وصال شیرازی: تفاوت میان نسخهها
شاعر و خوشنویس ایرانی
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) صفحهٔ جدید: '''وصال شیرازی'''، میرزا شفیع شیرازی، معروف به میرزا کوچک و متخلص به «وصال»، یکی از ب... |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۰۸، ساعت ۱۴:۴۳
وصال شیرازی، میرزا شفیع شیرازی، معروف به میرزا کوچک و متخلص به «وصال»، یکی از بزرگترین شاعران دوره فتحعلیشاه و و پسرش محمدشاه است. زادروز: (۱۱۹۲ یا ۱۱۹۳ هجری قمری) در شیراز. وصال در تاریخ (۱۲۶۲ هجری قمری) در زادگاه خود درگذشت.
دارای منبع
دیوان وصال
کس نیست که گوید به من ای بیهده گفتار | ای زشت بهگفتار و بهکردار و بهرفتار | |
این پیشه کدام است که در پیش گرفتی | بر دیده دل نشتر و در پای خرد خار | |
گشتی ادبآموز و بدین گونه سیهروز | گشتی سخنآرا و بدینگونه شدی خوار | |
چندان که ترا کاست هنر، بیش فزودیش | ای بر همه خواری هنرمند سزاوار | |
مقدار هنررا بفزودی تو به مقدور | او بیش ز مقدور ترا کاست ز مقدار | |
دیوان تو انباشته از مدح بزرگان | در کیسه نه درهم بودت هیچ نه دینار | |
امروز چو بازار ادب سرد ببینی | آخر به چه رو گرم بتازی تو به بازار |
مثنوی بزم وصال
دَهُمشب ز مه بود و مه نیمرنگ | چو در خط رخمهوشان فرنگ | |
بتی دلربا، لعبتی دلفریب | بلای قرار و عدوی شکیب | |
به قامت صنوبر، به چهر آفتاب | دو هندو بهیغما، دو جادو بهخواب | |
نگارین کَفَش چون به ساغر شراب | عیان کرده پس ماه نو آفتاب | |
جهان گاه شادی و گاهی غم است | همه غم همه شادمانی کم است |
مثنوی فرهاد و شیرین
پی صنعت کمر بر بست چالاک | به ضرب تیشه کرد آن کوه را چاک | |
چنان تمثال آن گلچهر پرداخت | که بر خود نیز آن را مشتبه ساخت | |
به نوعی زلف عنبرسا کشیدش | که آن دل کاندر آن گم کرد دیدش | |
از آتش غنچهٔ لب ساخت خاموش | کز آن حرف وفا ناکردهبد گوش | |
لبی پرخنده یعنی آشناییم | سری افکنده یعنی باوفاییم | |
چنان عشق فسونگر بسته دستم | که خود هم بتگر و هم بتپرستم |
پیوند به بیرون
این یک نوشتار ناتمام است. با گسترش آن به ویکیگفتاورد کمک کنید. |