ناظم حکمت: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
مهدی (بحث | مشارکت‌ها)
جز حذف رده "شاعران"; افزودن سریع رده "شاعران اهل ترکیه" (با استفاده از رده ‌ساز)
Tanhabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی
خط ۱:
[[Imageپرونده:USSR stamp N.Hikmet 1982 6k.jpg|thumb|تمبر یادبود به‌مناسبت هشتادمین زادروز ناظم حکمت. (شوروی، ۱۹۸۲)]]
'''[[W:ناظم حکمت|ناظم حکمت]]'''، شاعر نوپرداز و نمایش‌نامه نویس آزادیخواه ترکیه. زادروز: [[W:۲۰ نوامبر|۲۰ نوامبر]] ([[ W:۱۹۰۱ (میلادی)| ۱۹۰۱ میلادی]]) در سالونیکی یونان. وی در [[W:۳ژوئن|۳ ژوئن]]([[W: ۱۹۶۳ (میلادی)| ۱۹۶۳ میلادی]]) در مسکو درگذشت.
== دارای منبع ==
 
=== نامه‌ها ===
 
* همسرم
خط ۶۸:
و تنها تلخی ناتمام یک [[عشق]] را
 
با خود به گور خواهم برد!..»
 
:* ''دومین نامه به همسرش، زندان بورسا، ۱۹۳۳/۱۱/۱۱ میلادی''
 
* «با دست‌های ترسناک خویش زخم را پوشاندیم
خط ۱۲۰:
با تلاشی عاری از ترحم
 
و با چنگ و ناخن به دست خواهد آمد.»
 
:*''برای همسرش «درباره پیروزی»، پائیز ۱۹۴۱ میلادی''
 
* همسر عزیزم
خط ۱۷۵:
و دلیل ستایش او از [[مرگ]]
 
همین است.»
 
:*''نامه به همسرش، ۱۹۴۰/۸/۱۶ میلادی''
 
* همسر عزیزم
«... در گذشته قطعات برگزیده‌ای از [[کتاب]] «لیلی و مجنون» [[محمد فضولی|فضولی]] را به طور مکرر خوانده‌ام. فضولی، یا در واقع مجنون، در پیشرفت [[عشق]] به مرحله‌ای می‌رسد که دیگر با گوشت و استخوان و اندیشه سر و قلبش نه لیلا را، که عشق را [[دوستی|دوست]] می‌دارد. یعنی عشقی که با لیلا شروع می‌شود از لیلا جدا شده، تطهیر شده، و به صورت عشق مجرد در می‌آید. اما عشق من بر خلاف آن است. عشق، دوست داشتن و نیاز به عشق، در من به صورت مجرد شروع شده، سپس شاخص گشت، شخصی شد، از جنس و روح تو شد. یعنی زمانی که من می‌گویم عشق، زمانی که می‌گویم محبت و دوست داشتن، خدیجه پیرایه پیراینده با پوست و گوشت و استخوان و فکر و حرکاتش در سال ۱۹۴۰ «ارن‌کوی استانبول» می‌بینم. برای فضولی عشق عینی و شخصی از لیلا شروع و به عشق مجرد رسید... در دنیا عمومأ عشقی نیست، همان‌طوری که عمومأ انسان نیست. بیش از حد به فلسفه گریز زدم. اما عشق تو بخشی از فلسفه من است همسر عزیزم.»
:* ''۱۹۴۰/۱۱/۲۹ میلادی''
 
* «...همسر عزیزم، اولأ [[تاریخ]] را مانند رمان بخوان، فقط هنگام خواندن به خصوص تاریخ [[انقلاب]]‌ها، حرکت‌های مردمی و پیشرفت‌های صنعتی و سطوری که به نظرت جالب می‌رسد زیرشان را خط بکش. بعد وقتی که [[کتاب]] تمام شد آن قسمت‌هایی را که خط کشیده‌ای یک بار دیگر بخوان.»
:* ''۱/۱/۱۹۴۲ میلادی''
* همسر عزیزم
«خوب گوش کن، خیلی مهم است: «امین یالمان» صاحب روزنامه «وطن» امروز یکی از نویسنده‌هایش را نزد من فرستاد با چنین پیشنهادی: بخش «حماسی» [[کتاب]] «مناظر انسانی سرزمین من» را قصد دارد منتشر کند. این را با عنوان «قسمت‌هایی از کتاب مناظر انسانی سرزمین من، ناظم حکمت» و البته با امضای خودم می‌خواهد منتشر کند و از آنکارا اجازه نشر گرفته و یا خواهد گرفت. در حقیقت مجزا کردن «حماسه» از مناظر، و خارج از حال و هوای کتاب، هم از نظر محتوا و هم از نظر تکنیک خیلی چیزها را از آن می‌کاهد. حتی اگر بعدها بتوان آن را همراه با مناظر به چاپ رساند باز هم لازم است که روی این مسأله فکر شود. لیکن به خصوص در این اواخر با جلو انداختن شخص من و متهم کردن [[مارکسیسم|مارکسیست]]‌ها به بی‌وطنی، شاید پاسخ خوبی در برابر گستاخی آن‌ها باشد و این جریان را بخواباند.»
:* ''۲۳/۱/۱۹۴۲ میلادی''
 
خط ۲۰۵:
* «محبوب من، قلب‌مان ذره‌ای از امید و امنیت‌اش را از دست نخواهد داد، اما صورت‌مان مدتی اخم‌آلود و ابروهامان درهم کشیده می‌ماند. اما بعد به روشنایی و سعادت و به زمین آفتابی گندم‌زار خواهیم رسید. برخی چیزها است که در صحبت از آنها، مرا باور داری. در آن بحث‌ها من پیش تو دروغگو از آب در نیامدم.
 
برای همین، چون هیچ‌وقت پیش تو دروغگو از آب در نیامده‌ام اکنون در باور خود به من ادامه بده. اگر نمیرم، که اصلأ چنین نیتی ندارم، با هم روزهای بسیار زیبایی را [[زندگی]] خواهیم کرد. تو فقط سعی کن روزهای دهشتناکی را که می‌گذرانیم با اطمینان والا، البته بدون اندوه نیستند، با اندوه اما امیدوارانه سپری کن.»
:*''نامه به همسرش''
 
== پیوند به بیرون ==
{{ویکی‌پدیا}}
{{ناتمام}}
 
[[رده:نویسندگان اهل ترکیه|حکمت، ناظم]]
[[رده:شاعران اهل ترکیه|حکمت، ناظم]]
 
[[de:Nazım Hikmet]]