صائب تبریزی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
صائب تبریزی
Tanhabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی
خط ۱:
'''[[W:صائب تبریزی|صائب تبریزی]]'''، (محمدعلی)، شاعر ایرانی سده یازدهم هجری. وی در تاریخ ([[W:۱۰۸۱ (هجری قمری)|۱۰۸۱ هجری قمری]]) در [[اصفهان]] درگذشت.
 
== دارای منبع ==
 
=== دیوان اشعار ===
* «آبرو در پیش ساغر ریختن دون‌همتی است// گردنی کج می‌کنی باری [[شراب|می]] از مینا طلب»
 
* «ای‌دل از پست و بلند روزگار اندیشه کن// در برومندی ز قحط برگ و بار اندیشه کن// از نسیمی دفتر ایام برهم می‌خورد// از ورق‌گردانی لیل و نهار اندیشه کن// زخم می‌باشد گران شمشیر لنگردار را// زينهار از دشمنان بردبار اندیشه کن// روی در نقصان گذارد ماه چون گردد تمام// چون شود لبریز جامت از خمار اندیشه کن// [[پشه]] با شب‌زنده‌داری خون مردم می‌خورد// زینهار از [[زاهد]] شب‌زنده‌دار اندیشه کن»
 
* «بود مصاف تو ای چرخ با شکسته‌دلان// همیشه [[شیر]] تو [[آهو|آهوی]] لنگ می‌گیرد»
 
* « یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت // در بند آن مباش که مضمون نمانده است »
 
* « این چه حرفی است که در عالم بالاست بهشت // هرکجا وقت خوش افتاد، همانجاست بهشت »
 
* «به مستی بی‌طلب [[بوسه|بوس]] از دهان یار می‌ریزد// ثمر چون پخته گردد خودبخود از دار می‌ریزد»
 
* «بس که بد می‌گذرد [[زندگی]] اهل جهان// مردم از عمر چو سالی گذرد [[عید]] کنند»
 
* «پرده مردم دریدن عیب خود بنمودن است// عیب خود می‌پوشد از چشم خلایق عیب‌پوش»
 
* «[[جام جم]] آیینه‌دار کاسهٔ زانوی ماست// ما چو [[کودک|طفلان]] هر طرف بهر تماشا می‌رویم»
 
* «در مجالس حرف سرگوشی‌زدن با یکدگر// در زمین سینه‌ها تخم نفاق افشاندن است»
 
* «شاه و گدا به دیده [[دریا]]دلان یکی است// پوشیده است پست و بلند زمین در آب»
 
* «شاهی که بر رعیت خود می‌کند ستم// مستی بود که می‌خورد از ران خود کباب»
* «[[عشق]] را با هردلی نسبت به قدر جوهر است// قطره بر [[گل]] شبنم و در قعر [[دریا]] گوهر است»
 
* «عیش امروز علاج غم فردا نکند// مستی شب ندهد سود به خمیازه صبح»
 
* «فکر شنبه تلخ دارد جمعه [[کودک|اطفال]] را// عشرت امروز بی‌اندیشه فردا خوش است»
 
* «گردش چرخ، بد و نيک ز هم نشناسد// آسیا تفرقه از هم نکند گندم و جو»
 
* «مستمع صاحب‌سخن را بر سر [[کار]] آورد// غنچه خاموش [[بلبل]] را به گفتار آورد»
* «می‌توان پوشید چشم از هرچه می‌آید به چشم// آنچه نتوان چشم از او پوشید، بیداری بود»
 
* «نخواهد آتش از همسایه، هرکس جوهری دارد// چنار از سینه خود، می کند ایجاد، آتش را»
* «نرمی ز حد مبر كه چو دندان [[مار]] ریخت// هر [[کودک|طفل]] نی‌سوار كند تازیانه‌اش»
 
* «نهاد سخت تو سوهان به خود نمی‌گیرد// وگرنه پست و بلند زمانه سوهان است// زمانه! بوته خار از درشت خویی تست// اگر شوی تو ملایم جهان گلستان است// گذشت عمر و نکردی کلام خود را نرم// ترا چه حاصل از این آسیای دندان است»
 
* «نیست پروا تلخ‌كامان را ز تلخی‌های [[عشق]]// آب [[دریا]] در مذاق [[ماهی]] دريا خوش است»
 
* «هیچ قفلی نیست در بازار امکان بی کلید// بستگی‌ها را گشایش از در دل‌ها طلب»
 
== بدون منبع ==
 
* «ظرافت آتش افروز جدائیست// ادب آب حیات آشنائیست»
 
صائب از خاك پاك تبريز است‎/ هست سعدى گر از گل شيراز
== پیوند به بیرون ==
{{ویکی‌پدیا}}
{{ناتمام}}
 
 
[[رده:شاعران اهل ایران|تبریزی، صائب]]