ضربالمثلهای عربی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات افزودن: et:Araabia vanasõnad |
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی |
||
خط ۴:
__NOTOC__
[[#ا|ا]] - [[#ب|ب]]
</div>
== الف ==
*
*
** ترجمه: «از خود آغاز کن!»
** مترادف: ''«اول خویش سپس درویش.»''
*
*
*
*
*
** ترجمه: «دوربینتر از زرقاء.»
** تمثیل: ''«ای خداوندی که گر روی تو اعمی بنگرد// از فروغ روی تو بیناتر از زرقا شود.» [[قطران تبریزی]]''
** شرح: ''«زرقاء نام زنی از عرب است که از مسافتی بعید میدیدهاست.» امثال و حکم - [[دهخدا]]''
*
** ترجمه: «دوربینتر از کلاغ.»
*
*
*
** مترادف: ''«تو برای وصل کردن آمدی// نی برای فصل کردن آمدی» [[جلالالدین محمد بلخی]]''
** مشابه: ''«بود سوزن بهاز تیغ برنده// که این دوزنده آمد آن درنده»''
*
*
*
*
*
*
** ترجمه: «از زیان و آسیب آنکه بدو نیکویی کردهای پرهیز کن.» امثال و حکم - [[دهخدا]]
** تمثیل: ''«گفت حق است این ولی ای سیبویه// اتق شر من احسنت الیه» [[جلالالدین محمد بلخی]]''
** مشابه: ''«سزای نیکی بدی است.»''
** مشابه: ''«با هرکه [[دوستی]] خود اظهار میکنم// خوابیدهدشمنی است که بیدار میکنم»''
*
** ترجمه: «بپرهیزید از تیزمغزی مؤمنان» امثال و حکم - [[دهخدا]]
** تمثل: ''«تو اگر مؤمنی فراست کو// ور شدی مؤتمن حراست کو// فال مؤمن فراست نظر است// وین زتقویم و زیج ما بدر است// مؤمن از رنگ چهره برخواند// هرچه [[دانا]] زدفترش داند// دل مؤمن بسان آینه است// همه نقشی در آن معاینه است» [[اوحدی]]''
*
** ترجمه: «از خشم بردباران پرهیز کنید.»
** مترادف: ''«از آن مترس که های و هو دارد// از آن بترس که سر بتو دارد»''
** تمثیل: ''«بگاه [[صلح]] سبکروحتر زحلم شجاع// بهروز [[جنگ|حرب]] گرانمایهتر زخشم حلیم» [[رونی]]''
*
** ترجمه: «از بهتانگاهها اجتناب ورزید» امثال و حکم - [[دهخدا]]
** مترادف: ''«جایی منشین که چون نهی پای// تهمتزده خیزی از چنان جای// صوفی که رود بهمجلس [[شراب|می]]// وقتی بچکد پیاله بر وی// چون شهره شود عروس معصوم// پاکی و پلیدیش چهمعلوم» [[امیر خسرو]]''
** مترادف: ''«چو من خلوتنشین باشم تو مخمور// زتهمت، رأی مردم که شود دور» [[نظامی]]''
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
** ترجمه: «[[سگ]] خویش گرسنه دار تا از دنبال تو آید» امثال و حکم - [[دهخدا]]
** مشابه: ''«[[اسب]] فربه شود، شود سرکش» [[سنائی]]''
** تمثل: ''«آلت اِشکار جز [[سگ]] را مدان// کمترک انداز سگ را استخوان// زانکه سگ چون سیر شد سرکش شود// کی سوی صید و شکاری خوش رود» [[جلالالدین محمد بلخی]]''
*
*
*
*
*
*
** ترجمه: «از بساط پادشاهان دوری کن»
** مترادف: ''«از صحبت پادشه بپرهیز// چون پنبهٔ نرم زآتش تیز» [[نظامی]]''
*
** ترجمه: «ترسندهتر از کلاغ» امثال و حکم - [[دهخدا]]
** تمثل: ''«بودم حذور همچو غرابی برای آنک// همچون غراب جای گرفتم در این خراب» [[مسعود سعد سلمان]]''
*
*
*
*
*
*
*
** ترجمه: «''[[شعر]] هرچه بهدروغ نزدیکتر زیباتر''»
** تمثل: «''در [[شعر]] مپیچ و در فن او// چون اکذب اوست احسن او''» [[نظامی]]
*
*
** ترجمه: «''با آنکه بدی کرده نکویی میکن''» امثال و حکم - [[دهخدا]]
** مشابه: «''بَدانرا نیک دارید ای عزیزان// که خوبان خود عزیز و نیکروزند''» [[سعدی]]
** تمثل: «''بدی را بدی سهل باشد جزا// اگر مردی احسن الي من اسا''» [[سعدی]]
*
*
*
*
*
*
** ترجمه: «''احمقتر از هبنقه''»
** شرح: هبنقه از حمقای مشهور عرب است که وقتی گردنبندی بهخود آویخت. پرسیدند: این تورا بهچهکار است؟ گفت: تا با دیگران عوض نشوم.»
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
** ترجمه: «''برادر تو آنکس باشد که تورا پند دهد''»
** مترادف: «''برادر تو آنکس باشد که عیب تو از تو نپوشد''» امثال و حکم - [[دهخدا]]
*
*
*
** مشابه: «''بربسته دگر باشد و بررسته دگر''»
** تمثل: «''ملک بربسته چنان باشد ضعیف// ملک بررسته چنان باشد شریف''» [[جلالالدین محمد بلخی]]
** معنی: فطری و طبیعی از مصنوعی بهتر است.
*
** ترجمه: «''از در خانهها وارد منازل شوید''»
** مشابه: «''کار را از راه درست انجام دهید''»
** تمثل: «''گر همی جویید دُر بیبها// ادخلوالابیات من ابوابها''» [[جلالالدین محمد بلخی]]
** معنی: هرکاری را باید از راه و طریق مخصوص بهخود آغاز نمود.
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
** ترجمه: «''پایلغز دانشمندان پایلغز جهان است''» امثال و حکم - [[دهخدا]]
** مشابه: «''هرچه بگندد نمکش می زنند// وای بهوقتی که بگندد نمک''»
*
** ترجمه: «''تبهکاران بدگمان باشند''» امثال و حکم - [[دهخدا]]
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
*
* إذا كان الكلام من فضة فالسكوت من ذهب
خط ۱۸۷:
* أرخص من التمر في البصرة
*
** مترادف: «''حکیم را بهوصیتکردن حاجت نیست''» [[قرةالعین]]
خط ۲۳۲:
* الإشارات تُغْني اللبيب عن العبارات
*
*
** ترجمه: «بدشگونتر از طویس»
** تمثل: ''«بلی شومتر از طویسی که فعلت// همی رخنه در حکم فرقان نماید» [[ادیب پیشاوری]]''
خط ۲۸۰:
* أضيع من قمر الشتاء
*
** ترجمه: «''هرچند کار تنگتر بهگشایش نزدیکتر''»
** مترادف: «''تا پریشان نشود کار بهسامان نشود''»
** مشابه: «''کی شود بستان و کشت و برگ و بر// تا نگردد نظم آن زیر و زبر''» [[جلالالدین محمد بلخی]]
** مشابه: «''نروید هیچ تخمی تا نگندد// نهکاری برگشاید تا نبندد''» [[نظامی]]
*
*
*
*
** مترادف فارسی: «''زگهواره تا گور [[دانش]] بجوی''»
*
** ترجمه: «[[دانش]] را اگرچند در چین باشد بجویید»
** اقتباس: ''«در پی [[دانش|علم]] [[مذهب|دین]] بباید رفت// اگرت تا به چین بباید رفت» [[اوحدی]]''
** تمثیل: ''«هست آن پر در نگارستان چین// اطلبوا العلم ولو بالصین ببین» [[عطار نیشابوری]]''
*
*
*
*
*
*
* أظلم من الليل
خط ۳۲۲:
* أعزب دهر ولا أرمل شهر
*
*
** ترجمه: «''کمان را بهکمانگر ده''»
** مشابه: «''نان را بده نانوا یک نان هم بالاش''»
خط ۳۳۴:
* أَعقَلُ الناس أَعْذَرُهُمْ للناس
*
**
** اقتباس: ''«گفت پیغمبر بهآواز بلند// با توکل زانوی [[شتر|اشتر]] ببند» [[جلالالدین محمد بلخی]]''
*
** مشابه: ''«کس نیاموخت [[دانش|علم]] تیر از من// که مرا عاقبت نشانه نکرد» [[سعدی]]''
* أعلى الممالك ما يبنى على الأسل
خط ۳۹۱:
* أقبح من منّ على نيل
*
*
** ترجمه: «جانوران موذی را پیش از اینکه آسیب رسانند نابود سازید.»
*
* الأقربون أولى بالمعروف
خط ۴۷۳:
* إن الجواد قد يعثر
:* ترجمه: «[[اسب]] اصیل نیز گاهی بلغزد.»
:* مترادف فارسی: «[[اسب]] خوشرو نیز گاهی خورد سکندری.»
*
** ترجمه: «[[زندگی]] یعنی عقیده و کوشش در راه آن.»
خط ۴۸۲:
* إن السماء تُرْجَى حين تحتجب
*
** ترجمه: «جوانی و بیکاری و توانگری باعث انحراف و مایه تباهی است.»
خط ۵۵۳:
* إنه نسيج وحده
*
** ترجمه: «پایه دوراندیشی بر مشورت است.»
** مشابه: ''«اوفتد بر گردن او کاندیشهٔ تنها کند»''
خط ۵۶۶:
* أول ما شطح نطح
*
** ترجمه: «آنکس که بهکیفر و بادافراه تواناتر باشد گذشت و بخشایش از او پسندیدهتر و سزاوارتر است» امثال و حکم - [[دهخدا]]
* أوهن من بيت العنكبوت
خط ۵۷۳:
* أيأس من غريق
*
** مترادف فارسی: «''در بهتو میگویم، دیوار تو بشنو''»
** مترادف فارسی: «''دختر بهتو میگویم، عروس تو گوشکن''»
*
* إياك وصاحب السوء فإنه يحسن منظره ويقبح أثره
خط ۵۸۶:
* أيقظ من ذئب
== ب ==
* بئس الشعار الحسد
خط ۶۵۴:
* بينهم داء الضرائر
== ت ==
* تأبى الدراهم إلا كشف أرؤسها إن الغني طويل الذيل مياس
خط ۶۹۷:
* تعاشروا كالإخوان وتعاملوا كالأغراب
** ترجمه: «با هم مثل برادر باشید ولی مثل غریبه کار کنید.»
* تعدو الذئاب على من لا كلاب له وتتقي صولة المستنفر الحامي
خط ۷۲۳:
* توبة الجاني واعتذاره
== ث ==
* الثروة تأتي كالسلحفاة وتذهب كالغزال
خط ۷۳۳:
** مترادف فارسی: «''[[درخت]] کج را نمیتوان راست کرد''.»
== ج ==
* جاء لك الموت يا تارك الصلاة
خط ۷۴۱:
:* ترجمه: «همسایه قبل از خانه.»
:* مترادف فارسی: ''«همسایه را بپرس، خانه را بخر.»''
:* مترادف فارسی: ''«تا ندانی که کیست همسایه// بهعمارت تلف مکن مایه// مردمی آزموده باید و راد// که بنزدیکشان نهی بنیاد»
:* تمثیل: ''«پس تو هم الجار ثم الدار گوی// گر دلی داری برو دلدلر جوی» [[جلالالدین محمد بلخی]]''
* جزاء سنمار
خط ۷۷۷:
* جولة الباطل ساعة وجولة الحق إلى قيام الساعة
== ح ==
* الحاجة تفتق الحيلة
خط ۷۹۴:
** ترجمه: «جوهر روی کاغذ.»
** مترادف فارسی: «''دلیل مستند''.»
:* توضیح: ''«برای بیان اعتبار و وضوح چیزی گویند، مانند: نقش سیاه روی کاغذ سفید.»''
* حبل الكذب قصير
:* ترجمه: «ریسمان دروغگو کوتاه است.»
خط ۸۵۶:
* حيلة العاجز دموعه
== خ ==
* خادم سيدين يكذب على أحدهما
خط ۹۱۰:
* الخيل أعرف بفارسها
== د ==
* دخان الأقارب يُعمِي
خط ۹۳۰:
* الدين النصيحة
== ذ ==
* ذكر الفتى عمره الثاني
خط ۹۴۴:
* الذي لا يعرفك يجهلك
== ر ==
* راحت السكرة وجاءت الفكرة
خط ۹۸۵:
:* ترجمه: «بازگشت با کفش حنین.»
:* مشابه: «''دست از پا درازتر برگشتن''.»
:* منشأ: ''«يكی از مردمان باديه در بلده حيره بهدكان حنين نام كفشگری رفته جفتی موزه (کفش) بگزيد و پس از تشويش و مماكسه (چانه زدن) فراوان بنهاد و برفت. كفشگر كين او در دل گرفت و موزهها را برداشت و بهصحرا شد و يكتای آن در رهگذر اعرابی افكند و لنگهٔ ديگر نيز در جایی دورتر، هم در معبر او بينداخت و خود در مَکمَنی (کمینگاه) بنشست. اعرابی چون بر تای نخستيـن گذر كرد از شباهت آن بهموزه دكان «حنین» در شگفتی مانده و گفت افسوس طاق است وگرنه برگرفتمی. و پس از طی مسافتی تای ديگر را ديده، برگرفت و راحله(شتر) آنجا بگذاشت و بهطلب لنگهٔ اولین شتافت و چون از راحله دور شد «حنین» از کمینگاه در آمد و راحله او با زاد
* رجعت ريمة لعادتها القديمة
خط ۹۹۸:
* ريح صيف وطارق طيف
== ز ==
* زرع آباؤنا فأكلنا ونزرع ليأكل أبناؤنا
خط ۱٬۰۱۰:
* زيادة القول تحكي النقص في العمل ومنطق المرء قد يهديه للزلل
== س ==
* سائل البخيل محروم وماله مكتوم
خط ۱٬۰۶۹:
* السيف يقطع بحده المرء يسعى بجده
== ش ==
* شاور في أمرك الذين يخشون الله
خط ۱٬۱۲۵:
* الشيب قبل العيب
== ص ==
* صاحب إذا صاحبت كل ماجد سهل المحيا طلق مُسَاعِدِ
خط ۱٬۱۴۱:
* الصبر مفتاح الفرج
:* مترادف فارسی: «''صبر کلید کارها است''.»
:* تمثیل: ''«صبر کن، کالصبر مفتاح الفرج (ما نمیگفتیم کم نال از فرج...)» [[جلالالدین محمد بلخی]]''
* صبرك عن محارم الله أيسر من صبرك على عذاب الله
خط ۱٬۱۷۰:
* صواب الجاهل كزلة العاقل
== ض ==
* الضامن غارم
خط ۱٬۱۸۶:
* الضرورات تبيح المحظورات
== ط ==
* الطبع غلب التطبع
خط ۱٬۲۰۰:
* الطيور على أشكالها تقع
== ظ ==
* ظاهر العتاب خير من باطن الحقد
خط ۱٬۲۱۶:
:* ترجمه: «گمان دانا از یقین نادان بهتر است.»
== ع ==
* عاد الأمر إلى نصابه
خط ۱٬۲۶۹:
:* مترادف فارسی: «''سيلی نقد بهاز عطای نسيه''.»
:* مترادف فارسی: «''نقد موجود به که نسیه موعود''.»
:* مترادف فارسی: «''جگرك امروز بهتر از دنبه فردا''.»
:* مترادف فارسی: «''[[گنجشک]]
:* تمثیل: «''ما درخورصيد تو نباشيم وليكن// [[گنجشک]] بهدست است بهاز [[شاهین|باز]] پريده''» [[سعدی]]
:* تمثیل: «''بدسـت آوريده خردمند سنگ// بهنايافتهدُر بهندهد زچنگ''» [[اسدی طوسی]]
:* تمثیل: «''بهنسيه مده نقد اگــر چند نيز// بهخرما بود وعده و نقد خار''» [[ناصرخسرو]]
* العفة جيش لايهزم
خط ۱٬۳۰۶:
:* مترادف فارسی: «''[[دانش|علم]] بیعمل [[زنبور]] بی [[عسل]] است''.» [[سعدی]]
:* تمثیل: «''بار [[درخت]] [[دانش|علم]] نباشد مگر عمل// با علم اگر عمل نكنی شاخ بیبری''» [[سعدی]]
:* تمثیل: «''[[دانش|علم]] چندانكه بيشتر خوانی//
:* تمثیل: «''[[دانش|علم]] داری عمل نه، دان كه [[خر|خری]]//
:* تمثیل: «''[[دانش|علم]] کز اعمال نشانيش نيست// كالبدی دارد و جانيش نيست''» [[امیر خسرو]]
* العلم زين فكن للعلم مكتسبا وكن له طالبا ما عشت مقتبسا
خط ۱٬۳۷۷:
* العين لا تعلو على الحاجب
== غ ==
* الغائب عُذْرُه معه
خط ۱٬۴۰۹:
* غيري يأكل الدجاج وأنا أقع في السياج
== ف ==
* فاقد الشيء لا يعطيه
خط ۱٬۴۶۱:
* فيا موقدا نارا لغيرك ضوؤها
== ق ==
* قد حمى الوطيس
خط ۱٬۵۲۱:
* قَيِّدُوا نعم الله بالشكر
== ك ==
* كاد الفقر أن يكون كفراً
خط ۱٬۶۵۵:
* كهرة تأكل أولادها
== ل ==
* لا یلدق المومن من حجرمرتین
:* ترجمه به فارسی: «''مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود.''»
خط ۱٬۸۸۲:
** تمثیل: ''«یکی امشب صبوری کرد باید// شب آبستن بود تا خود چه زاید» [[نظامی]]''
== م ==
* المؤمن كالنحلة تأكل طيبا وتضع طيبا
خط ۲٬۱۷۷:
* من غربل الناس نخلوه
* من غشنا فليس منا
* من غضب من لا شيء رضى بلا شيء
خط ۲٬۲۶۷:
* مودة العدو لا تنفع
== ن ==
* النار أهون من العار
خط ۲٬۲۸۷:
* الناس على دين ملوكهم
:* ترجمه: «''مردمان، بهآیین پادشاهان خود گروند''.»
:* تمثیل: «آن رسول حق قلاووز سلوک// گفت الناس علی دین ملوک» [[جلالالدین محمد بلخی]]
* الناس لبعضها
خط ۲٬۳۳۹:
:* ترجمه: «''خواب اصحاب کهف''.»
== ه ==
* هذا الشبل من ذاك الأسد
خط ۲٬۳۷۳:
* هيهات تكتم في الظلام مشاعل
== و ==
* وأحسن منك لم تر قط عيني وأجمل منك لم تلد النساء
خط ۲٬۵۶۶:
* ويأتيك بالأخبار من لم تزود
== ي ==
* يؤذن في مالطة
خط ۲٬۶۳۷:
{{ناتمام}}
<!--interlang links -->▼
[[رده:ضربالمثلها|عربی]]
▲<!--interlang links -->
[[ar:أقوال]]
|