اقبال لاهوری: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
مهدی (بحث | مشارکت‌ها)
جز حذف رده "شاعران"; افزودن سریع رده "شاعران اهل هند" (با استفاده از رده ‌ساز)
Tanhabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: جراحی پلاستیک و زیباسازی
خط ۱:
[[Imageپرونده:Iqbal.jpg|thumb|left|محمد اقبال لاهوری]]
'''[[W:اقبال لاهوری|اقبال لاهوری]]'''، اندیشمند و شاعر مسلمان شبه‌قاره هند. زادروز: ([[W:۱۲۵۰ (هجری شمسی)|۱۲۵۰]] - [[W:۱۳۱۶ (هجری شمسی)|۱۳۱۶ هجری شمسی]]) برابر با ([[W:۱۸۷۳ (میلادی)|۱۸۷۳]] - [[W:۱۹۳۸ (میلادی)|۱۹۳۸ میلادی]]) در پاکستان.
 
== دارای منبع ==
* «به خود راه [[عشق]] می‌پوئی؟// به چراغ آفتاب می‌جوئی؟»
** ''نقش فرنگ''
* «جنت ملا، خور و خواب و سرود// جنت [[عشق|عاشق]]، تماشای وجود»
** ''جاوید‌نامه''
* «در بود و نبود من، اندیشه گمان‌ها داشت// از [[عشق]] هویدا شد این نکته که هستم من»
** ''می باقی''
* «[[عشق]] را از تیغ و خنجر باک نیست// اصل عشق از باد و خاک و آب نیست»
** ''اسرار خودی''
* «عقلی که جهان سوزد یک جلوه بی‌باکش// از [[عشق]] بیاموزد آئین جهان‌تابی»
** ''افکار''
 
== بدون منبع ==
* «بود نقش هستیم انگاره‌ای// ناقبولی ناکس نا کاره‌ای// [[عشق]] سوهان زد مرا آدم شدم// عالِم کیف و کم عالَم شدم// حرکت اعصاب گردون دیده‌ام// در رگ مه گردش خون دیده‌ام// بهر انسان چشم من شب‌ها گریست// تا دریدم پرده اسرار زيست// از درون کارگاه ممکنات// برکشیدم سر تقویم حيات// من که اين شب را چو مه آراستم// گرد پای ملت بیضاستم// ملتی در باغ و راغ آوازه‌اش// آتش دل‌ها سرود تازه‌اش// ذره گشت و آفتاب انبار کرد// خرمن از صد [[مولوی|رومی]] و [[عطار نیشابوری|عطار]] کرد// آه گرمم رخت برگردون کشم// گرچه دودم از تبار آتشم// خامه‌ام از همت فکر بلند// راز اين نه پرده در صحرا فکند// قطره تا هم‌پایهٔ [[دریا]] شود/ ذره از بالندگی صحرا شود»
* «تپیدن و نرسیدن چه عالمی دارد// خوشا کسی که به‌دنبال محمل است هنوز»
* «زندگی در صدف خویش گهرساختن است// [[عشق]] ازین گنبد دربسته برون‌تاختن است»
* «ساحل افتاده گفت گرچه بسی زیستم// هیچ نه معلوم شد، آه که من چیستم// موج زخود رفته‌ای تیز خرامید و گفت// هستم اگر میروم گر نروم نیستم»
* «[[شعر|شاعری]] زین مثنوی مقصود نیست// بت‌پرستی بت‌گری مقصود نيست// هندی‌ام از پارسی بیگانه‌ام// ماه نو باشم تهی پیمانه‌ام// حسن‌انداز بیان از من مجو// خوانسار و [[اصفهان]] از من مجو// گرچه هندی در عذوبت شکر است// طرز گفتار دری شیرین‌تر است// فکر من از جلوه‌اش مسحور گـشت// خامه من شاخ نخل طور گشت// پارسی از رفعت اندیشه‌ام// در خورد بافطرت انديشه‌ام// خرده برمينا مگیر ای هوشمند// دل به ذوق خردهٔ مینا ببند»
* «[[عشق]] صیقل می‌زند فرهنگ را»
* «گرفتم که این جهان خاک و ما کف خاکیم// به ذره‌ذرهٔ ما درد جستجو ز کجاست؟»
* «میارا بزم بر ساحل که آنجا// نوای زندگانی نرم‌خیز است// به دریا غلت و با موجش درآویز// حیات جاودان اندر ستیز است»
 
== پیوند به بیرون ==
{{ویکی‌پدیا}}
{{ناتمام}}
 
 
[[رده:رهبران سیاسی| لاهوری، اقبال]]