* «[[هنر]] را نمی‌توان با سفارش پدید آورد، تنها چکمه را میتوان سفارش داد.» [[برتولت برشت]] ۲۲
 
* «به سودای روزهای دل‌انگیز گذشته اشک مریز، به خاطر حضور کوتاه‌شان تبسم کن.» [[رابیندرانات تاگور]] ۲۱
 
* «نبود چاره حسودان دغا را ز حسد// حسد آن است که هرگز نپذیرد درمان» [[فرخی سیستانی]] ۲۰
 
* «افسردگی تنها معشوقهٔ باوفایی است که من می‌شناسم، بی‌جهت نیست اگر به [[عشق]] روی‌آورم.» [[سورن کیرکه‌گارد]] ۱۹
 
* «آری، برای شناکردن در جهت مخالف جریان رود، قدرت و جرأت لازم است؛ هر [[ماهی]] مرده‌ای می‌تواند همسو با جریان آب حرکت کند.» [[ساموئل اسمایلز]] ۱۸
 
* «شادی، کمیاب‌ترین چیزی است که در افراد هوشمند یافته‌ام.» [[ارنست همینگوی]] ۱۷
 
* «هزیمت به هنگام، بهتر ز [[جنگ]]// چو تنها شدم، نیست جای درنگ» [[فردوسی]] ۱۶
 
* «موسیقی، تندنویسی ِ احساسات است.» [[لئو تولستوی]] ۱۵
 
* «مرگ، [[عشق]] را زایل نمی‌سازد، فقط چراغ را خاموش می‌کند تا آغاز روزی نو را نوید دهد.» [[رابیندرانات تاگور]] ۱۴
 
* «باید زیاد مطالعه کنید تا بدانید که هیچ نمی‌دانید.» [[شارل دو مونتسکیو]] ۱۳
 
* «متأسفانه بسیاری از مردم پس از این‌که به دامان شوربختی درافتادند، به سعادت از دست‌رفته خویش پی می‌برند.» [[برتراند راسل]] ۱۲
 
* «هرکسی را نتوان گفت که صاحب‌نظر است// [[عشق|عشق‌بازی]] دگر و نفس‌پرستی دگر است» [[سعدی]] ۱۱
* «این ادعا که حکومت نمایندهٔ مردم است، رؤیایی پوچ و دروغی است باطل.» [[لئو تولستوی]] ۱۰
 
* «کسی که ترس از حقیقت ندارد، از دروغ نیز ترسی نخواهد داشت.» [[توماس جفرسون]] ۹
 
* «زدشمنان چه‌غم ایدل، چو [[دوستی|دوست]] با تو بود// زمانه گو، همه آفاق با تو دشمن کن» [[اهلی شیرازی]] ۸
 
* «سرزمین فلاکت‌بار سرزمینی است که قهرمانی نپرورد.» [[برتولت برشت]] ۷
 
* «آن‌که شغلش نیکوکاری است، وقتی برای نیک‌بودن ندارد.» [[رابیندرانات تاگور]] ۶
 
* «درخت [[آزادی]] را باید گاه‌گاه با خون میهن‌پرستان و ستم‌کاران آبیاری کرد.» [[توماس جفرسون]] ۵
 
* «کسانی به آرزوی خود نمی‌رسند که [[آرزو]] و انتظار محال دارند.» ~ [[الکساندر پوشکین]] ۴
 
* «یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است؟ // ای نور دیده، صلح به از [[جنگ]] و داوری است.» ~ [[حافظ]] ۳
 
* «آن‌که حقیقت را نمی‌داند نادان است، آن‌که حقیقت را می‌داند ولی انکار می‌کند تبهکار است.» ~ [[برتولت برشت]] ۲
 
* «طویله و باغ‌وحش هم بهتر از پارلمان ما (افغانستان) است، به خاطر این‌که در طویله [[گاو]] است که شیر می‌دهد، [[خر]] است که بار می‌کشد، [[سگ]] است که نگهبانی می‌کند...» ~ [[ملالی جویا]] ۱
== نوامبر ۲۰۰۷ ==
 
* «شما می‌توانید [[گل]]‌ها را قطع کنید اما از آمدن بهار نمی‌توانید جلوگیری کنید.» [[ملالی جویا]] ۳۰
 
* «خواجه در ابریشم و ما در گلیم// عاقبت ای دل همه یکسر گلیم» [[اهلی شیرازی]] ۲۹
 
* «دوچیز بی‌پایان است: اول «کهکشان»، دوم «حماقت بشر»، در مورد اول زیاد مطمئن نیستم.» [[آلبرت اینشتین]] ۲۸
 
* «[[یادبود|خاطره]]، تنها بهشتی است که نمی‌توانند ما را از آن طرد کنند.» [[ژان پل]] ۲۷
 
* «تودهٔ مردم فقط به کسانی روی می‌آورند که از [[حقیقت]] مطلق برای آن‌ها سخن گوید، دیگران برای او وجهه‌ای ندارند.» [[گوستاو لوبن]] ۲۶
 
* «لطافت، نیرومندتر از خشونت است و آب قوی‌تر از صخره و [[عشق]] تواناتر از بی‌رحمی.» [[هرمان هسه]] ۲۵
 
* «اهل ادب را ادیب داند مقدار// قدر گهر جز گهرفروش نداند» [[فرخی سیستانی]] ۲۴
 
* «انسان باید در مقابل هرمشکلی با صبر و بردباری و زبان خوش روبرو شود.» [[توماس جفرسون]] ۲۳
 
* «بر جفا دل منه که چست شود// آن‌چه بشکست کم درست شود» [[اوحدی مراغه‌ای]] ۲۲
 
* «اگر قرار باشد کسی برای عاشق شدن صبر کند تا از دریافت میزان [[عشق|عشقی]] مساوی مطمئن گردد، شاید ناگزیر باشد همه عمر در انتظار بماند.» [[لئو بوسکالیا]] ۲۱
 
* «اگر انسان‌ها در طول عمر خویش فعالیت مغزشان به اندازه یک میلیونیوم معده‌شان بود، اکنون کرهٔ زمین تعریف دیگری داشت.» [[آلبرت اینشتین]] ۲۰
 
* «تا زمانی‌که نام خداوند بر زبان ملتی جاری است، چشم انسان به آسمان دوخته‌است.» [[ژان پل]] ۱۹
 
* «تجربه‌های به دست آمده در یک نسل، عمومأ برای نسل ِ بعدی مفید واقع نمی‌شود، از این‌رو، به شهادت گرفتن ِ براهین [[تاریخ|تاریخی]] بی نتیجه‌است.» [[گوستاو لوبن]] ۱۸
 
* «با وقت بود بسته همه‌کار و همه‌چیز// بی وقت بود [[کار]] بسر بردن دشوار» [[فرخی سیستانی]] ۱۷
 
* «در غروب جوانی، نفس‌پرستی به پایان می‌انجامد؛ در طلوع پیری، خدمت به خلق آغاز می‌گردد.» [[هرمان هسه]] ۱۶
 
* «برق اندیشه‌های درخشان را در تیمارستان‌ها، که به فراوانی می‌درخشد، باید جستجو کرد.» [[شارل دو مونتسکیو]] ۱۵
 
* «وقتی بیشتر از ۵۰ درصد جمعیت یک کشور ساکت هستند، این کشور چطور می‌تواند ترقی کند؟ چنین کشوری شبیه به پرنده‌ای است که تنها یک بال دارد.» [[ملالی جویا]] ۱۴
 
* «[[زندگی]] گره‌ای نیست که در جستجوی گشودن آن باشیم؛ زندگی واقعیتی است که باید آن را تجربه کرد.» [[سورن کیرکه‌گارد]] ۱۳
 
* «غرق خون بود و نمی‌مرد ز حسرت فرهاد// خواندم افسانهٔ شیرین و به خوابش کردم» [[فرخی یزدی]] ۱۲
 
* «اگر واقعیات با نظریات هماهنگی ندارند، واقعیت‌ها را تغییر بده.» [[آلبرت اینشتین]] ۱۱
 
* «بدبختی، می‌تواند مانند [[کژدم]] در هرگوشه و کناری بخزد.» [[ژان پل]] ۱۰
 
* «باوری را به انسانی هدیه کردن، یعنی نیروی او را ده‌برابر کردن.» [[گوستاو لوبن]] ۹
 
* «تا هرچه بیشتر «ممکن‌ها» خلق شوند، بی‌وقفه باید به بررسی «غیرممکن‌ها» پرداخت.» [[هرمان هسه]] ۸
* «[[عشق]] تنها وقتی عشق است که بی‌چشم‌داشت ارزانی شود. مثلاً نمی‌توانی اصرار داشته باشی کسی‌را که [[دوستی|دوست]] می‌داری حتما عاشق تو باشد.» [[لئو بوسکالیا]] ۷
 
* «این [[رقص]] موزون «آب» است که پیکر «ریگ» را به زیبایی می‌آراید؛ نه ضربه سخت چکش.» [[رابیندرانات تاگور]] ۶
 
* «کسی‌که مبارزه کند، ممکن است شکست بخورد، ولی آنکه مبارزه نکند، شکست‌خورده هست.» [[برتولت برشت]] ۵
 
* «خواه از لب مسیحا، خواه از زبان ناقوس// صاحبدلان شناسند، آواز آشنا را» [[اهلی شیرازی]] ۴
* «اگر به راستی عاشق باشی، چاره‌ای نداری جز این‌که به راستی مومن باشی، اعتماد کنی، بپذیری و امیدوار باشی که [[عشق]] تورا پاسخی هست.» [[لئو بوسکالیا]] ۳
 
* «سعی نکن انسان موفقی باشی، بلکه سعی کن انسان ارزشمندی باشی.» [[آلبرت اینشتین]] ۲
 
* «آن‌که در پی منافع خویش است، از نادانی دیگران رنج نمی‌برد.» [[ژان پل]] ۱
 
== دسامبر ۲۰۰۷ ==
 
* «شیرین‌سخن باش! شاید این گفتار آخرینت باشد.» [[ژان پل]] ۳۱
 
* «ترقی، مولود فعالیت دایمی است زیرا استراحت چیزی جز انحطاط در بر ندارد.» [[گوستاو لوبن]] ۳۰
* «غرور ناشی از خودخواهی، گران‌تر از تشنگی و گرسنگی و بی‌لباسی است.» [[توماس جفرسون]] ۲۹
 
* «به فضل و خوی پسندیده جست باید نام// دگر، به دادن نان و به بذل کردن زر» [[فرخی سیستانی]] ۲۸
 
* «نگذارید تا خشم تمامی وجود شما را فرا گیرد یا شما را بیازارد و یا به شما آسیب رساند. خشم فقط انرژی شما را گرفته و مانع از [[عشق]] و [[دوستی|محبت]] نسبت به دیگران می‌گردد.» [[لئو بوسکالیا]] ۲۷
 
* «جایی‌که مردم از دولتشان بترسند، ظلم حاکم است؛ جایی‌که دولت از مردم بترسد، [[آزادی]] وجود دارد.» [[توماس جفرسون]] ۲۶
 
* «[[تاریخ]] یک ملت مانند گلزاری است که مردمان [[هنر|هنرمند]] و حساس، گل‌های زیبای آن هستند.» [[گوستاو لوبن]] ۲۵
 
* «بر گام‌های برداشته شده و بر مرگ‌های به وقوع پیوسته نباید اسف خورد.» [[هرمان هسه]] ۲۴
 
* «بسا سپاه گرانا که در زمانه شدند// ز جنبش قلمی تار و مار و زیر و زبر» [[فرخی سیستانی]] ۲۳
 
* «انسان به مرور تبدیل به فولاد می‌شود، آن‌گاه که پس از هر گُرگرفتنی به سردی می‌گراید.» [[ژان پل]] ۲۲
 
* «پولی را که هنوز به دست نیاورده‌ای خرج مکن.» [[توماس جفرسون]] ۲۱
 
* «از ابتدای پیدایش جهان بزرگترین شرط بقاء، آمادگی برای دفاع بوده‌است، هر موجودی که مسلح نباشد محکوم به فنا است.» [[گوستاو لوبن]] ۲۰
 
* «برتر ز خوی‌ها، خرد است و [[هنر]]// مردم بی این دوچیز نیاید به کار» [[فرخی سیستانی]] ۱۹
* «افراد شجاع و باشخصیت همیشه از نظر دیگران گمراه‌کننده و فاسد هستند.» [[هرمان هسه]] ۱۸
 
* «گر مرید راه [[عشق|عشقی]] فکر بدنامی مکن// شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمّار داشت» [[حافظ]] ۱۷
* «هر حکایت دلنشینی و هر شعر زیبایی، سرشار از [[آموزش و پرورش|آموزش]] است.» [[ژان پل]] ۱۶
 
* «آن‌چه را که ما رمز شادی می‌نامیم، سرّی نیست مگر خواستهٔ‌ ما برای انتخاب زندگی.» [[لئو بوسکالیا]] ۱۵
 
* «به یونان این [[ضرب‌المثل|مثل]] معروف باشد// که ربع‌النوع روزی کور باشد» [[ایرج‌میرزا]] ۱۴
* «طول عمر انسان از روی اعمال و افکار او سنجیده می‌شود، نه از تعداد سال‌هایی که زندگی می‌کند.» [[ساموئل اسمایلز]] ۱۳
 
* «سخن راست توان دانست از لفظ دروغ// باد نوروزی پیدا بود از باد خزان» [[فرخی سیستانی]] ۱۲
* «شاعر، مانند سیم تار است که هنگام لرزش و طنین‌افکندن، از دیده پنهان می‌شود.» [[ژان پل]] ۱۱
 
* «نه قهرمانان واقعی، بلکه قهرمانان افسانه‌ای، تودهٔ مردم را تحت تأثیر قرار داده‌اند.» [[گوستاو لوبن]] ۱۰
* «نصیب ما از جامعهٔ بشری بیماری روح‌خراش تکنیک و ناسیونالیسم است.» [[هرمان هسه]] ۹
 
* «تا زمانی که تفنگ و تفنگ‌سالاری حاکم باشد، ما هرگز نمی‌توانیم در انتظار آینده‌ای درخشان در کشورمان باشیم.» [[ملالی جویا]] ۸
 
* «انگور ز انگور همی گیرد رنگ.» [[فرخی سیستانی]] ۷
 
* «به‌هر پدیده‌ای از جنبه مفید آن بنگر.» [[توماس جفرسون]] ۶
 
* «دوش ایران را به هنگام سحر دیدم به خواب// وه چه ایرانی! سراسر چون دل [[عشق|عاشق]] خراب» [[فرخی یزدی]] ۵
 
* «خدای عبوس و چهره درهم کشیده، یک تضاد، بلکه خود شیطان است.» [[ژان پل]] ۴
 
* «رهبران بزرگ تمام ادوار، به ویژه رهبران [[انقلاب]]، افق دیدشان بسیار محدود بوده‌است، از این‌رو نفوذ خود را گسترش دادند.» [[گوستاو لوبن]] ۳
 
* «مردان بزرگ در نظر جوانان مانند کشمش‌های روی کیک [[تاریخ]] هستند.» [[هرمان هسه]] ۲
 
* «چوبینی که یاران نباشند [[دوستی|یار]]// هزیمت ز میدان غنیمت شمار» [[سعدی]] ۱
== ژانویه ۲۰۰۸ ==
 
* «[[هنر]]، نان نمی‌شود ولی [[شراب]] زندگی است.» [[ژان پل]] ۳۱
 
* «فهمیدن همیشه بهتر از آموختن است.» [[گوستاو لوبن]] ۳۰
 
* «تأخیر بر خطا ترجیح دارد.» [[توماس جفرسون]] ۲۹
 
* «تو را پرسند [[هنر|هنرت]] چیست، نگویند پدرت کیست.» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۲۸
 
* «مرد را اول بزرگی نفس باید پس نسب.» [[فرخی سیستانی]] ۲۷
 
* «کسی‌که از درک طنز عاجز است، از جدی بودن نیز بویی نبرده‌است.» [[ژان پل]] ۲۶
 
* «می‌توان پوشید چشم از هرچه می‌آید به چشم// آن‌چه نتوان چشم از او پوشید بیداری بود» [[صائب تبریزی]] ۲۵
 
* «[[بز|بزی]] که صاحبش بر سرش نباشد، نر زاید.» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۲۴
 
* «شرف و قیمت و قدر تو به فضل و [[هنر]] است// نه به دیدار و به دینار و به سود و به زیان» [[فرخی سیستانی]] ۲۳
 
* «ستون خانه شکستی فرود آن منشین// طناب خیمه گسستی نشیب آن مگذر» [[قاآنی شیرازی]] ۲۲
 
* «پول سفید برای روز سیاه خوب است.» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۲۱
 
* «پیران شکسته دهرند، در جوانی شکسته باید بود.» [[ابن یمین]] ۲۰
 
* «خردمند آنست که درِ قناعت زند که برهنه آمده‌است و برهنه خواهد گذشت.» [[ابوالفضل بیهقی]] ۱۹
 
* «بس کسا کاندر گهر و اندر [[هنر]] دعوی کند// همچو [[خر]] در یخ بماند چون گَهِ برهان بود» [[فرخی سیستانی]] ۱۸
 
* «شاخص‌ترین تفاوت میان لذت و خوشبختی این است که لذت مایع است و خوشبختی جامد.» [[جروم دیوید سالینجر]] ۱۷
 
* «تا رنج کِهتری بر خود ننهی به آسایش مِهتری نرسی.» [[قابوس‌نامه]] ۱۶
 
* «از [[هنر]] خویش گشا سینه را// مایه مکن نسبت دیرینه را» [[امیرخسرو دهلوی]] ۱۵
 
* «اگر به جستجوی منشأ شکست‌هایمان برآییم، بر خردمان افزوده خواهد شد. ما برای رفتارهای کهنه خود چاره‌های نو می‌جوییم و برای برخوردهای آینده، تدابیری تازه می‌اندیشیم.» [[لئو بوسکالیا]] ۱۴
* «بانک‌ها از ارتش آماده به [[جنگ]] خطرناک‌تر هستند.» [[توماس جفرسون]] ۱۳
 
* «ور دشمن یکرنگ ِتو چون [[شیر]] بود// با رشته [[دوستی]] به زنجیرش کن» [[فرخی یزدی]] ۱۲
 
* «برتر ز خوی‌ها خرد است و [[هنر]]// مردم بی این دوچیز نیاید به کار» [[فرخی سیستانی]] ۱۱
* «دل از بی‌مرادی به فکرت مسوز// شب آبستن است ای برادر به روز» [[سعدی]] ۱۰
 
* «فریب جهان قصه روشن است// سحر تا چه زاید شب آبستن است» [[حافظ]] ۹
 
* «هیچکس نمی‌تواند آموزگاری را از آن‌چه در پیش دارد منصرف کند. او به‌هرحال کارش را انجام می‌دهد.» [[جروم دیوید سالینجر]] ۸
 
* «اگر چند باشد شب دیر باز// بر او تیرگی هم نماند دراز» [[فردوسی]] ۷
 
* «کار یزدان‚ [[صلح]] و نیکویی و خیر// کار دیوان، [[جنگ]] و زشتی و شر است» [[ناصرخسرو]] ۶
* «دانستن بدون خواستن هرگز توانستن به بار نمی‌آورد» [[گوستاو لوبن]] ۵
 
* «در میان [[دوستی|دوستان]] گه [[جنگ]] باشد گاه [[صلح]]// در مزاج اختران گه نفع باشد گه ضرر» [[سنایی]] ۴
 
* «[[شاهین|باز]] هم باز بود ورچه که او بسته بود// صولت بازی از باز فکندن نتوان» [[فرخی سیستانی]] ۳
 
* «تفاوت میان یک انسان بی‌تجربه و انسانی مجرب در این است که اولی به هر بهانه خواهان مرگی شرافتمندانه‌است، در حالیکه دومی به خاطر هر چیزی به فروتنی زندگی را دوست دارد.» [[جروم دیوید سالینجر]] ۲
 
* «سالی که نکوست از بهارش پیداست، خواهر که نکوست از برارش پیداست» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۱
 
== فوریه ۲۰۰۸ ==
 
* «می گویند: احتیاج [[مادر]] اختراع است، اما مادربزرگ بدبختی هم هست.» [[ژان پل]] ۲۹
 
* «ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود// تسبیح شیخ و خرقهٔ رند [[شراب]]‌‌خوار» [[حافظ]] ۲۸
 
* «دل در پی این و آن نه نیكوست تو را// یك دل داری بس است یک [[دوستی|دوست]] تورا» [[عبدالرحمن جامی]] ۲۷
 
* «خردمند گوید که در یک سرای// چو فرمان دو گردد نماند به جای» [[فردوسی]] ۲۶
 
* «عیش امروز علاج غم فردا نکند// مستی شب ندهد سود به خمیازه صبح» [[صائب تبریزی]] ۲۵
 
* «ملوک را قلم و تیغ برترین سهم است// بترسد از قلم و تیغ [[شیر]] شرزه نر» [[فرخی سیستانی]] ۲۴
 
* «نگردد [[دانش|علم]] هرگز جمع با آز// ملک خواهی، [[سگ]] از خود دور انداز» [[محمود شبستری]] ۲۳
 
* «تو خواهی آستین افشان و خواهی روی درهم کش// [[مگس]] جایی نخواهد رفت از دکان حلوایی» [[سعدی]] ۲۲
 
* «نتیجه ارادهٔ ضعیف حرف است و نتیجهٔ اراده قوی، عمل.» [[گوستاو لوبن]] ۲۱
 
* «[[ماهی]] بزرگی که کشتی را می‌بلعد در خشکی [[مورچه|مورچه‌ای]] را حریف نیست.» [[لو بو وی]] ۲۰
 
* «جور [[گل]] [[بلبل]] کشید و برگ گل را باد برد// بیستون را [[عشق]] کند و شهرتش فرهاد برد» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۱۹
 
* «در [[هنر]] کوش که زر چیزی نیست// گنج زر پیش هنر چیزی نیست» [[عبدالرحمن جامی]] ۱۸
 
* «انسان‌ها از کوه سبز [[زندگی]] بالا می‌روند تا در قله منجمد آن جان سپارند.» [[ژان پل]] ۱۷
 
* «چو در دل نگنجدت راز كسان// كجا گنجد اندر دل دیگران» [[ابوشکور بلخی]] ۱۶
 
* «[[کار|کاری]] را که به میل ِ خود انجام می‌دهی، خسته‌کننده نخواهد بود.» [[توماس جفرسون]] ۱۵
 
* «در بازی [[زندگی]]، انسان ابتدا گول‌خور است و در پایان، گول‌زن؛ به عبارت دیگر او [[بره]] به دنیا می‌آید و [[روباه]] از دنیا می‌رود.» [[ولتر]] ۱۴
 
* «شاهد آن نیست كه مویی و میانی دارد// بنده طلعت آن باش كه آنی دارد» [[حافظ]] ۱۳
 
* «سعدیا راست‌روان گوی سعادت ببرند// راستی كن كه به منزل نرسد كج‌رفتار» [[سعدی]] ۱۲
 
* «جایی که بی‌عدالتی جایگزین قانون شود، مبارزه به وظیفه‌ای مبرم تبدیل می‌گردد.» [[برتولت برشت]] ۱۱
 
* «ظرافت آتش افروز جدائیست// ادب آب حیات آشنایی است» [[صائب تبریزی]] ۱۰
 
* «گاهی اوقات، اندیشه مفید است اما برای خوشبخت شدن نباید زیاد اندیشید.» [[گوستاو لوبن]] ۹
* «هرکه عیب دگران به تو آرد، عیب تو نیز به دیگران برد.» [[کیمیای سعادت]] ۸
 
* «احتمال وقوع هر اتفاقی در همه‌جا وجود دارد. تو قلاب را بیفکن؛ [[ماهی]] در همان نقطه‌ای که فکرش را نمی‌کنی موج می‌زند.» [[اوید]] ۷
 
* «خواب را گفته‌ای برادر [[مرگ]]// چو بخسبی همی‌زنی درِ مرگ» [[اوحدی مراغه‌ای]] ۶
 
* «اگر برکه‌ای را برای صید [[ماهی]] خشک کنی بدون شک تعدادی نصیبت خواهد شد اما سال بعد ماهیی در آن وجود نخواهد داشت.» [[لو بو وی]] ۵
 
* «آن‌که حاکم است و فرمانده، خواه دامنه اختیاراتش وسیع یا محدود، باید سخت‌گیری و نرم‌خویی را به هم پیوند زند.» [[کارل فریدریش ویلهلم واندر]] ۴
 
* «فکر شنبه تلخ دارد جمعه [[کودک|اطفال]] را// عشرت امروز بی‌اندیشهٔ فردا خوش است» [[صائب تبریزی]] ۳
 
* «تا وقتی که با [[تلویزیون]] نتوان یک [[مگس]] را کشت، جای روزنامه را نخواهد گرفت.» [[مانفرد رومل]] ۲
 
* «هرکس به شغل خویش فرورفت مایه یافت// بر دست آورید سر گم‌شده رسن» [[فرخی سیستانی]] ۱
 
== مارس ۲۰۰۸ ==
 
* «شخص باید لایق ستایش باشد ولی از آن بگریزد.» [[فرانسوا فنلون]] ۳۱
 
* «در انحطاط کنونی جامعه، هرکدام از ما سهم به‌سزایی دارد.» [[مونتنیه]] ۳۰
 
* «آنکه بیش از اندازه محتاط است، بسیار کم [[کار]] انجام میدهد.» [[فریدریش شیلر]] ۲۹
 
* «کسی مرد تمام است از تمامی// کند با خواجگی [[کار]] غلامی» [[محمود شبستری]] ۲۸
 
* «خطاهای دیگران را چون خطاهای خویش تحمل کن.» [[فرانسوا فنلون]] ۲۷
 
* «که بر انجمن مرد بسیارگوی// بکاهد به گفتار خویش آبروی» [[فردوسی]] ۲۶
 
* «نیک‌مردی نه آن بود که کسی// ببرد [[عسل|انگبینی]] از [[مگس|مگسی]]» [[نظامی]] ۲۵
 
* «ای مغ‌بچهٔ دهر بده جام [[شراب|می‌ام]]// کامد ز نزاع سنی و شیعه قی‌ام// گویند که [[عبدالرحمن جامی|جامیا]] چه [[مذهب]] داری// صد شکر که [[سگ]] سنی و [[خر]] شیعه نی‌ام» [[عبدالرحمن جامی]] ۲۴
 
* «فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر// سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر» [[فرخی سیستانی]] ۲۳
* «قدرت به هر دستی که رسید آن را مسموم می‌کند.» [[فریدریش شیلر]] ۲۲
 
* «حقيقت‌دان اگرچه آدم است او// چو عارف شد به خود، [[جام جم]] است او» [[محمود شبستری]] ۲۱
 
* «چراغ [[مذهب]]، یکی پس از دیگری خاموش می‌شود. اما تفکر مذهبی که خالق آنست، هرگز نابود نخواهد شد.» [[ژان پل]] ۲۰
 
* «بعضی‌ها می‌خواهند حرف‌زدن را درست درلحظه‌ای بیاموزند که در آن لحظه، سکوت‌کردن را باید آموخت.» [[مونتنیه]] ۱۹
 
* «[[مار]] همانست به سیرت که هست// ورچه به صورت بدر آید ز پوست» [[سعدی]] ۱۸
 
* «به تجربه آموخته‌ایم که تربیت غلط بانوان بیش از مردان به جامعه آسیب می‌رساند.» [[فرانسوا فنلون]] ۱۷
 
* «تخم چون نیک بود، نیک پدید آید بر.» [[فرخی سیستانی]] ۱۶
 
* «برون ز کنج قناعت منه تو پای طلب// که مرغ خانگی ایمن بود ز چنگل [[شاهین|باز]] [[کمال‌الدين اسماعیل]] ۱۵
 
* «[[مرگ]] یک‌بار می‌آید ولی ترس فرارسیدن آن در طول عمر، آدمی را زجر می‌دهد.» [[ژان دلا برویر]] ۱۴
 
* «[[شیر]] اگر مفلوج باشد همچنان از [[سگ]] به است.» [[سعدی]] ۱۳
 
* «آنکه لب فرو نتواند بست، شایسته فرمانروایی نیست.» [[فرانسوا فنلون]] ۱۲
 
* «مستی [[عشق]] نیست در سر تو// رو که تو مست آب انگوری// روی ِزرد است و آه دردآلود// عاشقان را گواه رنجوری» [[حافظ]] ۱۱
 
* «حسن شهرت و نام نیک بزرگ‌ترین سعادت‌ها است.» [[فریدریش شیلر]] ۱۰
 
* «چرب و شیرین خوانچه دنیا// به [[مگس]]‌راندنش نمی‌ارزد» [[خاقانی]] ۹
 
* «چنان چون بگویند اندر [[ضرب‌المثل|مثل‌ها]]// که پهلوی هر [[گل]] نهاده‌ست خاری» [[فرخی سیستانی]] ۸
* «آن‌کس که به انتظار تشنگی ننشیند، هرگز لذت حقیقی ِ نوشیدن را درک نخواهد کرد.» [[مونتنیه]]۷
 
* «زهی [[مجنون|نادان]] که او خورشید تابان// به نور شمع جوید در بیابان» [[محمود شبستری]] ۶
 
* «کسی که به دیگری حسد می‌ورزد، دلیل بر آن است که به برتری او اعتراف کرده است.» [[هراس وال پول]] ۵
 
* «آدمی هیچ‌گاه زیرک‌تر از زمانی که مجبور به خودفریبی و فرار از وجدان باشد، نیست.» [[فرانسوا فنلون]] ۴
 
* «به هرجا شرع برمسند نشیند// کس‌اش جز در برون در نبیند» [[وحشی بافقی]] ۳
 
* «دقیق‌ترین ارادهٔ بشر به محض این‌که در قلمرو تعصب قدم گذاشت قدرت باریک‌بینی و تعقل را از دست می‌دهد.» [[گوستاو لوبن]] ۲
 
* «وصالی بی فراقی قسم کس نیست// که [[گل]] بی‌خار و شکر بی [[مگس]] نیست» [[عطار نیشابوری]] ۱
 
== آوریل ۲۰۰۸ ==
 
* «[[آزادی]] یعنی این‌که نه برده می‌خواهم باشم و نه برده‌دار.» [[آبراهام لینکلن]] ۳۰
 
* «کینه را نه با کینه بلکه با [[عشق]] و جوانمردی باید مغلوب کرد.» [[رنه دکارت]] ۲۹
 
* «آن عیب که از یک دروغ گفتن بنشیند، بهتر از راستی که به رنجی زاید.» [[مرزبان‌نامه]] ۲۸
 
* «نمی‌دانم به هرجایی که هستی// خلاف رسم و عادت کن که رستی» [[محمود شبستری]] ۲۷
 
* «اگر می‌خواهی در ایران به راحتی سلطنت کنی سعی کن تا مردم گرسنه و بی‌سواد باشند.» [[آقامحمدخان قاجار]] ۲۶
 
* «جهان سر به سر حکمت و عبرت است// چرا بهره ما همه غفلت است؟» [[فردوسی]] ۲۵
 
* «در زیر لباس‌های کهنه و کثیف، اغلب فضیلت و [[دانا]]یی نهفته است.» [[سیسرو]] ۲۴
 
* «ز هفتاد و دو [[مذهب]] رو به سوی تو// بلی [[عشق|عاشق]] نداند مذهبی جز ترک مذهب‌ها» [[عبدالرحمن جامی]] ۲۳
 
* «کسی که "امروز" از "دیروز" آگاه‌تر نباشد انسان خردمندی نیست.» [[آبراهام لینکلن]] ۲۲
* «رزق را روزی‌رسان پر می‌دهد// بی [[مگس]] هرگز نماند عنکبوت» [[صائب تبریزی]] ۲۱
 
* «نوشتن [[شعر]] را هیچ‌گاه کنار نگذاشتم. من در شعر رابطه‌ام را با زمان و [[زندگی]] نوین مردمم یافتم.» [[آنا آخماتووا]] ۲۰
 
* «چون به دنیای دون فرود آمد// به [[عسل]] دربماند پای [[مگس]]» [[سعدی]] ۱۹
 
* «قرائت [[کتاب|کتاب‌های]] خوب، مکالمه بامردمان ِ شرافتمند ِ گذشته است.» [[رنه دکارت]] ۱۸
 
* «معانی هرگز اندر حرف ناید// که [[دریا|بحر]] قلزم اندر ظرف ناید» [[محمود شبستری]] ۱۷
 
* «بسیار شنیده‌ام که می‌گویند، از نوشتارهای [[دیمقراطیس]] و [[افلاطون]] به‌جای مانده‌است که هیچ [[شعر|شاعر]] بزرگی بدون اشتیاقی آتشین و اندک بهره‌ای از [[جنون]]، قادر به [[زندگی]] نیست.» [[سیسرو]] ۱۶
 
* «ما [[انقلاب]] نکردیم که [[دمکراسی]] داشته باشیم.» [[محمود احمدی‌نژاد]] ۱۵
 
* «کسی که لاله پرستد به روزگار بهار// ز [[کار|شغل]] خویش بماند به روزگار خزان» [[فرخی سیستانی]] ۱۴
 
* «بعضی اشخاص چنان به خود مغرورند که اگر [[عشق|عاشق]] بشوند به خود بیشتر عشق می‌ورزند تا به معشوق.» [[فرانسوا لارشفوکو]] ۱۳
 
* «اشک، زود خشک می‌شود، به ویژه اشکی که بر ناکامی دیگران جاری شده باشد.» [[سیسرو]] ۱۲
 
* «چو با تخت، منبر برابر شود// همه نام بوبکر و عُمّر شود» [[فردوسی]] ۱۱
 
* «ای عجب دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول// زین هواهای عفن وین آب‌های ناگوار» [[جمال‌الدین عبدالرزاق]] ۱۰
 
* «از آنچه شنیده و دیده و خوانده‌اید هیچ‌چیز را قبول نکنید مگر آنکه درستی و صحت آن به خودتان آشکار شده‌باشد.» [[رنه دکارت]] ۹
 
* «اختلاف خلق از نام اوفتاد// چون به معنی رفت آرام اوفتاد» [[مولوی]] ۸
 
* «ای [[عشق]]! تو افسر [[زندگی]] و بختِ بیداری.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۷
 
* «نیک‌نامی خواهی ای‌دل با بدان صحبت مدار// خودپسندی جان من برهان [[جنون|نادانی]] بود» [[حافظ]] ۶
 
* «که را دیدی تو اندر جمله عالم// که یک دم شادمانی یافت بی غم» [[محمود شبستری]] ۵
 
* «آنان که [[دوستی]] و محبت را به [[زندگی]] خود راه نمی‌دهند،به آن ماند که طلوع خورشید را مانع شوند.» [[سیسرو]] ۴
 
* «اگر زنها رسوم و قوانین جامعه را زیر پا می‌گذارند چندان هم گناهکار نیستند زیراکه این قوانین را مردان نوشته‌اند.» [[مونتنیه]] ۳
 
* «آخر اندر عهد ِ تو این قاعدت شد مستمر// در مدارس زخم چوب و در معابر گیرودار» [[جمال‌الدین عبدالرزاق]] ۲
 
* «ملوک را گه و بی‌گاه پیش دشمن خویش// قلم به منزله لشکری بود بی‌مر» [[فرخی سیستانی]] ۱
 
== مه ۲۰۰۸ ==
 
* «وقتی به سه‌پشتشان نگاه کنی می‌بینی که همه یا نوکر و پیشخدمت درباری بوده‌اند یا جد بزرگشان راهزن و دزد سرگردنه.» [[صادق هدایت]] ۳۱
 
* «از خویشاوندان به‌راحتی می‌توان برید، اما رشته [[دوستی]] را هرگز.» [[سیسرو]] ۳۰
 
* «مگیر دامن [[زاهد]] که گر فشرده شود// چنان تر است که بنیاد عالم آب برد» [[مکتبی شیرازی]] ۲۹
 
* «دل نیست [[کبوتر]] که چو برخاست نشیند// از گوشه بامی که پریدیم پریدیم» [[وحشی بافقی]] ۲۸
 
* «تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز// خوشا کسی که در این راه بی‌حجاب رود» [[حافظ]] ۲۷
 
* «همه‌وقت کم‌گفتن از روی [[کار]]// گزیده‌است، خاصه در این روزگار» [[امیرخسرو دهلوی]] ۲۶
 
* «محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد// قصه ماست که در هر سر بازار بماند» [[حافظ]] ۲۵
 
* «سخن کم‌ گوی نیکو گوی در [[کار]]// که از بسیار گفتن مرد شد خوار» [[ناصرخسرو قبادیانی]] ۲۴
 
* «برین [[شعر|چکامه]] آفرین کند کسی// که پارسی شناسد و بهای او» [[محمدتقی بهار]] ۲۳
 
* «جوان مجرد، [[طاووس]] را ماند؛ در دوران نامزدی به سان [[شیر]] است؛ زمانی که تأهل گزید [[خر]]ی بیش نیست.» [[ضرب‌المثل‌های اسپانیایی|ضرب‌المثل اسپانیایی]] ۲۲
 
* «حذر کن ز [[مجنون|نادان]] ده‌مرده‌گوی// چو دانا یکی گوی و پرورده گوی» [[سعدی]] ۲۱
 
* «آن‌که به دروغ‌گویی منسوب گشت اگر راست گوید، از او باور ندارند.» [[مرزبان‌نامه]] ۲۰
 
* «نقد صوفی نه همین صافی بی‌غش باشد// ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد» [[حافظ]] ۱۹
 
* «به‌محض این‌که خانم‌ها شوهرشان را [[خر]] کردند، به وی تلقین می‌کنند که او یک [[شیر]] به‌تمام معناست.» [[اونوره دو بالزاک]] ۱۸
 
* «بس کسا کاندر گهر و اندر [[هنر]] دعوی کند// همچو [[خر]] در یخ بماند چون گه برهان شود» [[فرخی سیستانی]] ۱۷
 
* «راه یکی است و آن راستی است دیگر راه‌ها همه بی‌راهه‌.» [[زرتشت]] ۱۶
 
* «هزار نقش برآرد زمانه و نبود// یکی چنان که در آیینه تصور ماست» [[انوری]] ۱۵
 
* «هرگز به‌بزرگی نمی‌رسی تا درآن راه زحمت بسیار نکشی.» [[سیسرو]] ۱۴
 
* «راز، چیزی است که بقای آن در محافظت است و [[مرگ|هلاک]] آن در افشاء.» [[مرزبان‌نامه]] ۱۳
 
* «یا رب آن [[زاهد]] خودبین که بجز عیب ندید// دود آهیش در آیینه ادراک انداز» [[حافظ]] ۱۲
 
* «من کار سخن راست بکردم چو نگار// لیکن به سخن راست نمی‌گردد [[کار]]» [[کمال‌الدين اسماعیل]] ۱۱
 
* «با صرف هزینه هنگفت غذای خوب و مناسبی تهیه کردن دلیلی بر هنرمندی نیست، هر خری می تواند این کار بسیار ساده را انجام دهد. آنکه در کار خویش استاد است، با پول کمتر همان غذای خوب را مهیا می‌سازد.» [[ژان بابتیست مولیر]] ۱۰
 
* «غم عالم اگرچه کم نبود// چون غم [[مرگ]] هیچ غم نبود [[مکتبی شیرازی]] ۹
 
* «خدا [[خر]] را آفرید تا برای مقایسه در خدمت انسان قرار گیرد.» ~ [[هاینریش هاینه]] ۸
 
* «گرچه بسیار بماند به نیام اندر، تیغ// نشود کند و نگردد [[هنر]] تیغ نهان» [[فرخی سیستانی]] ۷
 
* «ما انسانها گرچه به‌نابودی خوی حیوانی در سرشت خود موفق شدیم اما [[خر]] هنوز آنجاست.» [[وینستون چرچیل]] ۶
 
* «پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت// آفرین بر نظر پاک خطاپوشش باد» [[حافظ]] ۵
 
* «من برای برقراری [[صلح]] پیوسته هشدار می‌دهم؛ صلحی هرچند غیرعادلانه، به‌مراتب بهتر از [[جنگ]]ی عادلانه است.» [[سیسرو]] ۴
 
* «باش تا صبح دولتت بدمد// کاین هنوز از نتایج سحر است» [[انوری]] ۳
 
* «آن کریم است کو چو [[ابر]] بهار// چو بریزد [[خنده|بخندد]] آخر [[کار]]» [[مکتبی شیرازی]] ۲
 
* «حکومت جهان به دست افراد دیگری غیر از آنهایی که در صحنه [[سیاست]] هستند، می‌باشد.» [[بنیامین دیسرائیلی]] ۱
 
== ژوئن ۲۰۰۸ ==
 
* «هرچه کمتر [[آرزو]] داشته باشید، محرومیت‌های شما کم‌تر است.» [[پلوتارخ]] ۳۰
 
* «جمهوری‌ها در نتیجه تجمل، و پادشاهی در اثر فقر سقوط می‌کنند.» [[شارل دو منتسکیو]] ۲۹
 
* «برق اندیشه‌های درخشان را در تیمارستا‌ن‌ها که به فراوانی می‌درخشد، باید جستجو کرد.» [[شارل دو منتسکیو]] ۲۸
 
* «مسیحیت از قدرت سترگی برخوردار است. برای نمونه مبلغین پروتستان که بدون ترک مسیحیت و انتخاب [[مذهب]] دیگری از آسیا باز می‌گردند، شاهد این ادعاست. چه فضیلت بزرگی.» [[کورت توخلسکی]] ۲۷
 
* «شمارند اهل دل این نکته را راست// که کج با کج گراید، راست با راست» [[عبدالرحمن جامی]] ۲۶
 
* «پریشان نمودن اوضاع، مستلزم هوشمندی نیست، اما ایجاد نظم و تعادل به نیروی عقل وابسته است.» [[شارل دو منتسکیو]] ۲۵
 
* «چو کنعان را [[طبیعت]] بی‌[[هنر]] بود// پيمبرزادگی طبعش نيفزود» [[سعدی]] ۲۴
 
* «اگر ما از افزون‌طلبی چشم بپوشیم [[جنگ]] هم تکرار نخواهد شد.» [[کورت توخلسکی]] ۲۳
 
* «تفکری که خالی از خطر باشد، ارزش آن را ندارد که او را تفکر بنامیم.» [[اسکار وایلد]] ۲۲
 
* «به آسان‌گذاری دمی می‌شمار// که آسان زید مرد آسان‌گذار» [[نظامی]] ۲۱
 
* «یک [[هنر]]دوست ممکن است هنرمند نشود، ولی یک هنرمند محققأ باید هنردوست باشد.» [[بنیامین دیسرائیلی]] ۲۰
 
* «دولت نمی‌تواند چیزی به ما ببخشد مگر این که چیزهای دیگری از کیسه ما برباید.» [[هاینریش هاینه]] ۱۹
 
* «در کف مردانگی شمشیر می‌باید گرفت// حق خود را از دهان [[شیر]] می‌باید گرفت» [[فرخی یزدی]] ۱۸
 
* «هرگز نباید چیزی را که نمی‌توانید بهتر از آن را جایگزینش سازید از بین ببرید.» [[پلوتارخ]] ۱۷
 
* «اگر قدرت قضاوت از قدرت قانونگزاری و اجرایی جدا نباشد، بازهم از [[آزادی]] نشانی نخواهد بود.» [[شارل دو منتسکیو]] ۱۶
 
* «من و انکار [[شراب]]؟ این چه حکایت باشد// غالبأ اینقدرم عقل و کفایت باشد» [[حافظ]] ۱۵
 
* «بشر حیوانی است مهره‌دار با روحی جاودان، ضمنأ دارای وطن نیز میباشد تا گستاخ نشود.» [[کورت توخلسکی]] ۱۴
 
* «تا نشود [[جنون|جهل]] ما به [[دانش|علم]] مبدل// پیش ملل، بندگی ماست مسجل» [[فرخی یزدی]] ۱۳
 
* «یک اسقف هشتادساله همان حرفی را میزند که در هیجده سالگی در گوشش خوانده‌اند.» [[اسکار وایلد]] ۱۲
 
* «مردمان ِ موفق ِ امروز، [[کودک]]ان جسور دیروز بوده‌اند.» [[بنیامین دیسرائیلی]] ۱۱
 
* «دامن [[مادر]] نخستآموزگار [[کودک]] است// طفل دانشور کجا پرورده [[مجنون|نادان]] مادری» [[پروین اعتصامی]] ۱۰
 
* «تربیت، یگانه هادی بشر به سوی رستگاری است و تنها موجد سعادت است.» [[پلوتارخ]] ۹
 
* «فقط قدرت است که میتواند جلوی قدرت را بگیرد.» [[شارل دو منتسکیو]] ۸
 
* «اگر غم را چو آتش دود بودی// جهان تاریک بودی جاودانه» [[شهید بلخی]] ۷
 
* «بشر دوپا دارای دو بینش است: بینش اول برای دوران خوش [[زندگی]]، و بینش دوم برای دوران ناخوشی؛ بینش دوم نامش [[مذهب]] است.» [[کورت توخلسکی]] ۶
 
* «جوانان '''فکر''' می‌کنند پول همه‌چیز است. وقتی بزرگ شدند '''می‌فهمند''' که پول همه‌چیز است.» [[اسکار وایلد]] ۵
 
* «هرکه آبی خورد که بنوازد// در وی، آب دهن نیندازد» [[نظامی]] ۴
 
* «[[سیاست]] چیز گُهی است. [[کار]] من نیست. تو یک مملکت حسابی سیاست را می‌دهند دست متخصّص.» [[صادق هدایت]] ۳
 
* «فصاحت، فرزند ِ [[دانش]] است. دِماغی که پر است مانند رودخا‌نه‌ای صاف و شفاف است.» [[بنیامین دیسرائیلی]] ۲
 
* «نه هر آدمی‌زاده از دد به است// که دد ز آدمی‌زاده بد به است» [[سعدی]] ۱
 
== ژوئیه ۲۰۰۸ ==
 
* «بگو مبین چشم بر هم می‌نهم، بگو مشنو پنبه به‌گوش می‌گذارم، لیكن اگر گویی نفهم نمی‌توانم.» [[دیمقراطیس]] ۳۱
 
* «جایی که [[عقاب]] پر بریزد، از [[پشه]] لاغری چه خیزد.» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۳۰
 
* «اگر مردم همه باهم دوست شدند عدالت لازم نخواهد بود؛ ولی اگر مردم همه عادل شدند باز از [[دوستی]] بی‌نیاز نخواهند شد.» [[ارسطو]] ۲۹
* «حسن‌ ظن عامه در حق کشیشان بی‌خود است// [[دانش|علم]] اینها بر اساس جهل و [[جنون|نادانی]] ماست» [[فرانسوا ولتر]] ۲۸
 
* «صدای حاد و بلند و گام‌های تند مال کسی است که به اشیاء زیاد توجه دارد.» [[ارسطو]] ۲۷
 
* «ما در [[کتاب]]‌ها با خردمندان سخن می‌گوییم و در [[زندگی]] روزانه با بی‌خردان.» [[فرانسیس بیکن]] ۲۶
 
* «جز به خود یا جز به آنچه دیده‌ای باور مکن// منبر و معبود و الهامی جز این در [[کار]] نیست» [[فرانسوا ولتر]] ۲۵
 
* «انسان تاکنون بزرگترین تجربه‌ها و معارف خود را از حیوانات ناچیزتر از خود یاد گرفته است.» [[ژان دو لافونتن]] ۲۴
 
* «در طلب [[کار]] من خام شد از دست هجر// چون سگ پاسوخته در به درم لاجرم» [[خاقانی]] ۲۳
 
* «هرکس لایق خدایی است که شخصا تصور کرده است.» [[موریس مترلینک]] ۲۲
 
* «مرد فاضل و کامل بهترین رفیق خویش است و از تنهایی لذت میبرد؛ همچنانکه شخص عاری از فضایل و کمالات دشمن خویش است و از تنهایی در وحشت می‌ماند.» [[ارسطو]] ۲۱
 
* «در هر جامعه‌ای که [[کار]]ها بر اساس استعدادها تقسیم نشود، درواقع همه بی‌کارند.» [[فرانسوا ولتر]] ۲۰
 
* «هم بصیریم و سمیعیم و هشیم// با شما نامحرمان ما خامشیم» [[مولوی]] ۱۹
 
* «مرد کامل خود را بی‌جهت به خطر نمی‌اندازد، زیرا اشیایی که واقعأ نظر او را جلب می‌کند خیلی کم است؛ ولی در مواقع سخت برای فدا کردن جان خود نیز حاضر است، زیرا می‌داند که حیات تحت شرایط معینی باارزش است.» [[ارسطو]] ۱۸
 
* «مردم نادرست و مکار از مطالعه متنفرند، مردم ساده در ستایش و تمجید آن مبالغه می‌کنند، فقط مردم عاقل در عمل از آن استفاده می‌برند.» [[فرانسیس بیکن]] ۱۷
 
* «[[زاهد]] پشیمان را ذوق [[شراب|باده]] در جان است// عاقلا مکن [[کار]]ی کاورد پشیمانی» [[حافظ]] ۱۶
 
* «آیا سعادتی بالاتر از این هست که ذهن انسان بالاتر از هرج و مرج اشیاء قرار گیرد و نظم [[طبیعت]] و اشتباهات مردم را تشخیص دهد؟» [[فرانسیس بیکن]] ۱۵
 
* «اگر قومی به تفکر آغاز کرد نمی‌توان او را متوقف ساخت.» [[فرانسوا ولتر]] ۱۴
 
* «[[کبوتر]]ی که دگر آشیان نخواهد دید// قضا همی بردش تا به سوی دانهٔ دام» [[سعدی]] ۱۳
 
* «لازمه برقراری [[کمونیسم]] در یک جامعه انسانی این است که حرص و بخل و حسد و خشم و شهوت از بین برود.» [[موریس مترلینک]] ۱۲
 
* «[[کبوتر]] با کبوتر [[شاهین|باز]] با باز// کند همجنس با همجنس پرواز» [[نظامی]] ۱۱
 
* «افسانه‌هایی که از قول یک قورباغه یا سوسک بالدار نقل شده، بیش از کلمات حکما در مغز مردم نفوذ می‌کند.» [[ژان دو لافونتن]] ۱۰
 
* «مرد کامل حاضر است که به مردم خدمت کند ولی از احسان و خدمت دیگران شرمگین است، زیرا خدمت و احسان به دیگران نشانه برتری، و قبول احسان علامت زیردستی است.» [[ارسطو]] ۹
 
* «[[کتاب]] بر عالم یا حداقل بر اقوامی که خواندن و نوشتن می‌دانند حکومت می‌کند، اقوام دیگر ارزشی ندارند.» [[فرانسوا ولتر]] ۸
 
* «دل نیست [[کبوتر]] که چو برخاست نشیند// از گوشه بامی که پریدیم پریدیم» [[وحشی بافقی]] ۷
 
* «بشر عبارت از ذهن است و [[دانش|علم]] نیز همان ذهن است، انسان چیزی بجز آنچه می‌داند نیست.» [[فرانسیس بیکن]] ۶
 
* «با [[کبوتر]]، [[شاهین|باز]] كی شد هم‌نفس// كی شود هم راز، عنقا با [[مگس]]» [[مولوی]] ۵
 
* «آنها که می‌خواهند علل حقیقی [[معجزه|معجزات]] و کرامات را کشف و اشیاء را مانند یک فیلسوف درک کنند، فورأ تکفیر می‌گردند و بی‌[[مذهب|دین]] خوانده می‌شوند.» [[باروخ اسپینوزا]] ۴
 
* «به ازین کرد باید اندیشه// تا نیاید [[شغال]] در بیشه» [[اوحدی مراغه‌ای]] ۳
 
* «هیچ‌چیز مانند [[آموزش و پرورش|تعلیم و تربیت]] [[آزادی|آزاد]]کننده نیست.» [[فرانسوا ولتر]] ۲
 
* «تمام چیزهایی که نوابغ آینده خواهند گفت، هم‌اکنون در وجود من و شما هست. منتها باید آن را پیدا کرد و انگشت رویش گذاشت.» [[موریس مترلینک]] ۱
 
== اوت ۲۰۰۸ ==
 
* «آن‌که تنها [[زندگی]] می‌کند یا حیوان است یا خدا.» [[ارسطو]] ۳۱
 
* «آشفتگی من از این نیست که تو به من دروغ گفته‌ای، از این آشفته‌ام که دیگر نمی‌توانم تو را باور کنم.» [[فریدریش نیچه]] ۳۰
 
* «نیکوست، که ثروتمند باشی و پرتوان، اما نیکوتر است که دوستت بدارند.» [[اویرپیدس]] ۲۹
 
* «خردمند باید که تدبیر خویش// کند با دل خویش صدبار بیش]] [[ابوشکور بلخی]] ۲۸
 
* «راه نفوذ در دیگران، دانستن [[آرزو]]هایشان است.» [[دیل کارنگی]] ۲۷
 
* «نمی‌شد [[موش]] در سوراخ [[کژدم]]// به یاری، جای‌روبی بست بر دم» [[نظامی]] ۲۶
 
* «بخاطر اتفاقات بدی که هرگز در [[زندگی‌]]‌ام پیش نیامد چه غصه‌هایی خوردم.» [[میکل‌آنژ]] ۲۵
 
* «خرد بهتر از چشم و بینایی است// نه بینایی افزون ز دانایی است» [[ابوشکور بلخی]] ۲۴
 
* «چنان باش که به هرکس بتوانی بگویی مثل من رفتار کن.» [[امانوئل کانت]] ۲۳
 
* «خرد چون ندانی بیاموزدت// چو پژمرده گردی برافروزدت» [[ابوشکور بلخی]] ۲۲
 
* «هرگز وقتت را با کسی که حاضر نیست وقتش را با تو بگذراند نگذران.» [[گابریل گارسیا مارکز]] ۲۱
 
* «از اندازه برتر مبر دست خویش// فزون از گلیمت مکن پای پیش» [[ابوشکور بلخی]] ۲۰
 
* «گرچه [[کژدم]] به نیش بگزاید// [[دارو]]یی را هم او به [[کار]] آید» [[سنایی]] ۱۹
 
* «دنیا به قدری بزرگ است که برای همگان جا هست؛ به‌جای آن‌که جای دیگران را بگیرید سعی کنید جای خود را بیابید.» [[چارلی چاپلین]] ۱۸
 
* «چو از [[صلح|آشتی]] شادی آید به چنگ// خردمند هرگز نکوشد به [[جنگ]]» [[ابوشکور بلخی]] ۱۷
 
* «من در جهان یک دوست داشته ام و آن خودم بوده‌ام.» [[ناپلئون بناپارت]] ۱۶
 
* «[[کژدم]] از راه آن که بدگهر است// ماندنش عیب و کشتنش [[هنر]] است» [[نظامی]] ۱۵
 
* «اين شمایید که به مردم می‌آموزید که چگونه با شما رفتار کنند.» [[وین رایر]] ۱۴
 
* «خردمند گوید که تایید و فر// به [[دانش]] به مردم رسد نه به زر» [[ابوشکور بلخی]] ۱۳
 
* «جفاپیشه مردم نه مردم بود// در این کالبد، [[مار]] و [[کژدم]] بود» [[ادیب پیشاوری]] ۱۲
 
* «از همه اندوهگین‌تر کسی است که از همه بیشتر [[خنده|می‌خندد]].» [[ژان پل سارتر]] ۱۱
 
* «وانکه در [[دریا|بحر]] قلزم است غریق// چه تفاوت کند از [[باران]]ش» [[سعدی]] ۱۰
 
* «شما به همان اندازه که بخواهید کوچک، و به همان اندازه که [[آرزو]] کنید بزرگ می‌شوید.» [[جیمز آلن]] ۹
 
* «[[درخت]] [[هنر]] همچو شاخ [[گوزن]]// فرومانده بی برگ و نشو و نما» [[کمال‌الدين اسماعیل]] ۸
 
* «[[گوزن]] کوه اگر گردن‌فراز است// کمند چاره را بازو دراز است» [[نظامی]] ۷
 
* «[[گوزن]] جوان گرچه باشد دلیر، نیارد زدن پنجه با [[شیر]] پیر.» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۶
 
* «گر نبودی در جهان امکان گفت// کی توانستی [[گل]] معنی شکفت» [[عطار نیشابوری]] ۵
 
* «دشمن ِ دشمن من [[دوستی|دوست]] من است.» [[ناپلئون بناپارت]] ۴
 
* «چنین است آدم بی‌رای و بی‌هوش// کند سختی و شادی را فراموش» [[فخرالدین اسعد گرگانی]] ۳
 
* «مال بی‌تجارت و [[دانش|علم]] بی‌بحث وملک بی‌[[سیاست]] نپاید.» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۲
 
* «گر درون‌سوخته‌ای با تو برآرد نفسی// چه تفاوت کند اندر شکرستان [[مگس]]ی» [[سعدی]] ۱
 
== سپتامبر ۲۰۰۸ ==
 
* «کس را کمال نفس بجز حسن حال چیست؟// وآنرا که حسن حال نباشد کمال چیست؟» [[سحاب اصفهانی]] ۳۰
 
* «اگر دوزخ مرا بخشند هرگز هیچ عاشق را نسوزم. از بهر آن‌که [[عشق]]، او را صدبار سوخته است.» [[یحیی‌بن معاذ رازی]] ۲۹
 
* «قانون خلقت است که باید شود ذلیل// هر ملتی که راحتی و عیش خو کنند» [[نیمتاج سلماسی]] ۲۸
 
* «طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد// در دل [[دوستی|دوست]] به‌هر حیله رهی باید کرد» [[نشاط اصفهانی]] ۲۷
 
* «مقصد رسیدنی‌ست، غرق خون به‌مقصد می‌توان رسید. و [[پیروزی]] با تلاشی عاری از ترحم و با چنگ و ناخن به‌دست خواهد آمد.» [[ناظم حکمت]] ۲۶
 
* «زگویندهٔ نو، سخن گوش‌ کن// کهن گفته‌ها را فراموش کن» [[صبا کاشانی]] ۲۵
 
* «نه هر مردی از هر زنی فزون‌تر است و نه هر زنی از هر مردی فروتر.» [[بی‌بی‌خانم استرآبادی]] ۲۴
 
* «ای گلبن تازه، خار جورت// اول بر پای باغبان رفت» [[قائم‌مقام فراهانی]] ۲۳
 
* «اگر مردان حقوق زنان را به رسمیت نشناسند، عزم زنان تبدیل به نبرد و به نهایت [[جنگ]]ی علیه آنان خواهد شد.» [[هدا شعراوی]] ۲۲
 
* «ایوان پی‌شکسته مرمت نمی‌شود// صدبار اگر به‌ظاهر وی رنگ و رو کنند» [[نیمتاج سلماسی]] ۲۱
 
* «دنیا [[گل]]ی است که گلبرگ‌هایش خیالی و خارهایش [[حقیقت|حقیقی]] است.» [[کارمن سیلوا]] ۲۰
 
* «ز [[دریا]] همیشه گهر ناورند// یکی روز باشد که سر ناورند» [[ابوشکور بلخی]] ۱۹
 
* «آن‌که خبردار شد ز مسأله [[عشق]]// [[کار]] ندارد به هیچ ملت و [[مذهب]]» [[فروغی بسطامی]] ۱۸
 
* «تنها [[معجزه]] بزرگ و نابودنشدنی، اعتقاد بشر به معجزه است.» [[ژان پل]] ۱۷
 
* «به نرمی برآرد بسی چیز مرد// که آن برنیاید به [[جنگ]] و نبرد» [[ابوشکور بلخی]] ۱۶
 
* «[[حجاب]] مظهر موانع بزرگ بر سر راه زنان برای مشارکت در [[زندگی]] اجتماعی است.» [[هدا شعراوی]] ۱۵
 
* «خوش هوای سالمی دارد دیار نیستی// ساکنانش جمله یکتاپیرهن خوابیده‌اند» [[کلیم کاشانی]] ۱۴
 
* «اسلحه را با [[بوسه]] و گلوله را با [[گل]] نمی‌توان نابود کرد.» [[ایزابل آلنده]] ۱۳
 
* «سخندان نگفت این سخن برفسوس// که دستی که نتوان بریدن [[بوسه|ببوس]]» [[ابوشکور بلخی]] ۱۲
 
* «فکر نکنم مجبور باشم باور کنم خدایی که حواس، عقل و هوش را به ما اهدا کرده قصدش این بوده که از آنها استفاده نکنیم.» [[گالیله]] ۱۱
 
* «یک [[زاهد]] و یک رند در این شهر ندیدم// بستند در [[مسجد]] و [[شراب|میخانه]] در این شهر» [[نشاط اصفهانی]] ۱۰
 
* «سخن کاندر او سود نه جز زیان// نباید که رانده شود بر زبان» [[ابوشکور بلخی]] ۹
 
* «شکل‌گیری حکومت‌های خودکامه بدون حضور [[روشنفکر]]ان كوته‌بین و حقیر ممکن نیست. اين‌گونه روشنفکران در عمل به رژیمی خدمت می‌کنند كه مدعی مبارزه با آنند.» [[هانا آرنت]] ۸
* «همه‌چیز پیری پذیرد بدان// مگر [[دوستی]] کآن بماند جوان» [[ابوشکور بلخی]] ۷
 
* «شما می‌توانید اسم یک پرنده را در تمام زبان‌های دنیا یاد بگیرید اما وقتی این [[کار]] به‌پایان رسید، دقیقاً هیچ‌چیز در مورد آن نمی‌دانید.» [[ریچارد فاینمن]] ۶
 
* «جهان گاه شادی و گاهی غم است// همه غم همه شادمانی کم است» [[وصال شیرازی]] ۵
 
* «مبارزه به‌خاطر [[آزادی]] و [[دمکراسی]] واقعی از معبر مبارزه با بنیادگرایی می‌گذرد.» [[مینا کشورکمال]] ۴
 
* «جهان را به [[دانش]] توان یافتن// به دانش توان رشتن و تافتن» [[ابوشکور بلخی]] ۳
 
* «[[آزادی|آزادگی]] به‌دسته شمشیر بسته‌اند// مردان هماره تکیه خود را بدو کنند» [[نیمتاج سلماسی]] ۲
 
* «[[مذهب|دین]] فرهنگی از جنس ایمان است، [[دانش|علم]] فرهنگی است از جنس شک.» [[ریچارد فاینمن]] ۱
 
== اکتبر ۲۰۰۸ ==
 
* «آرامشی را که به‌زحمت به‌دست می‌آوری، به‌آسانی از دست مده.» [[شاندر پتوفی]] ۳۱
* «[[عشق]] پاسخی‌ست به‌مسئله وجود انسان.» [[اریش فروم]] ۳۰
 
* «روزی اگر به [[کار]] گزاری، هزاربار// بهتر ز سال‌هاست که در خواب و خور گذشت» [[رشید یاسمی]] ۲۹
 
* «اگر چه [[شعر]] در حد کمال است// چو نیکو بنگری حیض‌الرجال است» [[عطار نیشابوری]] ۲۸
 
* «خیالی، برآرد ز جانی دمار// شراری، رساند به شهری گزند» [[رشید یاسمی]] ۲۷
 
* «به نام [[بقراط]] پزشکان ماهرانه‌ترین روش شکنجه را ابداع کرده‌اند که همان زنده‌ماندن است.» [[لوئیس بونوئل]] ۲۶
 
* «[[درخت]] اگر متحرک شدی ز جای به جای// نه جور اره کشیدی و نی جفای تبر» [[انوری ابیوردی]] ۲۵
* «ز بهر سود کسان گو، نه بهر شهرت خویش// که قول بی‌غرضان در جهان سمر گردد» [[رشید یاسمی]] ۲۴
* «هفت شهر [[عشق]] را [[عطار نیشابوری|عطار]] گشت// ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم» [[مولوی]] ۲۳
 
* «هیچ‌کس به خردمندی [[مجنون|دیوانه‌ای]] نیست که [[سکوت]] اختیار کرده است.» [[ضرب‌المثل‌های آلمانی|ضرب‌المثل آلمانی]] ۲۲
 
* «تا یقین چهره بر تو بنماید// شک کن اندر درستی هرچیز» [[رشید یاسمی]] ۲۱
 
* «خدا را شکر که بیدینم.» [[لوئیس بونوئل]] ۲۰
 
* «هرچه را بنیاد بر آبی بود// گرهمه آتش بود، خوابی بود» [[عطار نیشابوری]] ۱۹
 
* «اگر در برابر نیش [[زنبور]] و تیر سرنوشت آرامش خود را حفظ نکنیم، آن نیش و آن تیر در پیکرمان شکسته و به‌جای خواهد ماند .» [[ژان پل]] ۱۸
 
* «بسان موج سراب است مردم نادان// بسان کوه بلند است مرد [[دانش]]مند» [[رشید یاسمی]] ۱۷
 
* «سعی کن درست صحبت کنی و گرنه عاقلانه این است که [[سکوت]] کنی.» [[جورج هربرت]] ۱۶
 
* «کند شمعِ اندیشه تاری، سه چیز// سبکساری و کاهلی و ستیز» [[رشید یاسمی]] ۱۵
 
* «گر سخن از نیکویی چون زر بود// آن سخن ناگفته نیکوتر بود» [[عطار نیشابوری]] ۱۴
 
* «جایی که [[عشق]] فرمان می‌دهد، «قدرت» هیچ اختیاری ندارد، و جایی که قدرت برتری دارد، عشق وجود ندارد. یکی سایهٔ دیگری است.» [[کارل گوستاو یونگ]] ۱۳
 
* «بمیر از خویش تا یابی رهایی// که با مرده نگیرند آشنایی» [[عطار نیشابوری]] ۱۲
 
* «[[زنبور]] هرچقدر باشد، [[گل]] از آن بیشتر است؛ دل‌های ماتم‌زده هراندازه باشند، قلب‌های شاد زیادترند.» [[ویلیام شکسپیر]] ۱۱
 
* «عالم بی‌عمل همچون [[زنبور]]یست بی‌[[عسل]].» [[سعدی]] ۱۰
 
* «فرصت شمار باقی ایام و [[کار]] کن// فرصت دگر به دست نیاید اگر گذشت» [[رشید یاسمی]] ۹
 
* «هزار نقش برآرد زمانه و نبود// یکی چنانکه در آیینه تصور ماست» [[انوری ابیوردی]] ۸
 
* «بدون [[آزادی]]، اخلاق نمی‌تواند وجود داشته باشد.» [[کارل گوستاو یونگ]] ۷
 
* «اگر از خویش می‌جویی خبر تو// بمیر از خود مکن در خود نظر تو» [[عطار نیشابوری]] ۶
 
* «اگر فکر می‌کنید کس دیگری هم هست که بتواند در [[زندگی]] شما تغییرات چشمگیری به‌وجود آورد، پس در آیینه نگاه کنید.» [[جان نیومن]] ۵
 
* «نیش [[زنبور]] نه از ره کین، بلکه از روی نیاز است؛ مانند منتقدین که نه درد، بلکه خون ما را می‌طلبند.» [[فریدریش نیچه]] ۴
 
* «آنچه در دیگران نه بپسندی// خویشتن را بدان صفت مپسند» [[رشید یاسمی]] ۳
 
* «در پایان، ما سخنان دشمنان را بیاد نخواهیم داشت اما [[سکوت]] دوستان را فراموش نخواهیم کرد.» [[مارتین لوتر کینگ]] ۲
 
* حاشا که توان آهن و پولاد بریدن// با دشنه چوبین که نه تند است و نه تیز است» [[قائم‌مقام فراهانی]] ۱
 
== نوامبر ۲۰۰۸ ==
 
* «چو [[طوطی]] [[کلاغ]]ش بود همنفس// غنيمت شمارد خلاص از قفس» [[سعدی]] ۳۰
 
* «فیلسوفی که می‌خواهد در اجتماع حضوری فعال داشته باشد او دیگر فیلسوف نیست بلکه [[سیاست]]مدار است. او تنها جویای [[حقیقت]] نیست، بلکه خواهان قدرت است.» [[هانا آرنت]] ۲۹
 
* «هر کلمه‌ای که نوشته می‌شود ضربه‌ای است به دنیای کهنه.» [[رمکو کامپرت]] ۲۸
 
* «به زبانت اجازه نده قبل از اندیشه‌ات به‌راه افتد.» [[شیلون]] ۲۷
 
* «چون فلک یار خود نشاید ساخت// با بد و نیک او بباید ساخت» [[مکتبی شیرازی]] ۲۶
 
* «اگر [[شراب]] ندانی خورد زهر است و اگر بدانی خوردن، پادزهر.» [[قابوس‌نامه]] ۲۵
 
* «افتخار در [[کار]]ی‌‌ست که ارزش نوشتن داشته باشد و در نوشته‌ای‌ست که ارزش خواندن داشته باشد.» [[پلینیوس]] ۲۴
 
* «[[درخت|شجر]] کوتهی که بارور است// بهتر از صد بلند بی‌ثمر است» [[مکتبی شیرازی]] ۲۳
 
* «آن که به‌خانواده احترام نمی‌گذارد، نه برای جامعه احترام قائل است نه برای خودش و نه برای بشریت.» [[ماری کوری]] ۲۲
 
* «اگر خواهی راز تو دشمن نداند با [[دوستی|دوست]] مگو.» [[قابوس‌نامه]] ۲۱
 
* «مشکل [[زندگی]] آن نیست که پاسخی وجود ندارد، بلکه مشکل آن است که پاسخ‌های بی‌شماری وجود دارد.» [[روث بندیکت]] ۲۰
 
* «[[جنگ]] شیوهٔ آموزشی خداوند برای آموختن جغرافیا به آمریکایی‌هاست.» [[آمبروز بی‌یرس]] ۱۹
 
* «بشر عبارت از ذهن است، انسان چیزی بجز آنچه می‌داند نیست.» [[فرانسیس بیکن]] ۱۸
 
* «اگر خواهی تو را دیوانه‌سار نشمرند، آنچه نایافتنی‌ست مجوی.» [[قابوس‌نامه]] ۱۷
 
* «پشه با شب‌زنده‌داری خون مردم می‌خورد// زینهار از [[زاهد]] شب‌زنده‌دار اندیشه کن» [[صائب تبریزی]] ۱۶
 
* «مبارزه بخاطر [[آزادی]] و [[دمکراسی]] واقعی از معبر مبارزه با بنیادگرایی می‌گذرد.» [[مینا کشورکمال]] ۱۵
 
* «با مردم بی‌[[هنر]] [[دوستی]] مکن که مردم بی‌هنر نه دوستی را شاید نه دشمنی را.» [[قابوس‌نامه]] ۱۴
 
* «نمی‌خواهم [[زندگی]] كنم، ابتدا می‌خواهم كه [[عشق]] بورزم و در خلال آن زندگی كنم.» [[زلدا فیتزجرالد]] ۱۳
 
* «همچو [[دریا]]ست صحبت اشرار// که بود ایمنی آن به کنار» [[مکتبی شیرازی]] ۱۲
 
* «[[دریا]]ی [[عشق]] را به [[حقیقت]] کنار نیست// ور هست پیش اهل حقیقت کنار اوست» [[سعدی]] ۱۱
 
* «راز موفقیت این‌ست که هدفی را بی‌وقفه دنبال کنیم.» [[آنا پاولوفا]] ۱۰
 
* «کشتی [[آرزو]] در این [[دریا]]// نفکند هیچ صاحب فرهنگ» [[خاقانی شروانی]] ۹
 
* «[[عشق]] زمانی آغاز می‌شود که زن نخستین کلمه را به حافظهٔ [[شعر|شاعرانهٔ]] ما وارد می‌کند.» [[میلان کوندرا]] ۸
 
* «راه بی‌حاصل مپوی و یار بی‌پروا مگیر// تخم در خارا میفشان خشت بر [[دریا]] مزن» [[قاآنی شیرازی]] ۷
 
* «کسانی به [[آرزو]]ی خود نمی‌رسند که آرزو و انتظار محال دارند.» [[الکساندر پوشکین]] ۶
* «[[شعر]] [[دریا]]یی است پهناور که او را مرغ وهم// در گذشتن باید از پولاد بال و پر کند» [[محمدتقی بهار]] ۵
 
* «[[آزادی]] همان آشوب است، فقط با نورپردازی بهتر.» [[آلن دین فوستر]] ۴
* «آسودن امروزین رنج فردائین است و رنج امروزین آسودن فردائین.» [[قابوس‌نامه]] ۳
* «چو چشمه بر ژرف [[دریا]] بری// به [[جنون|دیوانگی]] مانـد این داوری» [[فردوسی]] ۲
 
* «وقتی عدم اعتماد شروع شود صمیمیت از بین می‌رود.» [[الکساندر پوشکین]] ۱
 
 
== دسامبر ۲۰۰۸ ==
 
* «نیش‌های چند [[مگس]] هرگز [[اسب]] چابک را از تاختن باز نمی‌دارد.» [[فرانسوا ولتر]] ۳۱
 
* «تمدن، زاییدهٔ اقتصاد برتر نیست، در [[هنر]] و ادب و اخلاق هم باید متمدن بود و برتری داشت.» [[لویی پاستور]] ۳۰
 
* «مغز عضوی است که با آن فکر می‌کنیم که فکر می‌کنیم.» [[آمبروز بی‌یرس]] ۲۹
 
* «خوابیدن هم نوعی انتقاد است، به‌ویژه در تئاتر.» [[جورج برنارد شاو]] ۲۸
 
* «هرگاه یک فیلسوف سوالی را پاسخ می‌گوید انسان فراموش می‌کند که سوالش چه بوده‌است.» [[آندره ژید]] ۲۷
 
* «که چون کاهلی پیشه گیرد جوان// بماند منش‌پست و تیره‌روان» [[فردوسی]] ۲۶
 
* «همه خواهان بدست آوردن [[آزادی]] هستند اما هیچکس مایل به‌دادن آن نیست.» [[الیور کرامول]] ۲۵
 
* «جادوی دست یک انسان، در دست دیگری، توانایی "مهندسی‌کردن" است. "ماوراءالطبیعه" واژه‌ای پوچ است.» [[رابرت آنسون هاین‌لاین]]
 
* «کسی را کجا کور شد رهنمون// بماند به راه دراز اندرون» [[فردوسی]] ۲۳
 
* «[[اردک]] بدون سروصدا اما مرغ با قدقدهای سرسام‌آور تخم می‌کند؛ نتیجه آنکه تمام جهانیان تخم‌مرغ می‌خورند.» [[هنری فورد]] ۲۲
 
* «زمان پزشک مجرب اما آرایشگر بدی است..» [[ویلیام سامرست موام]] ۲۱
 
* «دو [[شیر]] گرسنه‌است و یک ران گور// کباب آنکسی راست، کوراست زور» [[فردوسی]] ۲۰
 
* «من خویشاوند هر انسانی هستم که خنجری در آستین پنهان نمی‌کند.» [[احمد شاملو]] ۱۹
 
* «گناه فقط در آزردن بی‌دلیل دیگران است. "گناه‌های" دیگر مهملاتی من‌درآوردی‌اند.» [[رابرت آنسون هاین‌لاین]] ۱۸
 
* «از جدائی بگذر و مأنوس باش// قطره‌گی بگذار و اقیانوس باش» [[محمدتقی بهار]] ۱۷
 
* «غم دنیا نشناسد، نه که خود غم چه بوَد// خرم آنکس که نداند غم عالم چه بوَد» [[محمد فضولی]] ۱۶
 
* «[[خرس]] را شکارنكرده پوستش را نفروش.» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۱۵
 
* «به چشم «فخری» [[دانش]] ز بس که شیرین است// همیشه در طلبش هم‌چو کوه‌کن باشد» [[فخرعظمی ارغون]] ۱۴
 
* «آن‌که خبردار شد ز مسأله [[عشق]]// [[کار]] ندارد به‌هیچ ملت و [[مذهب]]» [[فروغی بسطامی]] ۱۳
 
* «از سوزن کوتاه‌قد کاری برمی‌آید که از نیزه بلند برنمی‌آید!» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۱۲
 
* «دایه هرقدر بود خوب، نگردد [[مادر]].» [[ایرج‌میرزا]] ۱۱
 
* «هرگز قدرت حماقت انسان را دست کم مگیر.» [[رابرت آنسون هاین‌لاین]] ۱۰
 
* «تیغ برّان به‌دست زنگی مست سپردن، کار عاقلان نیست.» [[ضرب‌المثل‌های فارسی|ضرب‌المثل فارسی]] ۹
 
* «رسالت یک انسان برای رسیدن به [[آزادی]] در صف ایستادن نیست بلکه بر هم‌زدن صف است.» [[چه گوارا]] ۸
 
* «سختی چو بالسویه بود، سهل می‌شود// چون عام شد بلیه، شود کم‌اثر همی» [[ایرج‌میرزا]] ۷
 
* «انسان نمی‌تواند تصمیم بگیرد چگونه یا چه‌وقت بمیرد. چیزی که انسان می‌تواند تصمیم بگیرد این است که اکنون چگونه [[زندگی]] کند.» [[جوآن بائز ]] ۶
 
* «در این کهکشان، [[دانش]] فنی نیز بزرگترین عامل بروز گرفتاری‌های دست و پاگیر برای بشریت است.» [[هربرت مارکوزه]] ۵
 
* «جامهٔ [[مرگ]]ش آسمان دوزد// هرکه اندر زمین ز [[مادر]] زاد» [[ایرج‌میرزا]] ۴
 
* «اشتغال به‌هر [[کار]]ی بهتر از تنبلی و بیکاری است » [[ساموئل اسمایلز]] ۳
 
* «ضرب دشمن اگرچه با ضرر است// زدن دوست جانگدازتر است» [[مکتبی شیرازی]] ۲
 
* «ثروت به‌منزله کود برای زمین است؛ یعنی وقتی مفید تواند بود که یکجا جمع نشود و پخش گردد.» [[فرانسیس بیکن]] ۱
 
[[رده:نقل‌قول‌های روز]]