فرانسیس بیکن: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۸:
 
* « آیا لذت عواطف و احساسات از لذت حسی بیشتر نیست و لذت ذهن عالی‌تر از لذات عواطف و احساسات نمی‌باشد؟ آیا لذت [[طبیعت|طبیعی]] و [[حقیقت|حقیقی]] آن نیست که آن را نهایتی نباشد؟ آیا تنها [[دانش]] نیست که همه اضطرابهای درونی را از میان می‌برد و ذهن را روشن می سازد؟»
 
* «اگر کسی جسم خود را به دست اطبای عامی بسپارد که عمومأ برای تمام امراض نسخهٔ واهدی دارند و از علل و اسباب امراض و ساختمان مزاج و طبیعت بیماران بی‌خبرند و از نظر حادثات و راه معالجات صحیح آگاه نیستند، راه خطا پیموده است؛ همچنین سپردن جسم جامعه به دست [[سیاست]]مداران ناآگاه که پایه [[دانش]] و اطلاعاتشان سست است، خطرناک خواهد بود. باآنکه گفار شخصی را که گفته بود جامعه درصورتی خوشبخت خواهد شد که یا پادشاهان فیلسوف باشند و یا فلاسفه به سلطنت برسند، به علت آنکه خود فیلسوف بوده است، بی‌طرفانه ندانسته‌اند مع‌ذالک تجربه آن‌را ثابت کرده است یعنی بهترین اوقات زمانی بوده است که مردم تحت راهبری امرای خردمند و دانا زندگی کرده‌اند.»
 
* «باید دانست که در صحنه[[زندگی]] بشر فقط خدا و فرشتگان تماشاچی محض‌اند.»
 
* «درود و ستایش من باید به خود ذهن متوجه شود، بشر عبارت از ذهن است، انسان چیزی بجز آنکه می‌داند نیست.»
 
* «فلاسفه باید به دقت تمام قدرت، عادت، تمرین، [[آموزش و پرورش|تربیت]]، مثال، تقلید، رقابت، تعاون، [[دوستی]]، مدح و ذم، تشویق و اقراء، شهرت، قوانین، [[کتاب|کتب]]، مطالعات و غیرو را بحث و فحص کنند؛ زیرا اینها بر اخلاق افراد حکومت می‌کنند، ذهن ایشان تحت تأثیر و قدرت این عوامل قرار گرفته است.»
 
* «ما به [[ماکیاولی]] و نویسندگانی از قبیل او مدیون هستیم؛ برای آنکه به روشنی و صراحت، [[طبیعت]] بشر را چنانکه هست نشان داده‌اند نه چنانکه باید باشد؛ زیرا اگر کسی ماهیت شر را نداند نمی‌تواند عقل و حزم [[مار]] را با بی‌گناهی و صفای [[کبوتر]] در خود جمع کند؛ همچنانکه با جهل به ماهیت شر فضیلت در معرض خطر و دور از مصونیت خواهد بود.»
 
* «همین‌که مردم ببینند عقاید مختلفی درباره [[حقیقت]] وجود دارد، بزودی مستعد تحقیر آن می‌گردند و چنین می‌پندارند که اشخاصی که درباره آن متفق نیستند همه در اشتباه‌اند.»
* «ما به [[ماکیاولی]] و نویسندگانی از قبیل او مدیون هستیم؛ برای آنکه به روشنی و صراحت، [[طبیعت]] بشر را چنانکه هست نشان داده‌اند نه چنانکه باید باشد؛ زیرا اگر کسی ماهیت شر را نداند نمی‌تواند عقل و حزم [[مار]] را با بی‌گناهی و صفای [[کبوتر]] در خود جمع کند؛ همچنانکه با جهل به ماهیت شر فضیلت در معرض خطر و دور از مصونیت خواهد بود.»
 
===نامه به لرد بئرلی/ ۱۶۰۶===