'''[[W:احمد بهمنیار|احمد بهمنیار]]'''، شاعر، ادیب و از نخستین اساتید دانشگاه تهران در دانشکده معقول و منقول میباشد. وی در سال ۱۳۲۱ خورشیدی به عضویت پیوسته فرهنگستان ایران پذیرفته شد. زادروز: ([[W:۹ (بهمن)|۹ بهمن]] [[W:۱۲۶۲ (خورشیدی)|۱۲۶۲ خورشیدی]]) برابر با ([[W:۱۸ (ژانویه)|۱۸ ژانویه]] [[W:۱۸۸۴ (میلادی)|۱۸۸۴ میلادی]]) در کرمان. بهمنیار در تاریخ ([[W:۱۲ (آبان)|۱۷ آبان]] [[W:۱۳۳۴ (خورشیدی)|۱۳۳۴ خورشیدی]]) برابر با ([[W:۶ (نوامبر)|۶ نوامبر]] [[W:۱۹۵۵ (میلادی|۱۹۵۵ میلادی]]) در تهران درگذشت.
== دارای منبع ==
* «از [[ضربالمثل|امثال]] عرب که در اطعام خویشان و نزدیکان میگویند: «شکنبه سوسمار را به برادرت بده که اگر مضایقه کنی میرنجد!» و «برادرت را از گرده خرگوش اطعام کن!» از این دو مثل زندگی اعراب بدوی را که در صحرای خشک به سر برده و به واسطه غلت مواد غذاییه لذیذترین اغذیه آن ها گوشت سوسمار و خرگوش بوده است، مجسم می سازد و در عین حال درجه سخاوت آن ها را بیان می کند.»
** ''مقدمه داستاننامه بهمنیاری، در شرح بعضی از مطالب لازمه''
* «اگر دانشمندان هر ملت، امثال زبان خود را به رویه مؤلفین عرب تدوین نمایند، یعنی [[تاریخ]] و علت پیدایش هر [[ضربالمثل|مثل]] و اولگوینده آن را ضبط کنند، هر صاهب هوش و با ذوق می تواند از مطالعه و تفکر در معانی و نکات آن امثال، تغییرات و تبدلاتی را که قرن به قرن در عادات، آداب، اخلاق، عقاید و کیفیت زندگی اجتماعی آن ملت پیدا شده است به دست آورد و شرح دهد، بلکه می تواند طرز حکومت و [[سیاست]] و ترقی یا تنزل آن قوم را در [[دانش|علم]] و [[هنر]] و تجارت از آن امثال استخراج نماید که در هر عصری چگونه بوده است.»
** ''مقدمه داستاننامه بهمنیاری، در شرح بعضی از مطالب لازمه''
* «برای مثال، [[ضربالمثلهای آلمانی|امثال زبان آلمانی]] به طوری که دایرةالمعارف انگلیسی (Everyman Encyclopaedia / جلد دهم، ص. ۵۳۴، ستون دوم) تصریح مینماید، بالغ به صدو چهل و پنجهزار [[ضربالمثل|مثل]] است. این عده تقریبأ بیستبرابر امثال فارسی است و اگر لغات آلمانی را بدقت بشمریم خواهیم دید که شماره آنها نیز تقریبأ بیستبرابر شماره کلمات ما است و اگر تعصب جاهلانه را کنار بگذاریم انصاف میدهیم که آلمانها در ادبیات هم بیست مرحله از ما جلو افتادهاند و ما هنوز در خم یک کوچهایم.»
** ''مقدمه داستاننامه بهمنیاری، در شرح بعضی از مطالب لازمه''
* «به دانا نبخشد بجز رنج وافر// به نادان دهدگنج ها رایگانی»
** ''قصیدهای، سروده در زندان کریمخانی شیراز/ ۱۲۹۵ خورشیدی''
* «پارهای خرافات و موهومات در عوام هر ملت جای دارد که عمومأ معتقد بوده و آن ها را در زندگی روزانه خود منشأ آثار میپندارند. این قبیل وقایع، حکایات و خرافات اغلب منشأ [[ضربالمثل|امثال سایره]] واقع میشوند و هر مثلی به یکی از آنها اشاره مینماید.»
** ''مقدمه داستاننامه بهمنیاری، در شرح بعضی از مطالب لازمه''
* «سرگذشت اجتماعی اغلب ملل مشتمل بر وقایعی است که به واسطه اهمیت [[سیاست|سیاسی]] یا شدت تأثیر در افکار و احساسات عامه فراموششدنی نبوده و هیچ گاه از خاطرهها محو نمیشود.»
** ''مقدمه داستاننامه بهمنیاری، در شرح بعضی از مطالب لازمه''
* «[[ضربالمثل|مثل]]، یک شعبه مهم از ادبیات هر زبان و نماینده ذوق فطری، قریحهٔ ادبی، افکار، عادات، اخلاق و احساسات اهل زبان است.»
** ''مقدمه داستاننامه بهمنیاری، در شرح بعضی از مطالب لازمه''
* «[[ضربالمثل|مثل]]: «به این امید بنشین که قائممقام از باغ درآید!» اشاره به واقعه قتل [[قائممقام فراهانی]] به امر محمدشاه قاجار که یکی از جنایات [[تاریخ|تاریخی]] است مینماید و این دو مثل: «حرفهای شاهطهماسبی میزند»، «کارهای شاهسلطانحسینی میکند» یک سلسله وقایع و حوادث ایران را در ایام سلطنت آخرین پادشاه صفوی به خاطرها میآورد.»
** ''مقدمه داستاننامه بهمنیاری، در شرح بعضی از مطالب لازمه''
* «چه آسایشی خیزد از مرز و بومی// که جلاد بر وی کند مرزبانی»
** ''قصیدهای، سروده در زندان کریمخانی شیراز/ ۱۲۹۵ خورشیدی''
* «[[ضربالمثل|امثال]] در زنده نگاهداشتن زبان فارسی عامل قوی و مؤثری بوده و در انجام این خدمت بزرگ به اشعار و سایر انواع سخن کمک می نماید.»
** ''مقدمه داستاننامه بهمنیاری، در شرح بعضی از مطالب لازمه''
* «در مملکتی که تا دیروز محترمترین اهالی آن علما، ادبا و ارباب صنایع بوده و فرمانروایانش تکریم و تشویق مؤلفین و نویسندگان را بر هرکار دیگر مقدم میداشتند، امروز بدبختترین سکنه آن دانشمندان و پستترین کارهای آن نویسندگی و تألیف است.»
** ''مقدمه داستاننامه بهمنیاری/ اعتذار و تشکر''
* «[[ضربالمثل|مثل]] قدیمیترین ادبیات بشر است. انسان پیش از آنکه شعر بگوید و قبل از آنکه خط بنویسد اختراع امثال نموده و در محاورات خود به کار برده است. مبدأ پیدایش این نوع سخن بکلی مجهول و تعیین آن محال است.»
** ''مقدمه داستاننامه بهمنیاری، در شرح بعضی از مطالب لازمه''
* «[[ضربالمثل|امثال]] نه تنها وقایع، حکایات و افسانهها را ضبط مینماید، بلکه مانند اشعار عهدهدار ضبط و نگهداری بعضی از لغات و اصطلاحات زبان و معانی اصلیهٔ آنها نیز هستند.»
** ''مقدمه داستاننامه بهمنیاری، در شرح بعضی از مطالب لازمه''
* «مرا جان بفرسود از این زندگانی// که در وی ندیدم دمی شادمانی// چهها میتوان یافت در آن حیاتی// که بر جان کُند بار ننگش گرانی»
** ''سرآغاز قصیدهای، سروده در زندان کریمخانی شیراز/ ۱۲۹۵ خورشیدی''
* «نه مردی است سرپنجه زیردستان// شکستن به سرپنجه پهلوانی»
** ''قصیدهای، سروده در زندان کریمخانی شیراز/ ۱۲۹۵ خورشیدی''
* «وقتی که علاقه و محبت اعراب و اروپاییان را نسبت به [[ضربالمثل|امثال]] زبان خود یا غفلت و عدم علاقهای که ما ایرانیان در باره داستانهای شیرین فارسی نشان دادهایم مقایسه مینمایم نه تنها افسرده و دلتنگ بلکه شرمسار و سرافکنده میشوم.»
** ''مقدمه داستاننامه بهمنیاری/ تألیف و مؤلفین امثال''
== درباره او ==
* «ازجمله خصایل حمیده آن مرحوم صداقت و صفا و وفاداری او را باید ذکر کرد. این صفت پسندیده در گذشته همه آشنایان و [[دوستی|دوستان]] را مجذوب او ساخته بود.»
** ''سخنرانی دکتر سیاسی در مجلس یادبود بهمنیار''
* «باید اشاره شود که مرحوم بهمنیار از نخستین همکاران مشروطهخواهان در کرمان بودند و این همکاری را با تأسیس روزنامه معروف «دهقان» تکمیل کرد و به همین مناسبت از آن روز(۱۳۲۹ هجری قمری- ۱۹۱۱ میلادی) به «احمد دهقان» معروف گردید.»
** ''[[باستانی پاریزی]]/ بهمنماه ۱۳۵۶''
* «جالب این است که استاد بهمنیار، در زندان کریمخانی [[شیراز]]، زبان ترکی استانبولی را آموخت و صرف و نحوی بر زبان ترکی نوشت و بعدها اشعاری از این زبان به فارسی ترجمه کرد. علاوه بر آن باز درهمین زندان از بهرام نامی، احتمالأ زرتشتی، علم نجوم را هم آموخت.»
** ''[[باستانی پاریزی]]/ بهمنماه ۱۳۵۶''
* «دانندهای که حوزه [[دانش]] را// از نام نیک خویش پرآوا داشت// ذوقی لطیف و طبع روان چون آب// اندیشهای به ژرفی [[دریا]] داشت»
** ''سخنرانی دکتر [[لطفعلی صورتگر]]، در مجلس یادبود بهمنیار''
== پیوند به بیرون ==
{{ویکیپدیا}}
{{ناتمام}}
[[رده:شاعران اهل ایران|بهمنیار، احمد]]
|