ضرب‌المثل‌های آلمانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
'''ضرب‌المثل‌های آلمانی و مترادف آن به‌‌فارسیبه‌فارسی'''
 
----
خط ۲۰:
* ترجمه: «[[شاهین]] [[مگس]] نگیرد»
* ترجمه: «[[شاهین]] [[پشه]] نگیرد»
** مترادف فارسی: ''«اگر [[شاهین|عنقا]] ز‌بی‌برگیزبی‌برگی بمیرد// شکار از صید [[گنجشک|گنجشکان]] نگیرد» [[سعدی]]''
* {{چپ‌چین}}Alten Wolf verspotten die Hunde{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[گرگ]] پیر مضحکه [[سگ|سگان]] است»
خط ۴۶:
-->
* {{چپ‌چین}} Beckerkindern Stuten schenken{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «نان‌قندی به بچه هایبچه‌های قناد دادن»
** مترادف فارسی: ''«لعل به‌کان بردن»''
**مترادف فارسی: ''«زیره به کرمان بردن»''
خط ۶۶:
* ترجمه: «[[گنجشک]] در دست بهتر از لک‌لک روی بام است»
* ترجمه: «پرنده‌ای در قفس بهتر از هزاران در هوا است»
* ترجمه: «پرنده ‌ایپرنده‌ای در دام بهتر از صد در پرواز»
* ترجمه: «پرنده‌ای در دست بهتر از ده در ساحل/ در دوردست»
* ترجمه: «یکی داشتن بهتر از دوتا خواستن»
خط ۱۱۶:
** مترادف فارسی: ''«آن‌چه جوان در آينه بيند، پير در خشت خام آن بيند.» [[مولوی]]''
* {{چپ‌چین}}Ein heidnisches Pfand ist besser als ein christliches Versprechen{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «یک تضمین کافرانه بهتر از یک قول مسیحانه استمسیحانه‌است»
** مترادف فارسی: ''«سنگ به از گوهر نایافته» [[نیما یوشیج]]''
** تمثیل: ''«به‌دسـت‌آوريده خردمند سنگ// بـه‌نايافته دُر به‌ندهد زچنگ» [[اسدی طوسی]]''
* {{چپ‌چین}}Einem bald die Ärmel zerreißen /das er bleiben soll{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «آستین مهمان را کشیدن و از هم دریدن برای نگهداشتن وی»
** مترادف فارسی: ''«چادر‌كشون،چادركشون، چادر‌درونچادردرون(كشيدن و دريدن).»''
* {{چپ‌چین}}Einen auf den Backofen setzen{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «رو تنور نشاندن»
** مترادف فارسی: ''«دختری را ترشی‌ انداختن.»''
* {{چپ‌چین}}Ein Vogel in der Schussel ist besser als zehn in der Luft{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «پرنده ایپرنده‌ای در دیگ بهتر از ده در هوا»
** تمثیل: ''«ما در خور صيد تو نباشيم وليكن// [[گنجشک]] به ‌دستدست است به ‌ازاز [[شاهین|باز]] پريده» [[سعدی]]''
* {{چپ‌چین}}Er ist hintern Backofen nicht weggekommen{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «از پشت تنور بیرون نرفته»
خط ۱۴۵:
* {{چپ‌چین}}Fliegen und Freunde kommen in Sommer{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[دوستی|دوست]] و [[پشه|مگس]] هردو در تابستان ظاهر می‌شوند»
** مترادف فارسی: ''«این دغل‌‌دغل‌[[دوستی|دوستان]] که می‌بینی // [[پشه|مگسانند]] دور شیرینی» [[سعدی]]''
* {{چپ‌چین}}Frisch gewagt ist halb gewonnen{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «جرأت نیمی از پیروزی است»
خط ۱۸۱:
** مترادف فارسی: ''«تات نپرسند، همی باش گنگ// تات نخوانند همی باش لنگ» [[مسعود سعد سلمان]]''
*{{چپ‌چین}}Geld regiert die Welt.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «پول بر دنیا حکومت می کندمی‌کند»
** مترادف فارسی: ''«پول، حلال مشکلات است.»''
* {{چپ‌چین}}Gemein Gerücht ist selten erlogen.{{پایان چپ‌چین}}
خط ۱۸۷:
** مترادف فارسی: ''«تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها.»''
* {{چپ‌چین}}Geschehene Dinge haben keine Umkehr.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «چیزهایی که اتفاق افتاده استافتاده‌است بازگشتی ندارند»
** مترادف فارسی: ''«گذشته‌ها گذشته استگذشته‌است.»''
* {{چپ‌چین}}Gesunder Geist in gesundem Körper.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «روح سالم در قالب سالم»
خط ۲۷۲:
** مترادف فارسی: ''«[[گاو]] كه پیر شد گوساله‌اش عزيز می‌شود.»''
*{{چپ‌چین}}Je dümmer der Mensch, desto größer das Glück{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «آدم هرچه نادان‌تر، بلند‌بخت‌تربلندبخت‌تر»
** مترادف فارسی: ''«دنیا به كام ابلهان است.»''
*{{چپ‌چین}}Jemand einen Bärendienst erweisen{{پایان چپ‌چین}}
خط ۲۹۸:
** مترادف فارسی: ''« حرف راست را از ديوانه بايد شنيد.»''
* {{چپ‌چین}}Krokodilstränen weinen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «اشک تمساح [[گریه]] ‌کردنکردن»
** مترادف فارسی: ''«اشک تمساح ریختن.»''
* {{چپ‌چین}}Kleider machen Leute, Lumpen machen Läuse.{{پایان چپ‌چین}}
خط ۳۲۶:
* {{چپ‌چین}}Liebe kann Berge versetzen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[عشق]]، کوه را جا به جا می‌کند»
** مترادف فارسی: ''«[[عشق]] در كوه‌كنی داد نشان قدرت خويش// ور‌نهورنه اين مايه [[هنر]] تيشه فرهاد نداشت» [[فرخی یزدی]]''
* {{چپ‌چین}}Liebe erweicht auch die härtesten Stein und Felsen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[عشق]]، سخت‌ترین سنگ‌ها و صخره‌ها را نرم می‌کند.»
خط ۳۳۸:
* {{چپ‌چین}}Liebe ohne Gegenliebe, ist eine Frage ohne Antwort.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[عشق]] بدون طرف مقابل، سؤالی است بدون پاسخ»
** مترادف فارسی: ''«چه خوش بی، مهربونی هر دو سر بی// كه يك‌سر مهربونی، درد‌سردردسر بی» [[باباطاهر]]''
* {{چپ‌چین}}Liebe und Husten lässt sich nicht verbergen.{{پایان چپ‌چین}}
* {{چپ‌چین}}Liebe und Rausch schaut zum Fenster aus.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[عشق]] و سرفه را نمی تواننمی‌توان پنهان داشت.»
* ترجمه: «[[عشق]] و سرمستی از دریچه بیرون را می‌نگرند.»
** مترادف: ''«[[عشق]] و مشك پنهان نمی‌ماند.»''
خط ۳۵۳:
* ترجمه: «[[عشق]]، [[جنون]]‌آور است»
* ترجمه: «[[عشق]] و عقل به ندرت دست در دست دارند.»
** مترادف فارسی: ''«[[عشق]] و [[جنون]] همسايه ديوار به ‌ديوارندديوارند.»''
** مترادف فارسی: ''«[[عشق]] در آمد به‌دل، رفت زسر عقل و هوش.»''
* {{چپ‌چین}}Liebe fürchtet keine Gefahr.{{پایان چپ‌چین}}
خط ۳۶۶:
* {{چپ‌چین}}Löwen fangen keine Mäuse.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «[[شیر|شیران]]، [[موش]] شکار نکنند»
** مترادف فارسی: ''«نخورد [[شیر]] نيم‌خورده [[سگ]]// ور به ‌سـختیسـختی بميرد اندر غار» [[سعدی]]''
* {{چپ‌چین}}Lügen, dass sich die Balken biegen.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «دروغی، که تیر سقف را خم می‌کند»
خط ۳۸۷:
* {{چپ‌چین}}Man muss sich mit Mondschein begnügen, wenn man keinen Sonnenschein hat.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «باید به نور مهتاب کفایت کرد، هرگاه که از آفتاب محروم هستی.»
** مترادف فارسی: ''«چون [[عشق]] بود به ‌دل،دل، صواب است // مه در شب تيـره آفتاب است» [[امیرخسرو دهلوی]]''
*{{چپ‌چین}}Man soll die Bärenhaut nicht verkaufen‚ ehe der Bär gestochen ist.{{پایان چپ‌چین}}
*{{چپ‌چین}}Man muss den Pelz nicht verteilen‚ ehe der Bär geschossen (erlegen) ist.{{پایان چپ‌چین}}
خط ۴۱۲:
** مترادف فارسی: ''«دودستماله [[رقص|می‌رقصد]].»''
** مترادف فارسی: ''«به‌يك روی در دو محراب است.»''
** مترادف فارسی: ''«دو‌دوزهدودوزه می‌بازد.»''
* {{چپ‌چین}}Morgenstunde hat Gold im Mund.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «صیبح‌گاهان، زر در کام دارد.»
** مترادف فارسی: ''«سحر‌خيزسحرخيز باش تا كامروا باشي.» ''
** مترادف فارسی: ''«صبح‌‌خيزیصبح‌خيزی دليل فيروزی است.» [[عبدالرحمن جامی]] ''
* {{چپ‌چین}}Müßiggang hat Armut im Gefolge.{{پایان چپ‌چین}}
* {{چپ‌چین}}Müßiggang ist aller Laster Anfang.{{پایان چپ‌چین}}
خط ۴۴۹:
* {{چپ‌چین}}Niemand ist ganz golden.{{پایان چپ‌چین}}
* {{چپ‌چین}} Niemand ist ohne Fehl. (Tadel){{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «هیچ‌کس از طلا ساخته نشده استنشده‌است
* ترجمه: «هیچ‌کس بی‌عیب نیست.»
** مترادف فارسی: ''«[[گل]] بی‌عیب خداست.»''
خط ۵۰۶:
* {{چپ‌چین}}Schweigen und denken mag niemand kränken.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «سکوت، بهترین است.»
* ترجمه: «سکوت درپوش قابلمه استقابلمه‌است
* ترجمه: «سکوت به ندرت زیان‌آور است.»
* ترجمه: «سکوت‌ و تفکر کسی را مریض نکند.»
خط ۵۴۸:
* {{چپ‌چین}}Suche, so wirst du finden.{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «جستجو کن، خواهی یافت.»
** مترادف فارسی: ''«جوينده يابنده استيابنده‌است.»''
 
== W ==
خط ۵۵۷:
* {{چپ‌چین}}Was einen Anfang nimmt, dem ist auch ein Ende bestimmt {{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «آن‌چه که آغازی دارد باید انجامی هم داشته باشد.»
* ترجمه: «هرچیزی که شروع شود، پایانی هم بر او معین شده استشده‌است
** مترادف فارسی: ''«هرچه به‌آغازی بوده شود// طمع مدار ای پسر اندر بقاش» [[ناصرخسرو]]''
** تمثیل: ''«ماجرای من و [[عشق|معشوق]] مرا پايان نيست// هرچه آغاز ندارد نپذيرد انجام» [[حافظ]]''
خط ۵۶۴:
* ترجمه: «آب به رودخانه راین بردن.»
* ترجمه: «آب به دریا بردن.»
** مترادف فارسی: '' «زیره به ‌کرمانکرمان بردن.»''
** مترادف فارسی: ''«فلفل به‌ هندوستان بردن.»''
* {{چپ‌چین}}Wenn das Pferd zu alt ist, spannt man’s in den Karren{{پایان چپ‌چین}}
خط ۵۸۳:
* {{چپ‌چین}}Wer will der Katze die Schelle umhängen{{پایان چپ‌چین}}
* ترجمه: «چه‌کسی می‌خواهد زنگوله را به گردن [[گربه]] بیندازد؟»
** مترادف فارسی: ''«زنگوله را كه به ‌گردنگردن [[گربه]] می‌اندازد؟»''
{{ناتمام}}