محمد فرخی یزدی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
مهدی (بحث | مشارکت‌ها)
جز حذف رده "شاعران" (با استفاده از رده ‌ساز)
Tanhabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی
خط ۱:
'''[[W:فرخی یزدی|فرخی یزدی]]'''، به نام اصلی '''میرزا محمد''' فرزند محمدابراهیم یزدی، شاعر و روزنامه‌نگار آزادی‌خواه. زادروز([[W:۱۳۰۶ (هجری قمری)|۱۳۰۶ هجری قمری]]) در یزد. فرخی در سال ([[W:۱۳۱۸ (خورشیدی)|۱۳۱۸ هجری شمسی]]) در زندان تهران درگذشت.
 
== دارای منبع ==
 
=== دیوان غزلیات/ حسین مکی ===
* «آن پابرهنه را که به دل حرص و آز نیست// [[سرمایه‌دار]] دهر چو او بی‌نیاز نیست»
* «تا نشود جهل ما به [[دانش|علم]] مبدل// پیش ملل بندگی ماست مسجل// توده ما فاقد حقوق [[سیاست|سیاسی]] است// تا نشود جهل ما به [[دانش|علم]] مبدل»
* «داشت امروز گر اسلام نگهبانی چند// یا مسلمانی چون بوذر و سلمانی چند// یا که مانند زبیر اشجع شجعانی چند// کی شد پامال از دست غَرَض‌رانی چند»
* «[[زندگی]] کردن من مردن تدریجی بود// آنچه جان کند تنم‚ عمر حسابش کردم»
* «[[عشق]] در کوه‌کنی داد نشان قدرت خویش// ورنه این مایه [[هنر]] تیشهٔ فرهاد نداشت// جز به [[آزادی]] ملت نبود آبادی// آه اگر مملکتی ملت آزاد نداشت»
* «قسم به عزت و قدر و مقام [[آزادی]]// که روح‌بخش جهانست نام آزادی// هزاربار بود به ز صبح استبداد// برای دسته پابسته، شام آزادی// به پیش اهل جهان محترم بود آن‌کس// که داشت از دل و جان احترام آزادی»
* «مسکنت را ز دم داس، درو باید کرد// فقر را با چکش کارگران باید کشت»
* «هرگز [[اسلام]] نبد خوار چنین پیش ملل// سیف سیف‌الله اگر داشت کنون حسن عمل»
* «هرچه رأی از دل صندوق برون می‌آید// دادش از رأی‌خر و ناله‌اش از رأی [[خر]] است»
 
=== روزنامه طوفان ===
* «آقای خدایارخان میرپنج، با اخذ حقوق منصب خود، به چه دلیل ریاست کل مالیات غیرمستقیم و خالصجات را اشغال نموده و یک نفر نظامی را به این شغل مهم کشوری، چه صیغه میتوان نامید؟»
** ''شماره دهم، سال دوم، خطاب به سردار سپه/ ۱۳۰۱ هجری شمسی''
* «...باز هم قوام‌السلطنه مانند [[جغد]] شومی در این ویرانه به تخت نشسته و منتظر است که اضمحلال و انهدام ایران باستانی را با چشم حریص و [[مرگ|مرگبار]] خود مشاهده نماید.»
** ''شماره ۳۱''
* «پَرَد ز افق بر چرخ، فوارهٔ خون هرروز// تا غوطه زند خورشید از خون [[محمد خیابانی|خیابانی]]»
** ''سال سوم، به مناسبت قتل محمد خیابانی''
* «دوش ایران را به هنگام سحر دیدم به خواب// وه چه ایرانی! سراسر چون دل [[عشق|عاشق]] خراب»
** ''تهران - ۱۳۲۹ هجری قمری''
 
=== روزنامه ستاره شرق ===
* «شد خرمن ما دست‌خوش برق، ببین// طوفان به خلاف رسم شد غرق، ببین// خواهی اگر آن نکات طوفانی را// در آتیه از ستارهٔ شرق ببین!»
** ''شماره یک، سرمقاله''
* «هر خامه نگفت ناکسان را توصیف// هر نامه نکرد خائنان را تعریف// آن خامه ز پافشاری ظلم شکست// آن نامه به دست ظالمین شد توقیف»
** ''شماره یک، ص. سوم''
 
=== به مناسبت دهمین سالگرد انقلاب کبیر سوسیالیستی ===
* «در جشن کارگر چو زدم فال [[انقلاب]]// دیدم به فال نیک بود حال انقلاب// من هم به نام خطه ایران سپاسگوی// بر قائیدن نامی و عمال انقلاب»
 
=== راجع به تشکیل کابینه مستوفی‌الممالک ===
* «اشراف عزیز نکته‌سنج من و تو// چون [[مار]] نشسته روی گنج من و تو// تا بی‌حس و جاهلیم یکسر تو و من// پامال کنند دسترنج من و تو»
* «ای [[دوستی|دوست]] کلاه خویش را قاضی کن// در آتیه کار بهتر از ماضی کن// فرصت مده از دست و به هر قیمت هست// افکار عموم را ز خود راضی کن»
* «در اول وهله پا فشردیم همه// گوی سبق از زمانه بردیم همه// از تفرقه بگسیخته شد چون صف ما// از مرتجعین شکست خوردیم همه»
* «ور دشمن یک‌رنگ ِتو چون [[شیر]] بود// با رشته [[دوستی]] به زنجیرش کن»
* «یک عمر در این محیط گردیدم من// وین بوالهوسان را همه سنجیدم من// فهمیدنم این بود که از این مردم// در هیچ‌زمان هیچ نفهمیدم من»
 
=== راجع به قرارداد وثوق‌الدوله/ ۱۹۱۹ میلادی ===
* «داد! که دستور دیوخوی ز بیداد// کشور جم را به باد [[هنر|بی‌هنری]] داد// داد قراری که بی‌قراری ملت// زآن به فلک می‌رسد ز ولوله و داد»
* «دیدی که باغبان جفاپیشه عاقبت// برباد، آشیانهٔ چندین هزار داد؟// می‌خواست خون ز کشور دارا رود چو جوی// دستی که تیغ کِید به جانوسیار داد»
 
=== راجع به قوام‌السلطنه ===
* «باز هم قوام‌السلطنه مانند [[جغد]] شومی در این ویرانه به تخت نشسته و منتظر است که اضمحلال و انهدام ایران باستانی را با چشم حریص و [[مرگ|مرگبار]] خود مشاهده نماید.»
* «کابینه قوام‌السلطنه بدون مدرک قانونی و برخلاف مواد قانون اساسی و مطبوعات، به صرف اراده شخصی، طوفان را توقیف نمود... قوه مجریهٔ مملکت به دست کسی بود که آن را سؤاستعمال می‌کرد و ما از انتشار طوفان معذور بودیم.»
 
=== در تجلیل از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی و گروه ۵۳ نفر در زندان قصر/ شهریور ۱۳۱۷ شمسی ===
 
* «صد مرد چو [[شیر]] عهد و پیمان کردند// اعلان گرسنگی به زندان کردند// شیران گرسنه از پی حفظ مرام// با شور و شعف ترک سر و جان کردند»
 
== بدون منبع ==
 
== پیوند به بیرون ==
{{ویکی‌پدیا با عنوان|محمد فرخی یزدی}}