نادر شاه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Wayiran (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
جز +{{ویکی‌پدیا}}
خط ۱:
'''[[W:نادرشاه افشار|نادرشاه افشار]]'''، رئیس [[ایل افشار]] و بنیانگذار دودمان [[افشاریه]] بود که دوازده سال بر ایران حکومت کرد. پایتخت وی شهر [[مشهد]] بود.<ref>کتاب درسی تاریخ سال سوم راهنمایی ایران، شرکت چاپ و نشر کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۷۹، شابک ۹۶۴۰۵۰۰۶۶۶</ref> او از مشهورترین پادشاهان [[ایران]] پس از اسلام است.
 
 
==دارای منبع==
----
 
*نادر شاه افشار : میدان جنگ می‌تواند میدان دوستی نیز باشد اگر نیروهای دو طرف میدان به حقوق خویش اکتفا کنند.<ref>زندگی نادرشاه - تالیف جونس هنوی , ترجمه اسماعیل دولتشاهی.</ref>
خط ۱۰:
*نادر شاه افشار: فتح [[هند]] افتخاری نبود برای من دستگیری متجاوزین و سرسپردگانی مهم بود که بیست سال کشورم را ویران ساخته و جنایت و غارت را در حد کمال بر مردم سرزمینم روا داشتند. اگر بدنبال افتخار بودم سلاطین [[اروپا]] را به بردگی می‌گرفتم. که آنهم از جوانمردی و خوی ایرانی من بدور بود.<ref>زندگی نادرشاه - تالیف جونس هنوی , ترجمه اسماعیل دولتشاهی. صفحه ۲۶۱</ref>
 
*نادر به سفیر روسیه دستور داد که شهرهای دربند , باکو , شروان , اران , ایروان , رشت , گیلان و همه مناطق قفقاز را که [[پطر کبیر]] به تصرف خود در آورده‌است و همچنین تاتارهای کوهستانی داغستان را که به زیر سلطه خود در آورده بود را به ایران بازگردانند. نادر با غرور تمام اظهار داشت اگر روسها از مرزهای ما عقب نشینی نکنند خود جارویی به دست میگیردمی‌گیرد و همه آنها را از آن مناطق بیرون خواهد ریخت. <ref>زندگی نادرشاه - تالیف جونس هنوی , ترجمه اسماعیل دولتشاهی. صفحه ۱۴۷</ref>
 
*نادر شاه افشار : سکوت شمشیری بوده‌است که من همیشه از آن بهره جسته‌ام.<ref>زندگی نادرشاه - تالیف جونس هنوی , ترجمه اسماعیل دولتشاهی. صفحه ۲۶۳</ref>
خط ۱۶:
*نادر شاه افشار : تمام وجودم را برای سرفرازی میهن بخشیدم به این امید که افتخاری ابدی برای کشورم کسب کنم.<ref>زندگی نادرشاه - تالیف جونس هنوی , ترجمه اسماعیل دولتشاهی. صفحه ۲۶۳</ref>
 
*نادر در مراسمهای مذهبی مردم اینگونه سخن میگفتمی‌گفت: ای مردم چرا به جای یاری خواستن از امام علی از خداوند یاری نمی‌گیرید ؟ <ref>زندگی نادرشاه - تالیف جونس هنوی , ترجمه اسماعیل دولتشاهی. صفحه ۲۶۳</ref>
 
*نادر شاه افشار : اگر جانبازی جوانان ایران نباشد نیروی دهها نادر هم به جای نخواهد رسید.<ref>زندگی نادرشاه - تالیف جونس هنوی , ترجمه اسماعیل دولتشاهی.</ref>
خط ۴۰:
*نادر شاه افشار : کمربند سلطنت، نشان نوکری برای سرزمینم است نادرها بسیار آمده‌اند و باز خواهند آمد اما ایران و ایرانی باید همیشه در بزرگی و سروری باشد این آرزوی همه عمرم بوده‌است.
<ref>زندگی نادرشاه - تالیف جونس هنوی , ترجمه اسماعیل دولتشاهی. صفحه ۱۶۰</ref>
 
 
*نادر شاه افشار : لحظه پیروزی برای من از آن جهت شیرین است که پیران، زنان و کودکان کشورم را در آرامش و شادان ببینم.<ref>زندگی نادرشاه - تالیف جونس هنوی , ترجمه اسماعیل دولتشاهی.</ref>
سطر ۵۸ ⟵ ۵۷:
*نادر شاه افشار : گاهی سکوتم، دشمن را فرسنگها از مرزهای خودش نیز به عقب می‌نشاند.<ref>زندگی نادرشاه - تالیف جونس هنوی , ترجمه اسماعیل دولتشاهی.</ref>
 
*نامه نادر به والی عراق : پاشای بغداد بداند که زیارت عتبات عالیات در عراق حق مسلم ماست و ما استرداد اسیران ایرانی را که در جنگ به اسارت شما در آمده‌اند را خواهانیم. از آنجا که خون هم میهنان ما هنوز خشک نشده‌است باید از شما انتقام بگیریم و از خون اتباع شما به همان اندازه که خون ایرانیان را ریخته‌اید بریزیم. از این جهت این نامه را ارسال میکنیممی‌کنیم تا بدانید که ما ناگهانی و غیر انسانی به شما حمله نخواهیم کرد. <ref>زندگی نادرشاه - تالیف جونس هنوی , ترجمه اسماعیل دولتشاهی. صفحه ۹۶</ref>
 
==پانویس==
<references/>
{{ویکی‌پدیا}}