[[تصویرپرونده:Voltaire2.jpg|thumb|left|آنکه انتظار دارد هر چهار فصل سال بهار باشد، نه خود را میشناسد، نه طبیعت را و نه زندگی را - فرانسوا ولتر]]
'''[[W:فرانسوا ولتر|فرانسوا ولتر]]'''، (فرانسوا ماری آروئه) نویسنده، شاعر و فیلسوف فرانسوی، زادروز: ([[W:۱۶۹۴ (میلادی)|۱۶۹۴]] - [[W:۱۷۷۸ (میلادی)|۱۷۷۸ میلادی]]) در پاریس.
== دارای منبع ==
=== مردی با چهل سکه ===
* «آدم باید اول انسان باشد بعد دکتر.»
* «[[جنگ]] تهاجمی، جنگ وحشیها است؛ آنکه از خود دفاع میکند، محق است.»
* «ما فقیر هستیم اما خوشسلیقهایم.»
* «یکی از دلایل جدیدی که موجب فقر ما است، احتیاجات جدید ما است.»
=== نامه های آمابدز ===
* «پاپ میمیرد اما دستگاه او پابرجاست.»
* «زهد و عفاف در قلب نشستهاست، نه جای دیگر.»
=== قاموس فلسفی ===
* «تصادف، کلمهای است بیمعنی، هیچ چیز بدون دلیل به وجود نمیآید.»
* «[[دوستی]] [[ازدواج]] دو روح است و مانند هر ازدواجی تابع متارکه.»
* «[[کتاب|کتابهای]] مفید، آنهایی هستند که خواننده را تشویق به تکمیل آن کند.»
=== هورون صادق ===
* «دو چیز برای من به معنای [[زندگی]] است: [[آزادی]] و بانویی را که [[دوستی|دوست]] دارم.»
* «زمان همه زخمها را التیام میبخشد.»
* «سرزمینی در جهان نیست که [[عشق]]، از عاشقان شاعر نسازد.»
=== نمایشنامه «اودیپ» ===
* «حسن ظن عامه در حق کشیشان بیخود است// [[دانش|علم]] اینها بر اساس [[جنون|جهل]] و نادانی ماست»
* «جز به خود یا جز به آنچه دیدهای باور مکن// منبر و معبود و الهامی جز این در [[کار]] نیست»
== بدون منبع ==
* «آخرین درجه فساد، به کار بردن قوانین برای ظلم است.»
* «آدمی هرگز بدکار و خبیث به دنیا نمیآید. بدکاری و خباثت نیز بیماری عارضی است.»
* «آنچه که در یک شب نمایش میآموزیم، از عهده یک [[کتاب]] بزرگ بیرون است.»
* «آنکه انتظار دارد هر چهارفصل سال بهار باشد، نه خود را میشناسد، نه [[طبیعت]] را و نه [[زندگی]] را.»
* «آیا در دنیا کسی آنقدر [[دانا|عاقل]] است که از تجارب دیگران عبرت گیرد؟»
* «اختیار افکار ما نیز در دست خودمان نیست زیرا تقریبأ همیشه بیاختیار فکر میکنیم.»
* «از روی سؤالهای شخص، بهتر از جوابهای او میتوانید در بارهاش قضاوت کنید.»
* «افرادی که بزرگترین خدمت را به [[دانش|علم]] و فرهنگ نمودهاند، نویسندگان و محققانی بودهاند که در انزوا میزیستهاند و هرگز در مباحثات دانشگاهی شرکت نکرده و حقایق صد در صد اثبات نشده را در آکادمیها ابراز نداشتهاند.»
* «اگر بر ناتوان خشمگین شوی دلیل بر این است که قوی نیستی.»
* «اگر میخواهید غنی شوید، از هوای نفس بکاهید.»
* «انسان در لحظه تصمیمگیری اگر [[آزادی]] باشد، آزاد است.»
* «بدبختانه هموطنان ما، آنهایی که در راههای صاف و کوبیده شده راه میروند، طوری ساخته شدهاند که پیوسته در مسیر کسانی که میکوشند راه جدیدی باز کنند، سنگ میاندازند.»
* «برای آن که بتوان خوب نوشت، باید در یک کشور [[آزادی|آزاد]] [[زندگی]] کرد.»
* «بر سر دوراهیهای [[زندگی]] گاهی اتفاق میافتد که عاطفه و وظیفه با هم تماس پیدا میکنند، کسانی که از عاطفه پیروی نمایند، همیشه از خود مسرور و مشعوفند، ولی مردمی که در این قبیل مراحل، تبعیت عقل و وجدان را ترجیح داده و انجام وظیفه نمایند، غالبأ از کرده خود منفعل و نادمند.»
* «برگهای [[کتاب]] به منزله بالهایی هستند که روح ما را به عالم روشنایی پرواز میدهند.»
* «بگذار که [[دوستی]] کمکم به اوج خود برسد، اگر این رسیدن برقآسا باشد، ناگهان از نفس میافتد و متوقف میشود.»
* «بهترین راه برای جلب نیکی، رفع بدی است.»
* «پیوند [[عشق]] حقیقی حتی با [[مرگ]] گسیخته نمیشود، چه رسد به دوری.»
* «[[تاریخ]] فقط تصویر جنایات و تیرهبختیهای بشر است.»
* «تصور میکنم اگر کسی روزی یک ربع ساعت فقط در فکر [[زندگی]] خود باشد و بیندیشد که آن را اصلاح کند، هرماه زندگی او بهتر از ماه قبل خواهد شد.»
* «تمام تعقلات و اندیشههای مرد به یک [[دوستی|محبت]] زن نمیارزد.»
* «تمام [[هنر|هنرها]] برادر یکدیگرند، هریک از هنرها بر هنرهای دیگر روشنایی میافکند.»
* «تمام مردم [[آزادی]] را دوست میدارند ولی مهارت عجیبی در معدوم کردن آن به کار میبرند.»
* «چرب زبانان اغلب نیتی ناپاک در قلب میپرورانند.»
* «حقایق را بگویید و مردم را آگاه سازید، هرچند مطمئن باشید که کشته خواهید شد.»
* «حقیقت را عزیز دار ولی اشتباه را عفو کن.»
* «حکومت کشوری که در آن تکدی به صورت حرفه در آید، بد و فاسد است.»
* «خانم! زیبایی شما فقط چشم را لذت میبخشد، اما زیبایی اخلاق و فهم شما، روح را نوازش میدهد.»
* «خدا، امید و خواب را برای جبران غمهای [[زندگی]] به ما ارزانی داشتهاست.»
* «خطاهای بشری، اول رهگذر است و بعد میهمان، چندی نمیگذرد که صاحبخانه میشود.»
* «خوشبختی خانوادگی طولانیترین و محکمترین و شیرینترین سعادتهاست.»
* «خوشبختی در دنیا وجود ندارد، [[زندگی]] ما عبارت است از محاکمه یا تنبیه کردن و یا پاداش گرفتن و یا انجام اعمال احتیاطی.»
* «خوشبختی کالایی است که [[طبیعت]]، آن را به قیمت بسیار گران به ما میفروشد.»
* «در این دنیا هیچکس نمیداند که در پشت پرده ظاهری حوادث، چهها میگذرد، برمن امروز به خوبی ثابت شده که در باره هیچچیز به استناد ظواهر نباید قضاوت کرد.»
* «در بازی [[زندگی]]، انسان ابتدا گولخور است و در پایان، گولزن؛ به عبارت دیگر او [[بره]] به دنیا میآید و [[روباه]] از دنیا میرود.»
* «در قسمت نخست عمرمان سلامتی خود را صرف به دست آوردن پول میکنیم در قسمت آخر پول به دست آمده را خرج به دست آوردن سلامتی از کف رفته میکنیم و در فاصلهٔ این دو پول و سلامتی خود را هدر میدهیم.»
* «[[دوستی|دوست]] مثل درشکه در روز [[باران|بارانی]]، کمیاب است.»
* «[[زندگی]] مانند [[کودک|کودکی]] است که اگر میخواهید به خواب نرود، پیوسته باید او را سرگرم داشت.»
* «سعادت جز رؤیا چیز دیگری نیست، فقط ظاهرأ حقیقت دارد، چه وقتی انسان میخواهد مقدار [[زندگی]] را حساب کند نباید اندازه لذات را بسنجد بلکه باید تألماتی را که از آنها رهایی یافتهاست در نظر بگیرد.»
* «سعادت، مثل هر فضیلتی از دو چیز به وجود میآید، صرفهجویی و کوشش.»
* «سعادت وکامیابی در [[زندگی|زندگانی]] تابع حوادث نیست، بلکه از خود ما منشاء میگیرد.»
* «شک، حالت مطبوعی نیست ولی ادعای یقین، مسخرهآمیز است.»
* «شهوات و امیال چون نسیمی هستند که در بادبان کشتی افتاده و به حرکتش در میآورد، صحیح است که افراط در آن، سبب غرق کشتی میشود لیکن بیوجود آن کشتی را یارای حرکت نیست، هرچیزی در این جهان، خطرناک و درعین حال لازم است.»
* «شیرینترین چیز در [[زندگی]]، [[عشق]] زن پاکدل به شوهرش میباشد.»
* «[[عشق]] قویترین سپاهاست زیرا در یک لحظه بر قلب و مغز و جسم حمله میکند.»
* «[[عشق]] وسیلهای است که تمام دردسرهای کوچک را به یک دردسر بزرگ تبدیل میکند.»
* «عملی اگر کاشتید، عادتی درو خواهید کرد. عادتی اگر کاشتید، اخلاقی درو خواهید کرد. اخلاقی اگر کاشتید، سرنوشتی درو خواهید کرد.»
* «فرصت بدیکردن در هر روز، صدها بار به دست میآید و فرصت خوبیکردن در هر سال، یک بار.»
* «قلم روزنامهنگار مانند تیشهای است که نمیشود آن را شکست؛ این تیشه بدان منظور ساخته شدهاست که دنیای قدیم را ویران کند و دنیای تازهای به وجود آورد.»
* «[[کار]] و کوشش ما را از سه شر بزرگ میرهاند: ملالت و دلسردی، رذیلت و تباهی و فقر و نیازمندی. در هر جامعهای که کارها بر اساس استعدادها تقسیم نشود، درواقع همه بیکارند.»
* «[[کتاب]] بر دنیای مدنیت فرمانروایی میکند.»
* «کسانی که از حیث استعداد و قریحه مافوق دیگران هستند، غالبأ به خطا و تقصیر نزدیک ترند، زیرا هیچ علتی ندارد که استعداد، اشخاص را مافوق بشر قرار دهد.»
* «کسی که از [[مرگ]] میترسد، از [[زندگی]] هم میترسد.»
* «شما ممکن است بتوانید [[گل|گلی]] را زیر پا لگدمال کنید، اما محال است بتوانید عطر آنرا در فضا محو سازید»
* «ما همه [[کودک|کودکانی]] هستیم که به خواب میرویم، رؤیای سعادت میبینیم و چون بیدار میشویم بجز تیره روزی تعبیری نمییابیم.»
* «مشغولنبودن با زندهنبودن یکی است.»
* «مورخ باید سیر فکر بشر را که در عالم نظم غیر قابل اجتناب و به خود واگذار شده، تعقیب کند.»
* «میهن ما برای ارواح پاک چه سرزمین مقدسی است.»
* «نیشهای چند [[مگس]] هرگز [[اسب]] چابک را از تاختن باز نمیدارد.»
* «وقتی جامعهای دارای فضیلت اخلاقی است که قانون همهٔ افراد جامعه را با یک چوب براند.»
* «وقتی که مسأله پول پیش میآید، همه پیرو یک [[مذهب|کیش]] و آئین میشوند.»
* «هرچه بیشتر فکر میکنیم بهتر میفهمیم که هیچ نمیدانیم.»
* «هرچه عده [[ازدواج|متأهل]]ها زیادتر گردد، جنایت کمتر خواهد شد.»
* «هرشخصی دو بار میمیرد، یک بار آنگاه که [[عشق]] از دلش میرود و بار دیگر زمانی که [[زندگی]] را بدرود میگوید، اما وداع با زندگی در برابر [[مرگ]] عشق، ناچیز است.»
* «هرگونه [[کتاب|نوشتهای]] خوب است جز آنچه ملالآور باشد.»
* «هروقت احساس میکنم که درد و رنج و بیماری میخواهد مرا رنجه کند و آزار دهد، به [[کار]] پناه میبرم. کار، بهترین [[دارو|درمان]] دردهای من است.»
* «همهٔ ما، در یک [[مذهب]] مشترک هستیم و آن هم ثروت است.»
== درباره ولتر ==
* «آفریدهای بود مرکب از شعله و هوا و از هر موجود زندهای سبکخیزتر؛ ذرات اثیری او از ذرات دیگر مردم جنبندهتر بود، ساختمان مغزی هیچکس به ظرافت مغز او نبود و هیچکس چنین تعادل دقیق و در عین حال متغیر نداشت.»
** ''[[تن]]، در کتاب «حکومت پیشین»؛ نیویورک، ۱۸۷۶؛ ص. ۲۶۲''
* «اگر بخواهیم درباره اشخاص از روی آنچه انجام دادهاند حکم کنیم، ولتر بدون منازع بزرگترین نویسنده اروپا در قرن جدید است... قضا عمر او را هشتاد و سه سال تعیین کرد که در طی آن به آهستگی ترکیب فاسد عصر خود را از هم گسیخت؛ او برای مبارزه با زمان خویش وقت کافی در اختیار داشت و هنگامی از پا در آمد که فاتح شده بود.»
** ''[[لامارتین]]، «داستانها»، ص. ۶ و ۹''
* «اگر خانواده سلطنتی بوربون بر نوشتهها و [[کتاب]]ها نظارت میکردند، میتوانستند خود را حفظ کنند. پیشرفت توپخانه رژیم فئودال را از میان برداشت؛ مرکب و قلم نیز تشکیلات اجتماعی جدید را به هم خواهد زد.»
** [[ناپلئون بناپارت]]، برتو در کتاب «ناپلئون از سخنان خود او»؛ شیکاگو، ۱۹۱۶؛ ص. ۶۳
* «او کسی است که تمام نیروهای جهنمی در اختیار او بود.»
** ''[[سنت-بوو]]، رجال قرن هیجدهم، چاپ نیویورک، ۱۹۰۵ جلد اول ص. ۱۹۶''
* «شیطان در کالبد او رفته بود.»
** ''[[سنت-بوو]]، رجال قرن هیجدهم، چاپ نیویورک، ۱۹۰۵ جلد اول ص. ۱۹۶''
* «لازم بود که [[شیر]]های خندانی قدم به میدان نهند، بنابراین ولتر آمد و با خنده همهچیز را نابود کرد.»
** ''[[فریدریش نیچه]]، براندس، ص. ۵۷''
* «نام ولتر مشخص و مبین تمام قرن هیجدهم است.»
** ''[[ویکتور هوگو]]، خطابه صدمین سالگرد وفات ولتر''
* «ولتر و [[ژان ژاک روسو|روسو]] فرانسه را برباد دادند.»
** ''[[لویی شانزدهم]]، تلنتایر، ص. ۵۲۶''
* «هوش محضی که خشم را به شوخی و آتش را به روشنی مبدل میساخت.»
** ''[[جی. م. رابرتسن]]، در کتاب «ولتر»؛ چاپ لندن، ۱۹۲۲؛ ص. ۷۶''
== پیوند به بیرون ==
{{ویکیپدیا}}
{{ناتمام}}
|