نقل‌قول روز: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱٬۴۵۱:
 
* «وصالی بی فراقی قسم کس نیست// که [[گل]] بی‌خار و شکر بی [[مگس]] نیست» [[عطار نیشابوری]] ۱
 
== آوریل ۲۰۰۸ ==
 
* «[[آزادی]] یعنی این‌که نه برده می‌خواهم باشم و نه برده‌دار.» [[آبراهام لینکلن]] ۳۰
 
* «کینه را نه با کینه بلکه با [[عشق]] و جوانمردی باید مغلوب کرد.» [[رنه دکارت]] ۲۹
 
* «آن عیب که از یک دروغ گفتن بنشیند، بهتر از راستی که به رنجی زاید.» [[مرزبان‌نامه]] ۲۸
 
* «نمی‌دانم به هرجایی که هستی// خلاف رسم و عادت کن که رستی» [[محمود شبستری]] ۲۷
 
* «اگر می‌خواهی در ایران به راحتی سلطنت کنی سعی کن تا مردم گرسنه و بی‌سواد باشند.» [[آقامحمدخان قاجار]] ۲۶
 
* «جهان سر به سر حکمت و عبرت است// چرا بهره ما همه غفلت است؟» [[فردوسی]] ۲۵
 
* «در زیر لباس‌های کهنه و کثیف، اغلب فضیلت و [[دانا]]یی نهفته است.» [[سیسرو]] ۲۴
 
* «ز هفتاد و دو [[مذهب]] رو به سوی تو// بلی [[عشق|عاشق]] نداند مذهبی جز ترک مذهب‌ها» [[عبدالرحمن جامی]] ۲۳
 
* «کسی که "امروز" از "دیروز" آگاه‌تر نباشد انسان خردمندی نیست.» [[آبراهام لینکلن]] ۲۲
* «رزق را روزی‌رسان پر می‌دهد// بی [[مگس]] هرگز نماند عنکبوت» [[صائب تبریزی]] ۲۱
 
* «نوشتن [[شعر]] را هیچ‌گاه کنار نگذاشتم. من در شعر رابطه‌ام را با زمان و [[زندگی]] نوین مردمم یافتم.» [[آنا آخماتووا]] ۲۰
 
* «چون به دنیای دون فرود آمد// به [[عسل]] دربماند پای [[مگس]]» [[سعدی]] ۱۹
 
* «قرائت [[کتاب|کتاب‌های]] خوب، مکالمه بامردمان ِ شرافتمند ِ گذشته است.» [[رنه دکارت]] ۱۸
 
* «معانی هرگز اندر حرف ناید// که [[دریا|بحر]] قلزم اندر ظرف ناید» [[محمود شبستری]] ۱۷
 
* «بسیار شنیده‌ام که می‌گویند، از نوشتارهای [[دیمقراطیس]] و [[افلاطون]] به‌جای مانده‌است که هیچ [[شعر|شاعر]] بزرگی بدون اشتیاقی آتشین و اندک بهره‌ای از [[جنون]]، قادر به [[زندگی]] نیست.» [[سیسرو]] ۱۶
 
* «ما [[انقلاب]] نکردیم که [[دمکراسی]] داشته باشیم.» [[محمود احمدی‌نژاد]] ۱۵
 
* «کسی که لاله پرستد به روزگار بهار// ز [[کار|شغل]] خویش بماند به روزگار خزان» [[فرخی سیستانی]] ۱۴
 
* «بعضی اشخاص چنان به خود مغرورند که اگر [[عشق|عاشق]] بشوند به خود بیشتر عشق می‌ورزند تا به معشوق.» [[فرانسوا لارشفوکو]] ۱۳
 
* «اشک، زود خشک می‌شود، به ویژه اشکی که بر ناکامی دیگران جاری شده باشد.» [[سیسرو]] ۱۲
 
* «چو با تخت، منبر برابر شود// همه نام بوبکر و عُمّر شود» [[فردوسی]] ۱۱
 
* «ای عجب دلتان بنگرفت و نشد جانتان ملول// زین هواهای عفن وین آب‌های ناگوار» [[جمال‌الدین عبدالرزاق]] ۱۰
 
* «از آنچه شنیده و دیده و خوانده‌اید هیچ‌چیز را قبول نکنید مگر آنکه درستی و صحت آن به خودتان آشکار شده‌باشد.» [[رنه دکارت]] ۹
 
* «اختلاف خلق از نام اوفتاد// چون به معنی رفت آرام اوفتاد» [[مولوی]] ۸
 
* «ای [[عشق]]! تو افسر [[زندگی]] و بختِ بیداری.» [[یوهان ولفگانگ گوته]] ۷
 
* «نیک‌نامی خواهی ای‌دل با بدان صحبت مدار// خودپسندی جان من برهان [[جنون|نادانی]] بود» [[حافظ]] ۶
 
* «که را دیدی تو اندر جمله عالم// که یک دم شادمانی یافت بی غم» [[محمود شبستری]] ۵
 
* «آنان که [[دوستی]] و محبت را به [[زندگی]] خود راه نمی‌دهند،به آن ماند که طلوع خورشید را مانع شوند.» [[سیسرو]] ۴
 
* «اگر زنها رسوم و قوانین جامعه را زیر پا می‌گذارند چندان هم گناهکار نیستند زیراکه این قوانین را مردان نوشته‌اند.» [[مونتنیه]] ۳
 
* «آخر اندر عهد ِ تو این قاعدت شد مستمر// در مدارس زخم چوب و در معابر گیرودار» [[جمال‌الدین عبدالرزاق]] ۲
 
* «ملوک را گه و بی‌گاه پیش دشمن خویش// قلم به منزله لشکری بود بی‌مر» [[فرخی سیستانی]] ۱