افلاطون: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ربات افزودن: uz:Aflotun |
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) جز ←بدون منبع |
||
خط ۲۵:
== بدون منبع ==
* «آنانکه میخواهند خوب [[زندگی]] کنند باید بهحقیقت نزدیک شوند زیرا پس از نیل به این مقام است که میتوان از غم و اندوه جهان دستکشید.»
* «از نزدیکی بهکسی که قادر بهحفظ اسرار و رموز [[زندگی]] خود نیست، پرهیز کن.»
* «اشرار، کسانی را گویند که عیوب مردم را جستجو میکنند و بهآن میچسبند و نیکویی آنها را به دست فراموشی میسپارند؛ مانند [[مگس|مگسی]] که در جاهای کثیف مینشیند و از جاهای تمیز دوری میکند.»
* «افراط، عمومأ سبب پیدا شدن عکسالعمل است و تغییری در جهت مخالف پدید میآورد خواه در فصول سال باشد، خواه در افراد و خواه در حکومت.»
* «اگر روزگاری مقام و منزلت تو افول کرد، ناامید مشو زیرا آفتاب در پایان هر روز غروب میکند تا بامداد دیگر طلوع کند.»
* «امتحان کنید مرد را بهفعل او، نه بهقول او.»
* «با [[دوستی|دوست]] چنان رفتار کن که هیچ وقت بهحاکم محتاج نشوی و با دشمن طوری معامله کن که اگر کار بهمحاکمه کشید، [[پیروزی]] از آن تو باشد.»
* «بهدنیا نیامدن بهتر از [[آموزش و پرورش|تعلیم]] نیافتن و [[مجنون|نادان]] ماندن است زیرا جهالت ریشه همه بدبختیها است.»
* «بهدیدن کسی که باتو سرسنگین است نرو، باکسی که سخنت را تکذیب کند گفتگو نکن، برای کسی که بهسخنت گوش فرا ندهد حرف مزن.»
* «بهضرورت آمدم در این جهان و بهحیرت زیستم و بهکراهت میروم.»
خط ۴۴:
* «چون کامیابی رو کند همه خوبند و چون ناکامی سررسد همه بد.»
* «حب مال سراسر وجود آدمیان را تسخیر میکند و هرگز بهآنان مجال نمیدهد که حتی لحظهای در باره چیزی جز اموال شخص خویش بیندیشند.»
* «خدایان در راه فضیلت
* «در آئینه نگاه کن، اگر صورت زیبا داری
* «در جهان، یگانه مایه نیکبختی انسان، [[دوستی|محبت]] است.»
* «در دنیا دو نیرو هست: شمشیر و تدبیر، بیشتر اوقات شمشیر مغلوب تدبیر شدهاست.»
* «دروغگو از دروغگوی دیگر در حذر است.»
* «دشمنان من سه قسمند: گروهی قویتر، جماعتی هموزن و دستهای ضعیفتر. طرف شدن با گروه اول موجب نابودی است، با جماعت دوم تا جان در بدن دارم [[جنگ|میجنگم]] اما گروه سوم را حتی با التماس رام خواهم ساخت، چون مقابله با خصم ضعیف از مقام انسان در جامعه میکاهد و شخص را ناچیز میسازد.»
* «دنیا را آتش انگار، چنان که برای معاش به کمی آتش کفایت توان کرد، شما نیز با مقداری از نعمت دنیا اکتفا کنید.»
* «رقت بر سه کس واجب است: اول، عاقلی که حکم [[مجنون|جاهلی]] بر او روان باشد. دوم، قوییی که گرفتار ضعیفی گردد. سوم، کریمی که محتاج لئیمی باشد.»
* «زمان ناخوشی را به حساب عمر مشمرید.»
* «زیان رساننده تو معاشرت با سه کس است: اول، آن که تو را بهطرب بدارد. دوم، آن که به فریب مغرورت کند. سوم، آن که همت او کوتاهتر از همت تو باشد.»
* «زینت انسان سه چیز است: اول [[دانش|علم]]. دوم [[دوستی|محبت]]. سوم [[آزادی]].»
* «سخن اگر از دل خارج شود بهدل هم وارد میشود و اگر با نیت متکلم مطابق نباشد، توقع مدار که مؤثر افتد.»
* «سرعت و تندی [[کار]] را مجوی، بلکه خوبی و برگزیدگی آن را سعی کن زیرا که مردم از تو نپرسند در چه مدت کار را انجام دادی بلکه خوبی و بی نقصی آن را میجویند.»
* «سزاوار است حاکم را بر وفق و مدارا حد بر مجرم براند و خشونت نکند چه اگر کسی مجرم نبود، حاکم بر مسند نمینشست.»
* «سزاور است مرد [[دانا|عاقل]] هنگام تناول غذای لذیذ، یادآورد تلخی [[دارو]] را و شکمبارگی نکند.»
* «سعادت جامعه بهمراتب مهم تر از سعادت فرد میباشد.»
* «عزم بهمصاحبت اشرار نکنید، چه همین که تو را اهانت نکنند، بر تو منت نهند.»
خط ۷۲:
* «شرم برای نیازمندان سودمند نیست.»
* «لذتی که از [[دانش|علم]] حاصل میشود، لذتی بیآلایش است.»
* «[[دوستی|محبت]] را فراموش نکنید و آن را ناچیز مشمارید.»
* «[[جنون|نادانی]] هرکس بهدو چیز دانسته میشود: اول، بهچیزی که از او نپرسیدهاند خبر گوید. دوم، سخنراندن بیش از ضرورت.»
* «نزدیک مباش بههمنشینی مردمان شرور و بداخلاق، زیرا که طبع تو از [[طبیعت]] او شر را میدزدد، در حالی که تو آگاه نباشی.»
* «نغمه و وزن [[موسیقی]] تأثیر فوق العادهای در روح انسان دارد و اگر درست به [[کار]] رود میتواند زیبائی را در رؤیاهای روح جایگزین کند.»
* «نیاز حاجتمند را پیش از اینکه استمداد طلبد، شایسته است که با همت بلند خود نیازمندی او را رفع کنی.»
* «نیرومند ترین مردم آن است که خشم خویش نگه دارد.»
|