مرگ: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Sadeghkhan (بحث | مشارکت‌ها)
Tanhabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی
خط ۲:
 
== [[گفتاورد]] ==
* «مهم نیست مرگ کجا و کی به سراغ من می آیدمهم اینست که وقتی می آید من آنجا نباشم»
**'' [[وودی آلن]]''
 
* «پیوند [[عشق]] حقیقی حتی با مرگ گسیخته نمی‌شود، چه رسد به دوری.»
**'' [[ولتر]]''
 
* «تنها مرگ است که دروغ نمی‌گوید! حضور مرگ همه موهومات را نیست و نابود می‌کند. ما [[کودک|بچه?]] مرگ هستیم و مرگ است که ما را از فریب‌های [[زندگی]] نجات می‌دهد، و در ته زندگی، اوست که ما را صدا می‌زند و به‌سوی خودش می‌خواند.»
** ''[[صادق هدایت]]، [[بوف کور]]''
 
* «[[دوستی|دوست]] داشت او را شکلاتی بپیچند، عین مرده‌های زیادی که طی این مدت در تخت بغلی مرده بودند. اول لباس‌هایشان را در می‌آوردند، حلقه طلا، گوشواره‌ها و النگوها را در پاکتی می‌گذاشتند و بعد سراغ دندان‌ها می‌رفتند، تا اگر مصنوعی بود وسط راه مرده حواسش پرت نشود و آن‌را قورت ندهد. بعد نوبت پنبه‌ها بود که سوراخ‌های بدن را می‌پوشاند تا ''جانی که در رفته دوباره پشیمان نشود و سر جای اولش برنگردد''.»
** ''[[منیرو روانی‌پور]]، کنیزو''
 
* «[[زندگی]] هر چه پوچ‌تر باشد مرگ تحمل ناپذیرتر می‌شود.»
** ''منسوب به [[ژان پل سارتر]]''
 
* «[[فریدریش نیچه]] به درستی مرگ خدا را اعلام کرد، اما من می‌گویم که او هرگز به دنیا نیامده‌است. خدا افسانه‌است. او اختراع است و اکتشاف نیست. آیا تفاوت بین اختراع و اکتشاف را می‌دانید؟ اکتشاف با واقعیت سر و [[کار]] دارد، اما اختراع را شما پدید می‌آورید.»
** ''[[اوشو]]''
 
* «مردن کافی نیست باید به موقع مرد.»
** ''منسوب به [[ژان پل سارتر]]''
 
* «یک [[شعر|شاعر]] در بیست و یک سالگی می‌میرد، یک [[انقلاب]]ی یا یک ستاره راک در بیست و چهار سالگی. اما بعد از گذشتن از آن سن فکر می‌کنی همه چیز روبه‌راه است، فکر می‌کنی توانسته‌ای از منحنی مرگ انسان بگذری و از تونل بیرون بیایی.»
** ''[[هاروکی موراکامی]]، فاجعه معدن در نیویورک'' [http://dibache.com/text.asp?cat=3&id=1823]
آن که به کمال رسیده‌است، فاتحانه به مرگ خویش می‌میرد و چنین مرگی، بهین مرگ است. نیچه
خط ۳۰:
تنها سعادتمند، کسی است که چشم به جهان نگشوده به خواب مرگ فرو رود. ارنست همینگوی
 
== [[ضرب‌المثل]] ==
 
* «آدم فقیر مرگش بی صدا است.»
 
* «آدم گدا، مرگش ندارد صدا!»
 
* «آدمی‌زاد تخم مرگ است.»
 
* «با مرگ دست و پنجه نرم کردن.»
 
* «به مرگ بگیر تا به تب راضی شود.»
 
* «به مرگ گرفتن تا به تب راضی شدن.»
 
* «پیش از مرگ واویلا.»
 
* «ترس برادر مرگ است.»
 
* «دنیا پس مرگ ما چه [[دریا]] چه سراب!»
 
* «عمر اگر هزارسال است آخرش مرگ است.»
 
* «مرگ به فقیر و غنی نگاه نکند.»
 
* «مرگ پیر و جوان نمی‌شناسد.»
 
* «مرگ چاره ندارد.»
 
* «مرگ خبر نمی‌کند.»
 
* «مرگ [[خر]] عروسی [[سگ]] است.»
 
* «مرگ را به چشم دیدن.»
 
* «مرگ یکبار، شیون یکبار!»
 
* «ننگ بزرگان و مرگ فقیران صدا ندارد.»
 
* «ننگ امیر و مرگ فقیر صدا ندارد.»
 
* «نوشدارو پس از مرگ سهراب.»
 
* «یا مرگ یا استقلال!»
 
== [[شعر]] ==
* «اگر مرگ داد است بیداد چیست //زداد اینهمه بانگ و فریاد چیست»
** ''[[فردوسی]]''
* « مرگ هر کس ای پسر همرنگ اوست // آینه ی صافی یقین همرنگ روست»
** ''[[مولوی]]''
* «آزمودم، مرگ من در [[زندگی]] است// چون رهم زین زندگی، پایندگی است»
** ''[[مولوی]]''
 
* «از دست عدو ناله? من از سر درد است// اندیشه هر آن‌کس کند از مرگ، نه مرد است// جان‌بازی [[عشق|عشاق]]، نه چون بازی نرد است// مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است»
** ''[[عارف قزوینی]]''
 
* «ای خنک آن را که پیش از مرگ مرد// یعنی او از اصل این زر بوی برد// مرگ تبدیلی که در نوری روی// نه چنان مرگی که در گوری روی»
** ''[[مولوی]]''
 
* «بابط می‌گفت [[ماهی|ماهیی]] در تـب و تاب// باشد که به جوی رفته باز آید آب؟// بط گفت چومن قدید گشتم تو کباب// دنیا پس مرگ ما چه [[دریا]] چه سراب»
** ''[[پندار رازی]]''
 
* «بعد از این لطف تو با ما به چه ماند دانی؟// نوشدارو که پس از مرگ به سهراب دهند»
** ''[[انوری]]''
 
* «بمیر ای دوست پیش از مرگ اگر می‌[[زندگی]] خواهی»
** ''[[سنایی]]''
 
* «بمیر پیش‌تر از مرگ تا رسی جایی// که مرگ نیز نیاردت گشت پیرامن»
** ''[[جمال‌الدین عبدالرزاق]]''
 
* «بمیرد کسی کو ز [[مادر]] بزاد// ز خسرو چو یاد آوری تا قباد// ز [[مادر]] همه مرگ را زاده‌ایم// به ناچار گردن بدو داده‌ایم// نزاید کس الا که مرده شود// به خاک سیه در سپرده شود»
** ''[[فردوسی]]''
 
* «به [[دارو]] و درمان جهان گشت راست// که بیماری و مرگ، کس را نکاست»
** ''[[فردوسی]]''
 
* «به نام نکو گر بمیرم رواست// مرا نام باید که تن مرگ راست»
** ''[[فردوسی]]''
 
* «پیامی است از مرگ موی سفید// به بودن چه‌داری تو چندین [[امید]]»
** ''[[فردوسی]]''
 
* «تنهایی از مرگ ناخوش‌تر است// هرآن‌کس که تنها بود بی‌کس است»
** ''[[فردوسی]]''
 
* «جامه? مرگش آسمان دوزد// هرکه اندر زمین ز [[مادر]] زاد»
** ''[[ایرج‌میرزا]]''
 
* «چنان زمرگ [[ترس|بترس]] از سیه سفیدی موی// که مرد [[مار]] گزیده زشکل پیسه رسن»
** ''[[جمال‌الدین عبدالرزاق]]''
 
* «چنین گفـت کز مرگ، خود چاره نیست// مرا بر دل اندیشه زین باره نیست// مرا بیش از این[[زندگی|زندگانی]] نبود// زمانه نکاهد نخواهد فزود»
** ''[[فردوسی]]''
 
* «چو خواهی ستایش پس مرگ تو// خرد باید ای نامور برگ تو»
** ''[[فردوسی]]''
 
* «چون زیستن تومرگ تو خواهد بود// نامرده بمیر تا بمانی زنده»
** ''[[عطار نیشابوری]]''
 
* «چه خوش گفت آن نهاوندی به طوسی// که مرگ [[خر]] بود [[سگ]] را عروسی»
** ''[[نظامی]]''
 
* «خانه‌ای را که چون تو همسایه است// ده درم سیم بـدعیار ارزد// لکن [[امید]]وار باید بود// که پس از مرگ تو هزار ارزد»
** ''[[سعدی]]''
 
* «خصم را گو پیش تیغش جوشن و خفتان مپوش// مرگ را کی چاره هرگز جوشن و خفتان کند»
** ''[[قاآنی شیرازی]]''
 
* «خواب را گفته‌ای برادر مرگ// چو بخسبی همی‌زنی درِ مرگ»
** ''[[اوحدی مراغه‌ای]]''
* «خوشا آن‌کس که پیش ازمرگ میرد// دل و جان هرچه باشد ترک گیرد»
** ''[[عطار نیشابوری]]''
 
* «رسول مرگ به ناگه به من رسید فراز// که کوس کوچ فروکوفتند [[کار]] بساز// کمان پشت دوتا چون به زه درآوردی// ز خویش ناوک دلدوز حرص دور انداز»
** ''[[کمال‌الدین اسماعیل]]''
 
* «[[زندگی]] خواهی کرد همسرم!// و [[یادبود|خاطره]] من چون دود سیاهی// پراکنده می‌شود در باد!// خواهر سرخ گیسوی من!// در قرن بیستم// تلخی مرگ// بیش از یکسال نمی‌پاید.»
** ''[[ناظم حکمت]]''
 
* «سخن‌گو سخن سخت پاکیزه راند// که مرگ به انبوه را جشن خواند»
** ''[[نظامی]]''
 
* «[[شعر]] من و مرگ فقرا، عیب بزرگان// این هر سه متاعی است که آوازه ندارد»
** ''[[ناشناس]]''
 
* «کسی کو نکونام میرد همی// ز مرگش تاسف خورد عالمی»
** ''[[اسدی طوسی]]''
 
* «گر بی‌برگی به مرگ مالد گوشم// [[آزادی]] را به بندگی نفروشم»
** ''از مقدمه محمدبن علی الرقا بر حدیقه سنایی''
 
* «گر غم مرگ را به سنگ سیاه// بنویسند از او برآید آه»
** ''[[مکتبی شیرازی]]''
 
* «گویی رگ جان می‌گسلد زخمه ناسازش// ناخوش‌تر از آوازه مرگ پدر آوازش»
** ''[[سعدی]]''
 
* «لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست// چه شد که کوته و زشت این قبا به قامت ماست»
** ''[[عارف قزوینی]]''
 
* «مر [[سگ|سگان]] را عید باشد مرگ [[اسب]]// روزی وافر بود بی جهد و کسب»
** ''[[مولوی]]''
* «نشنیدی حدیث خواجه بلخ// مرگ بهتر که [[زندگی|زندگانی]] تلخ»
** ''[[سعدی]]''
 
* «نگفتم زلف تو دزد است از کیدش مباش ایمن// به مرگ گله راضی شو چو [[گرگ|گرگی]] را شبان کردی»
** ''[[قاآنی شیرازی]]''
 
* «نوشدارو که پس از مرگ به سهراب دهند// عـقل داند که بدان زنده نگردد سهراب»
** ''[[ناشناس]]''
 
* «نیست مرگ است، هست، هست حیات// نیست کفر است و هست، هست ایمان// مرگ [[جنون|جهل]] است و زندگی [[دانش]]// مرده [[مجنون|نادان]] و زنده [[دانا|دانایان]]»
** ''[[ناصرخسرو]]''
 
* «همان به که نصیحت یاد گیریم// که پیش از مرگ یک نوبت بمیریم»
** ''[[نظامی]]''
 
== [[انجیل عهد عتیق]] ==
 
* «گنج‌های شرارت منفعت ندارد اما عدالت از مرگ رهایی می‌دهد.»
** ''امثال سلیمان، '''??'''، ?''
 
* «چنان‌که عدالت مؤدی به حیات است، هم‌چنین هرکه شرارت را پیروی نماید او را به مرگ می‌رساند.»
** ''امثال سلیمان، '''??'''، ??''
 
* «خانه شریران منهدم خواهد شد اما خیمه راستان شکوفه خواهد آورد. راهی هست که به نظر آدمی مستقیم می‌نماید اما عاقبت آن طرق مرگ است.»
** ''امثال سلیمان، '''??'''، ??-??''
 
* «مرا مثل خاتم بر دلت و مثل نگین بر بازویت بگذار زیراکه [[دوستی|محبت]] مثل مرگ زورآور استو غیرت مثل هاویه ستم کیش می‌باشد.»
** ''غزل غزل‌های سلیمان، '''?'''، ?''
 
* «به درستی‌که [[شراب]] فریبنده‌است و مرد مغرور آرامی نمی‌پذیرد که شهوت خود را مثل عالم اموات می‌افزاید و خودش مثل مرگ سیر نمی‌شود.»
** ''حبقوق نبی، '''?'''، ?''
 
== [[انجیل عهد جدید]] ==
 
* «آمین آمین به شما می‌گویم، اگر کسی کلام مرا حفظ کند، مرگ را تا ابد نخواهد دید.»
** ''انجیل یوحنا، '''?'''، ??''
 
* «زیرا که مزد گناه مرگ است، اما نعمت خدا حیات جاودانی در خداوند ما عیسی مسیح.»
** ''رساله به رومیان، '''?'''، ??''
 
* «لیکن اگر به مسیح وعظ می‌شود که از مردگان برخاست، چون است که بعضی از شما می‌گویند که قیامت مردگان نیست؟»
** ''رساله اول به قرنتیان، '''??'''، ??''
 
* «لیکن بالفعل مسیح از مردگان برخاسته و نوبر خوابیدگان شده‌است. زیرا چنان‌که به انسان مرگ آمد، به انسان نیز قیامت مردگان شد.»
** ''رساله اول به قرنتیان، '''??'''، ??-??''
 
* «ای مرگ نیش تو کجاست و ای گور ظفر تو کجا؟ نیش مرگ گناه است و قوت گناه، شریعت. لیکن شکر خدا را است که ما را به واسطه خداوند ما عیسی مسیح ظفر می‌دهد.»
** ''رساله اول به قرنتیان، '''??'''، ??-??-??''
 
* «به ایمان ابراهیم چون امتحان شد، اسحاق را گذرانید و آن‌که وعده‌ها را پذیرفته بود، پسر یگانه خود را قربانی می‌کرد؛ که به او گفته شده بود که: «نسل تو به اسحاق خوانده خواهد شد.» چون‌که یقین دانستکه خدا قادر بر برانگیزانیدن از اموات است و همچنین او را در [[ضرب‌المثل|مثلی]] از اموات نیز بازیافت.»
** ''رساله به عبرانیان، '''??'''، ??-??''
 
* «و چون او را دیدم مثل مرده پیش پاهایش افتادم و دست راست خود را بر من نهاده گفت: «ترسان مباش! من هستم اول و آخر و زنده؛ و مرده شدم و اینک تا ابدالابد زنده هستم و کلیدهای مرگ و عالم اموات نزد من است.»
** ''مکاشفه یوحنا، '''?'''، ??-??-??''
 
* «از آن زحماتی که خواهی کشید مترس! اینک ابلیس بعضی از شما را در زندان خواهد انداخت تا تجربه‌کرده شوید و مدت ده روز زحمت خواهید کشید. لکن تا به مرگ امین باش تا تاج حیات را به تو دهم.»
** ''مکاشفه یوحنا، '''?'''، ??''
 
* «و چون مهر چهارم را گشود، حیوان چهارم را شنیدم که می‌گوید: «بیا (و ببین)!» و دیدم که اینک [[اسب|اسبی]] زرد و کسی بر آن سوار شده که اسم او مرگ است و عالم اموات از عقب او می‌آید؛ و به آن دو اختیار بر یک‌ربع زمین داده شد تا به شمشیر و قحط و مرگ و با وحوش زمین بکشند.»
** مکاشفه یوحنا، '''''?'''، ?-?''
 
* «و چون فرشته پنجم نواخت، ستاره‌ای را دیدم که بر زمین افتاده بود و کلید چاه هاویه بدو داده شد. و چاه هاویه را گشاد و دودی چون دود تنوری عظیم از چاه بالا آمد و آفتاب و هوا از دود چاه تاریک گشت. و از میان دود [[ملخ|ملخ‌ها]] به زمین برآمدند و به آن‌ها قوتی داده شد و بدیشان گفته شد که ضرر نرسانند نه به گیاه زمین و نه به هیچ سبزی و نه به [[درخت|درختی]] بلکه به آن مردمانی که مهر خدا را بر پیشانی خود ندارند. و به آن‌ها داده شد که ایشان را نکشند بلکه تا مدت پنج ماه معذب بدارند و اذیت آن‌ها مثل اذیت [[کژدم|عقرب]] بود، وقتی که کسی را نیش زند. و در آن ایام، مردم طلب مرگ خواهند کرد و آن را نخواهند یافت و تمنای مرگ خواهند داشت، اما مرگ از ایشان خواهد گریخت.»
** ''مکاشفه یوحنا، '''?'''، ?-?-?-?-?-?''
 
خط ۲۴۵:
{{ناتمام}}
آن که کمال یافته‌است، فاتحانه به مرگ خویش می‌میرد و چنین مرگی، بهین مرگ است. نیچه
 
[[رده:موضوع‌ها|مرگ]]
 
برگرفته از «https://fa.wikiquote.org/wiki/مرگ»