== دارای منبع ==
=== گلشن راز ===
* «برو ای خواجه، خود را نیک بشناس// که نبود فربهی مانند آماس»
* «بسی گفتند هرنوعی از اینها// نبود آن [[جام جم]] جز نفس دانا»
* «جهان چون زلف و خط و خال و ابرو است// که هرچیزش به جای خویش نیکو است»
* «جهان خود جمله امری اعتباری است// چو آن نقطه که اندر دور ساری است»
* «چو پشت آینه باشد مکدر// نماید روی شخص از روی دیگر»
* «چو ممکن، گَرد امکان برفشاند// بجز واجب دگر چیزی نداند»
* «حقيقت دان اگر چه آدم است او// چو عارف شد به خود، [[جام جم]] است او»
* «رها کن عقل را با خود همیباش// که تاب خور ندارد چشم خفاش»
* «زهی نادان که او خورشید تابان// به نور شمع جوید در بیابان»
* «کسی مرد تمام است از تمامی//کند با خواجگی کار غلامی»
* «که را دیدی تو اندر جمله عالم// که یک دم شادمانی یافت بیغم»
* «مپرس از من حدیث زلف پر چین// مجنبانید زنجیر مجانین»
* «معانی هرگز اندر حرف ناید// که بحر قلزم اندر ظرف ناید»
* «نترسد زو کسی، کو را شناسد// که طفل از سایه خود میهراسد»
* «نگردد [[دانش|علم]] هرگز جمع با آز// ملک خواهی، [[سگ]] از خود دور انداز»
* «نمیدانم به هرجایی که هستی// خلاف رسم و عادت کن که رستی»
* «نه نزد آنکه چشمش پرتجلی است// همه عالم [[کتاب]] حقتعالی است»
* «وصال حق ز خلقیت جدایی است// ز خود بیگانه گشتن آشنایی است»
== بدون منبع ==
== پیوند به بیرون ==
{{ویکیپدیا}}
{{ناتمام}}
[[رده:صوفی|شبستری، محمود]]
[[رده:شاعران اهل ایران]]
|