== [[گفتاورد]] ==
* «خورشید در پشت ابرها نیز میدرخشد.»
** ''[[کارل فریدریش ویلهلم واندر]]''
* «زیباست حیله، حیله زیباست. در میان مه برفراز ابر، ابر ناپاک، میچرخد زیبا.»
** ''[[ویلیام شکسپیر]]''
* «مگر خداوند گمشده؟ دو دیگر پرسید: مگر چون [[کودک|کودکان]] راهش را گم کرده یا پنهان شده؟ مگر از ما میهراسد؟ یا به سفر رفته یا هجرت کرده است؟ و پس از فریادها [[خنده|میخندیدند]]. [[دیوانه]] در میان آنها پرید و با نگاهی عمیق فریاد برآورد خدا کجا رفته است؟ به شما خواهم گفت. ما او را کشتیم (من و شما او را کشتیم) اما چهسان؟ چگونه یارای نوشیدن [[دریا]] را داشتیم و با کدامین ابر سراسر افق را میخواستیم زدود؟ و آنگاه که زمین را از آفتاب جدا کردیم، چهکردیم؟»
** ''[[فریدریش نیچه]]''
* «و از میان [[حقیقت|حقایق]] بلند پایه، جز آنچه را که میتواند به خیر و صلاح جهان باشد نباید بر زبان آوریم. حقایق دیگر را باید در خود نگهداریم؛ همچون پرتو ملایم آفتابی که زیر ابر نهان است، این حقایق نور خود را برهمه اعمال ما میافشانند»
** ''[[یوهان ولفگانگ گوته]]''
== [[ضربالمثل]] ==
* «آفتاب پشت ابر نمیماند.»
* «ابر کن امّا مبار!»
* «خورشید پشت ابر نمیماند» [[ضربالمثلهای ارمنی|ضربالمثل ارمنی]]
* «مثل ابر بهار.»
== [[شعر]] ==
* «آن کریم است کو چو ابر بهار// چون بریزد [[خنده|بخندد]] آخر [[کار]]// نه چو ابری که در زمستانها// رو کند ترش وقت [[باران]]ها»
** ''[[مکتبی شیرازی]]''
* «ابر اگر آب [[زندگی]] بارد// هرگز از شاخ بید بر نخوری»
** ''[[سعدی]]''
* «ابر با آن تیرهرخساری که پوشد روی روز// مردم چشم است دهقان را ز[[باران]] داشتن»
** ''[[قاآنی شیرازی]]''
* «ابر باید که به صحرا [[باران|بارد]]// زان چه حاصل که به [[دریا]] بارد»
** ''[[عبدالرحمن جامی]]''
* «ابر بیآب چند باشی چند// گرم داری تنور، نان در بند»
** ''[[نظامی]]''
* «ابر شو تا که چو [[باران]] ریزی// بر [[گل]] و خس همه یکسان ریزی»
** ''[[عبدالرحمن جامی]]''
* «ابر و باد و مه و خورشید و فلک در [[کار]]اند// تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری»
** ''[[سعدی]]''
* «باد و ابر است این جهان، افسوس// [[شراب|باده]] پیشآر، هرچه باداباد»
** ''[[رودکی]]''
* «باز از افق، هلال ِ مُحَرَم شد آشکار// باز ابر [[گریه]]ِ خیمهفکن شد به جویبار»
** ''[[عارف قزوینی]]''
* «بگذار تا [[گریه|بگریم]] چون ابر در بهاران// کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران»
** ''[[سعدی]]''
* «به هنگام سختی مشو ناامید// از ابر سیه [[باران|بارد]] آب سپید»
** ''[[نظامی]]''
* «بی مه روی تو چشمم همچو ابر بهمن است// بی شب زلف تو رازم هم چو روز روشن است»
** ''[[جمالالدین عبدالرزاق]]''
* «تا روی به جنبش ننهد [[ابر]] شغبناک// صافی نشود رهگذر سیل ز خاشاک»
** ''[[منوچهری دامغانی]]''
* «چون ابر به نوروز رخ لاله بشست// برخیز و به جام [[شراب|باده]] کن عزم درست// کهاین سبزه که امروز تماشاگه ماست// فردا همه از خاک تو برخواهد خاست»
** ''[[خیام]]''
* «دیدار [[دوستی|یار]] غایب دانی چه لطف دارد؟// ابری که در بیابان بر تشنهای ببارد»
** ''[[سعدی]]''
* «ز ابر گریان شاخ، سبز و تر شود// نور شمع از [[گریه]] روشنتر شود»
** ''[[مولوی]]''
* «سخای بزرگان چو ابر بهار// به جایی ببارد که ناید به [[کار]]»
** ''[[ناشناس]]''
* «گرچه [[دریا]] به ابر آب دهد// لب دریا همیشه خشک بود»
** ''[[سلمان ساوجی]]''
* «هنگام [[شراب|می]] و فصل [[گل]] و گشت و چمن شد// در باغ بهاری تهی از [[کلاغ|زاغ]] و [[کلاغ|زغن]] شد// از ابر کرم خطهٔ ری رشک ختن شد// دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد»
** ''[[عارف قزوینی]]''
* «یکی سخت سوگندهای دراز// بخورد و برآهیخت گرز از فراز// که امروز من جز بر این گرز [[جنگ]]// نجویم اگر [[باران|بارد]] از ابر سنگ»
** ''[[فردوسی]]''
{{ویکیپدیا}}
{{ناتمام}}
[[رده:موضوعها|ابر]]
[[de:Wolke]]
|