[[Imageپرونده:Equus kiang holdereri04.jpg|thumb|left|250px|خر برهنه را پالان نتوان گرفت!]]
'''[[W:خر|خر]]'''، '''درازگوش''' یا '''الاغ''' حیوانی است اهلی از راسته چهارپایان.
== [[گفتاورد]] ==
* «و [جمشید]، خر را بر [[اسب]] افکند تا [[قاطر|استر]] پدید آید.
** ''[[خیام]]، نوروزنامه''
== [[ضربالمثل]] ==
* «از [[اسب]] فرود آمد و بر خر نشست.»
* «از خر میپرسند چهارشنبه کی است.»
* «از روی لاعلاجی به خر میگه خانباجی!»
* «[[اسب]] و خر را كه پهلوی هم ببندند، اگر همخو نشوند، همبو میشوند.»
* «با حرف خر از آسمان جو نمی بارد.»
* «به خر دستش نمیرسد، پالانش را میزند»
* «پالان ترمه خر را عوض نمیكند!»
* «جوان را مفرست به زن گرفتن، پیر را مفرست به خر خریدن!»
* «حیف صابون که سر خر را با آن بشویند.» ''[[ضربالمثلهای ایتالیایی|ضربالمثل ایتالیایی]]''
* «خدا خر را شناخت، شاخش نداد.»
* «خر اگر بازار نرود بازار میگندد.»
* «خر برهنه را پالان نتوان گرفت.»
* «خر به فكر جو است و خربنده به فكر دو»
* «خر پیر و افسار رنگین»
* «خر چهداند قدر حلوای نبات»
* «خر دادن و خیار ستدن»
* «خر داده و زر داده و سر داده.»
* «خر را جایی میبندند که صاحب خر راضی باشد»
* «خر را كه به عروسی میبرند، برای خوشی نیست، برای آبكشی است.»
* «خر را گم کرده پی افسارش (پالانش - نعلش) میگردد.»
* «خر سوار خمره شده»
* «خر سواری را حساب نمیکند.»
* «خر و [[گاو]] را با یک چوب میراند»
* «خر سیشاهی پالان دوزار (دوهزار)!»
* «خر سیصنار پالان هفصنار!»
* «خر عیسی به آسمان نرود!»
* «خر كه جوش زياد شد لگد و جفتك میپراند»
* «خر که یک بار پایش به چاله رفت، دیگر از آن راه نمیرود.»
* «خر مال كسی است كه سوار است.»
* «خر همان خر است پالانش عوض شده»
* «خریت نه تنها علفخوردن است»
* «خری زاد و خری زید و خری مرد»
* «راه رفتن را از [[گاو]] یاد بگیر، آب خوردن را از خر!»
* «زبان خر را خلج داند.»
* «سر خر بودن بهتر از دم [[اسب]] بودن است»
* «قدر لوزينه خر كجا داند»
* «قسمت را باور كنم یا عرعر خر را؟»
* «قیمت زعفران چه داند خر»
* «كار كردن خر، خوردن یابو»
* «كاه را پیش [[سگ]] و استخوان را پیش خر میریزد.»
* «كره خر از خريت پیش پیش [[مادر]] است.»
* «گر نبودی چوب تر، فرمان نبردی [[گاو]] و خر»
* «مرگ خر عروسی [[سگ]] است.»
* «مزد خرچرانی، خرسواری است!»
* «هرچه داره به بر داره، به خونه دست خر داره!»
* «هركه خر شد بارش میكنند.
* «هركه خر شد سوارش میشوند.»
* «هر كه خری ندارد، غمی ندارد»
* «یاسین به گوش خر خواندن.»
== خر در شعر فارسی ==
* «آدمی است از پی کاری بزرگ// گر نکند، اوست حماری بزرگ»
** ''[[امیر خسرو]]''
* «آسوده كسی كه خر ندارد// از كاه و جوش خبر ندارد»
** ''[[ناشناس]]''
* «آلت اسكاف پیش زرگر// پیش [[سگ]] كَه استخوان درپیش خر»
** ''[[مولوی]]''
* «آن دو شاخ [[گاو]] اگر خر داشتی// يك شكم در آدمی نگذاشتی»
** ''[[سعدی]]''
* «آنکس كه نداند و بداند كه نداند// لنگان خرک خویش به منزل برساند»
** ''[[فخرالدین رازی]]''
* «از بار هجو من خر خمخانه گشت لنگ// آن همچو [[شیر]] گندهدهان، پیس چون [[پلنگ]]»
** ''[[سوزنی سمرقندی]]''
* «از برای مصلحت، مرد حکیم// دمب خر را [[بوسه]] زد خواندش کریم»
** ''[[مولوی]]''
* «[[اسب]] تازی در طویله گر ببندی پیش خر// رنگشان همگون نگردد طبعشان همگون شود»
** ''[[روحی]]''
* «[[اسب]] تازی شده مجروح به زیر پالان// طوق زرین همه در گردن خر میبینم»
** ''[[حافظ]]''
* «اگر خر نیاید به نزدیک بار// تو بار گران را به نزد خر آر»
** ''[[فردوسی]]''
* «اگر سکندر با شاه همسفر بودی// ز [[اسب]] تازی زود آمدی فرود به خر»
** ''[[فرخی سیستانی]]''
* «اهل نگردد به عمامه سفیه// خر نشود از جل ديبا فقیه»
** ''[[امیر خسرو]]''
* «ای بسا [[اسب]] تیزرو كه بمرد// خرك لنگ، جان به منزل برد»
** ''[[سعدی]]''
* «بار گوناگون است بر پشت خران// هین بیك چوب اين خران را تو مران»
** ''[[مولوی]]''
* «بس کسا کاندر گهر و اندر [[هنر]] دعوی کند// همچو خر در یخ بماند چون گَهِ برهان بود»
** ''[[فرخی سیستانی]]''
* «بسی خفتی کنون سر برکن ازخواب// خری خیره مده، مستان خیاری»
** ''[[ناصرخسرو]]''
* «به هندوستان پیری از خر فتاد// پدر مردهای را به چین [[گاو]] زاد»
** ''[[نظامی]]''
* «به یك دل مهر پیوستن نشاید// چو خر، كش بار بر یكسو نیاید»
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]''
* «بیچاره خر [[آرزو|آرزوی]] دم کرد// نایافته دم دوگوش گم کرد»
** ''[[ایرجمیرزا]]''
* «پیش از آن کت برون کنند ز دِه// رخت بر [[گاو]] و بار بر خر نه»
** ''[[نظامی]]''
* «پیش خر، خرمهره و گوهر یكی است»
** ''[[مولوی]]''
* «پیشین خر، پسین را پل بود.» (خر پيشين، خر پسين را پل بود.)
** ''[[طاهره|قرةالعین]]''
* «تو چهدانی که که بود آن خرک لنگت// که همی بر اثر [[قاطر|استر]] او رانی»
** ''[[ناصرخسرو]]''
* «تو دست چپ در این معنی ز دست راست نشناسی// کنون با این خری خواهی که اسرار خدا یابی»
** ''[[سنایی]]''
* «تو هستی همچنان مرد قدم سست// نشسته بر خـر و خـر را همی جست»
** ''[[عطار نیشابوری]]''
* «جز آدمی نزاد ز آدم در این جهان// وینها ز آدمند چرا جملگی خرند»
** ''[[ناصرخسرو]]''
* «چو برکنده شد گوش خر از بنه// جهید همچو آتش ز آتشزنه// گریزید و تیزید و شد همچو باد// پی شاخ شد، گوش بر باد داد»
** ''[[ادیب پیشاوری]]''
* «چون مهر کند فلکسواری// از چالش لاشهخر چه خیزد»
** ''[[کمالالدين اسماعیل]]''
* «چه خوش گفت آن نهاوندی به طوسی// كه [[مرگ]] خر بود [[سگ]] را عروسی»
** ''[[نظامی]]''
* «خران را كسی در عروسی نخواند// مگر وقت آن كآب و هیزم نماند»
** ''[[نظامی]]''
* «خر بار بر به از [[شیر]] مردمدر»
** ''[[سعدی]]''
* «خر به سعی آدمی نخواهد شد// گرچه در پای منبری باشد»
** ''[[سعدی]]''
* «خر رفت که آورد سرویی// ناورد سرو دوگوش بنهاد»
** ''[[کمالالدين اسماعیل]]''
* «خر عیسی است که از هر [[هنر|هنری]] با خبر است// هر خری را نتوان گفت که صاحبهنر است// خر عیسی را آن بیهنر انکار کند// که خود از جملهٔ خرهای جهان بیخبر است// قصد راکب را بیهیچ نشان میداند// که کجا موقع مکث است و مقام گذر است// چون سوارش بر مردم همه پیغمبر بود// او هم اندر بر خرها همه پیغامبر است// من به جز مدحت او مدح دگرخر نکنم// جز خر عیسی گور پدر هرچه خر است»
** ''[[ایرجمیرزا]]''
* «خر عیسی گرش بمكه برند// چون بیايد هنوز خر باشد»
** ''[[سعدی]]''
* «خركی را به عروسی خواندند// خر [[خنده|بخندید]] و شد از قهقهه سست// گفت من [[رقص]] ندانم به سزا// مطربی نیز ندانم به درست// بهر حمالی خوانند مرا// كآب نیكو كشم و هیزم چست»
** ''[[خاقانی]]''
* «خر ِمانده کز ریـش نالان بود// چه سود ار ز دیباش پالان بود// چو کاهل بود [[شتر|نافه]] در خاستن// چه باید به خلخالش آراستـن»
** ''[[امیر خسرو]]''
* «خلق گویند مغز خر خورده است// هرکه در [[جنون|احمقی]] تمام بود»
** ''[[کمالالدین اسماعیل]]''
* «خوشبخت آنكه كرهخر آمد الاغ رفت// بی چاره آنكه گرفتار عقل شد»
** ''[[ناشناس]]''
* «در سرش مغز نیست پنداری// مغز او را خری دگر خوردهاست»
** ''[[کمالالدین اسماعیل]]''
* «گر تو خری، تو را ز خری هیچ نقص نیست// تا مر تراست سیم بخروار در خره»
** ''[[کمالالدین اسماعیل]]''
* «دو نفر دزد خری دزدیدند// سـر تقسیم به هـم [[جنگ|جنگیدند]]// آندو بودند چو گرم زد و خورد// دزد سوم خرشان را زد و برد»
** ''[[ایرجمیرزا]]''
* «زنده كنِِِِِ مرده، مسیحافر است// و آنكه دم از مرده برآرد خر است»
** ''[[امیر خسرو]]''
* «[[سگ]] بر آن آدمی شرف دارد// كه چو خر دیده بر علف دارد»
** ''[[نظامی]]''
* «شاه میداس را دو گوش خر است// لیك آوخ كه زیر تاج دراست»
** ''[[ناشناس]]''
* «شه سکندر دو گوش خر دارد// خلق از این راز کی خبر دارد»
** ''[[سنایی]]''
* «[[دانش|علم]] داری عمل نه، دان كه خری// بار گوهر بری و كاه خوری»
** ''[[سنایی]]''
* «فقیه شهر چه خوش گفت دی به گوش حمارش// هرآنكه خر شود البته میشوند سوارش»
** ''[[روحی]]''
* «قربون خودم که خر ندارم// از کاه و جوش خبر ندارم»
** ''[[ناشناس]]''
* «قیاسی گير از اینجا، آن و این را// خر پیشینه پل باشد پسین را»
** ''[[ناشناس]]''
* «کفش عیسی مدزد و از اطلس// خر او را مساز پشماگند»
** ''[[سنایی]]''
* «[[گاو|گاوان]] و خران بار بردار// به ز آدمیان مردمآزار»
** ''[[سعدی]]''
* «[[گاو|گاوی]] است در آسمان و نامش پروین// گاو دگر نهفته در زیر زمین// پس چشم خرد باز کن ای اهل یقین// زیر و زبر دوگاو مشتی خر بین»
** ''[[خیام]]''
* «[[گرگ]] گرسنه چو گوشت یافت نپرسد// کاین [[شتر]] صالح است یا خر دجال»
** ''[[سعدی]]''
* «گفت خر! آخرهمی زن لاف لاف// در غریبی بس توان گفتن گزاف»
** ''[[مولوی]]''
* «مال دادی به باد چون تو همی// گِل به گوهر خری و خر به خیار»
** ''[[سنایی]]''
* «مرا با تو دشوار [[کار]] اوفتاد// خر اندر وحل ماند و بار اوفتاد»
** ''[[ادیب پیشاوری]]''
* «مسکینخر اگر چه بیتمیز است// چون بار همیبرد عزیز است»
** ''[[سعدی]]''
* «میدهد دست فلک نعمت اصحاب یمین// به گروهی که ندانند یمین را ز شمال// وانکه او را ز خری توبره باید بر سر// فلکش لعل به دامان دهد و زر به جوال»
** ''[[کمالالدین اسماعیل]]''
* «نه منعم به مال از كسی بهتر است// خر ار جل اطلس بپوشد خر است»
** ''[[سعدی]]''
* «نه هر خر را به چوبی راند باید// نه هركس را به نامی خواند باید»
** ''[[فخرالدین اسعد گرگانی]]''
* «نیست منت نهنده را اجری// جود و منت نهی، بود ز خری»
** ''[[مکتبی شیرازی]]''
* «هـركسی را كه بخت برگردد// [[اسب|اسبش]] اندر طویله خر گردد»
** ''[[ناشناس]]''
* «هرکه را نبض [[عشق]] مینجهد// گر [[افلاطون|فلاطون]] بود، تواش خر گیر»
** ''[[مولوی]]''
* «هركه [[عشق|عاشق]] نیست آنرا خر شُمر// خر بسی باشد، زخر كمتر شُمر»
** ''[[عطار نیشابوری]]''
* «هست [[مادر|مامات]] [[اسب]] و بابا خر// تو مشو تر چو خوانمت [[قاطر|استر]]»
** ''[[سنایی]]''
* «یارب اين نودولتان را بر خر خودشان نشان// كاین همه ناز از غلام و [[اسب]] و [[قاطر|استر]] میكنند»
** ''[[حافظ]]''
{{ویکیپدیا}}
{{ناتمام}}
[[رده:حیوانات|خر]]
|