'''[[w:طبیعت|طبیعت]]'''
== [[گفتاورد]] ==
* «آنجاکه طبیعت توقف میکند، [[هنر]] آغاز میشود.»
** ''[[ویل دورانت]]''
* «آنکه انتظار دارد هر چهار فصل سال بهار باشد، نه خود را میشناسد، نه طبیعت را و نه زندگی را.»
** ''[[ولتر]]''
* «آیا حضور مستمر این – به ظاهر – غم غربت روستا در [[شعر]] یك شاعر، نشانه طبیعی بودن و حقیقی بودن حضور او - در مقایسه با حضور ژورنالیستی بسیاران دیگر، حتا از معاریف - در عرصه ادبیات مدرن ایران نیست؟»
** ''[[منوچهر آتشی]]''
* «احساس و خیال را، آسمان صاف، ابرهای طوفانی و تاریکی جنگلها، روشنی قلهها و زندگانی، یک طبیعت ساده به من داده است.»
** ''[[نیما یوشیج]]''
* «اشخاص شجاع و باجرأت بیش از همهکس میتوانند جوانمردی و فتوت داشته، بلکه اصولأ طبیعت آنها اینطور سرشته شده است.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «اینها که گفتید بهخوی ما نمیخواند. ما [[آزادی|آزاد]] زندگی کردهایم، طبیعت همیشه دم دستمان بوده. در کوه و کمرش که [[اسب]] راندهایم، در دشتش که اطراق کردهایم، زیر آسمانش که چادر زدهایم. نمیشود ما را در خانه زندانی کرد.»
** ''[[سیمین دانشور]]، [[سووشون]]''
* «این قانون طبیعت است که ما را به یاری رساندن به یکدیگر فرا میخواند.»
** ''[[ژان دو لافونتن]]''
* «برای تحقق [[آرزو|آرزوی]] تو، خواه امیر باشی خواه گدا، در برابر طبیعت فرق نمیکند و برای همه یک بها معین شدهاست و آن فداکاری و از خودگذشتگی است.»
** ''[[ماردن]]''
* «برای داشتن فناوریای پیروز، واقعیت باید بر روابط عمومی تقدّم یابد. چرا که طبیعت را نمیتوان فریب داد.»
** ''[[ریچارد فاینمن]]، گزارش کمیسیون راجرز دربارهٔ حادثهٔ فضاپیمای چلنجر. پیوست E''
* «بسیاری فرآیندهای فكری و فلسفی و [[هنر|هنری]]، مثل فرآیندهای [[سیاست|سياسی]]، در كشور ما، عمدتا ژورنالیستی و وارداتی است؛ نه مخلوق و محصول حركت طبیعی و رشد جامعه و تحول فردی در رابطه با تحول جمعی.»
** ''[[منوچهر آتشی]]''
* «به قدری من شیفته نثرنویسی سادهٔ قدما هستم که از [[مرگ]] میترسم. برای اینکه از خواندن آنها محروم میشوم. زیرا زیباترین چیزهاست که در طبیعت، من مفتون آن هستم.»
** ''[[نیما یوشیج]]''
* «به وسیله عادت، طبیعت دومی به وجود میآید.»
** ''[[سیسرو]]''
* «به هرطرف که اراده متمایل گردد، طبیعت نیز بدان سمت میگردد.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «چیزی که بیشتر مرا به این شیوه معتقد کرده است، همانا رعایت معنی و طبیعت خاص هرچیز است و هیچ حسنی برای [[شعر]] و شاعر بالاتر از این نیست که بهتر بتواند طبیعت را تشریح کند و معنی را به طور ساده جلوه دهد.»
** ''[[نیما یوشیج]]''
* «حیوانات و [[کودک|کودکان]] آیینه طبیعتاند.»
** ''[[اپیکور]]''
* «خواست طبیعت اینست که [[کودک|کودکان]] پیش از رسیدن به سن بلوغ، کودک باشند.»
** ''[[ژان ژاک روسو]]''
* «خوشبختی کالایی است که طبیعت، آن را به قیمت بسیار گران به ما میفروشد.»
** ''[[ولتر]]''
* «در طبیعت و اخلاق انسان هیچ ضعف و انحرافی نیست که با [[آموزش و پرورش|تعلیم]] مناسب اصلاح نشود.»
** ''[[فرانسیس بیکن]]''
* «دست طبیعت امیدهای انسان را در هیچ حدود و ثغوری محصور نساختهاست و [[آرزو|آرزوهای]] بشری هرگز حدی نمیشناسند.»
** ''[[کندورسه]]''
* «رواقیان، فزون براین، تأکید ورزیدند که تمام فرایندهای طبیعی، مثل بیماری و [[مرگ]]، تابع قوانین بی چون و چرای طبیعتاند. انسان بنابراین باید سرنوشت خود را بپذیرد. هیچ چیز تصادفی روی نمیدهد. همه چیز از روی ضرورت است.»
** ''[[یوستین گردر]]، [[دنیای سوفی]]، یونانیگری''
* «سپاس بر طبیعت، این نگهبان مدیر و مدبر که ضرورتهای [[زندگی]] را سهلالوصول، و آنچه را صعبالحصول است، غیرضروری آفرید.»
** ''[[اپیکور]]''
* «غارت جهان طبيعی به دست بشر به سوزاندن [[کتاب]]خانههای اروپا در قرون وسطی، حتی پيش از آنکه کسی دردسر فهرستبرداری از محتويات آنها را به خود بدهد، تشبيه میشود.»
** ''[[ناشناس]]''
* «طبیعت از عقلانیت متنفر است.»
** ''[[اسکار وایلد]]''
* «طبیعت، بشر را خوب و قشنگ میسازد و اجتماع او را فاسد بار میآورد.»
** ''[[ناشناس]]''
* «طبیعت بیماری را علاج میکند و [[دارو]] بیمار را مشغول میسازد.»
** '' [[ ناشناس]]''
* «طبیعت تند، عصبانی و ناراضی همیشه از نیمهراه به استقبال غصه و تشویش میرود.»
** ''[[ساموئل اسمایلز]]''
* «طبیعت درباره همه حیوانات که به دست پرورش او سپرده شدهاند، با یک امتیاز و بدون رجحان رفتار میکند که گویی میخواهد نشان بدهد چهگونه او غیرت این حق را در خود دارد.»
** ''منسوب به [[ژان ژاک روسو]]''
* «طبیعت هنگامی زیبا است که در ما همان تأثیر [[هنر]] را نداشته باشد، به این طریق، زیبائی چه در طبیعت و چه در هنر ممکن است به وسیله همآهنگی و شورانگیزی و مخصوصأ اتحاد درونی آن دو باهم، توصیف گردد.»
** ''[[امانوئل کانت]]''
* «ما از طبیعت صحبت میداریم و فراموش میکنیم که ما خود طبیعت هستیم، بنابراین طبیعت چیزی است کاملأ غیر از آنچه ما در تلفظ نام آن احساس میکنیم.»
** ''[[فریدریش نیچه]]''
* «[[مادر]] شاهکار طبیعت است.»
** ''[[یوهان ولفگانگ گوته]]''
* «من در طبیعت وحشی، احساس ارزشمند و آشنایی را درک کردهام که در خیابانها و دهکدهها هرگز به آن دست نیافتهام. در دشتهای آرام، به ویژه در مرزهای افق دوردست، انسان شاهد دلانگیزترین و باشکوهترین [[زیبایی|زیباییها]] که با سرشت او همگون است، میباشد.»
** ''[[رالف والدو امرسن]] ، Harald Kiczka زوریخ/ ۱۹۹۸، ص. ۱۷''
* «من علیه این انقطاع غلط همیشه شوریدهام، یعنی به ندای طبیعت خودم جواب دادهام.»
** ''[[منوچهر آتشی]]''
* «میانهروی و اندازه نگاهداشتن، کمال طبیعت آدمی است.»
** ''[[کنفوسیوس]]''
* «نزدیک مباش به همنشینی مردمان شرور و بداخلاق، زیرا که طبع تو از طبیعت او شر را میدزدد، درحالی که تو آگاه نباشی.»
** ''[[افلاطون]]''
* «هرچه بیشتر در سرشت طبیعت اندیشه کردم، از خلاقیت خالق نیز بیشتر متحیر و شگفتزده شدم.»
** ''[[لویی پاستور]]''
* «هرچیزیکه مخالف طبیعت باشد در درازمدت دوام نخواهد داشت.»
** ''منسوب به [[چارلز داروین]]''
* «[[هنر]] در طبیعت نهفتهاست و متعلق بهکسی است که آن را از طبیعت استخراج کند.»
** ''[[دورر]]''
* «[[هنر]]مند عاشق طبیعت است و بههمین جهت، هم برده و هم ارباب آن است.»
** ''[[رابیندرانات تاگور]]''
* «یک انسان معمولی کالای تولیدی کارخانه طبیعت است.»
** ''[[آرتور شوپنهاور]]''
== [[ضربالمثل]] ==
* «عادت، طبیعت ثانوی است.»
== شعر فارسی ==
* «چو بد کردی مشو ایمن ز آفات// که لازم شد طبیعت را مکافات»
** ''[[ناصرخسرو]]''
* «چو کنعان را طبيعت بی[[هنر]] بود// پيمبرزادگی طبعش نيفزود»
** ''[[سعدی]]''
* «نشسته در دل و چشم ملوک هیبت او// چنانکه صولت [[شراب|می]] در طبیعت مخمور»
** ''[[ظهیرالدین فاریابی]]''
== پیوند به بیرون ==
{{ویکیپدیا}}
|