امیرخسرو دهلوی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) |
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۴:
===دیوان اشعار===
* «آب که میلش هـمه زی پستی است // در پُریش لاف زبردستی است// آبگهرهای کهن را مجوی// دُرّ چو کهن گشت شود زردروی//زنده به مرده مشو ای ناتمام// زنده تو کن مرده خود را به نام//زندهکنِِِِِ مرده، مسیحافر است //وآنکه دم از مـرده برآرد [[خر]] است//زنده که از مرده فضول وی است // مرده به از وی به
* «آتش چو به شعله برکشد سر// چه هیزم خشک و چه [[گل]] تر»
* «آدمی است از پی [[کار|کاری]] بزرگ // گرنکند، اوست [[خر|حماری]] بزرگ»
* «آدمـیان را سخنی بس بود //
* «آن دیو بود نه
* «
* «
* «آنکه نداند رقمی بهر نام// به زفقیهی که بود ناتمام»
* «بود قطره آب، طوفان [[مورچه|مور]]// به کم مایهٔای، ناقص آید به شور»
* «به پای شمع شنیدم ز قیچی پولاد// زبان سرخ سر سبز میدهد برباد»
* «به دلها، نیاز اوستادی قـوی است // کز او هرزمان صنعتـی را نوی است»
* «چو بر خود نداری روا نشتری // مکش تیغ برگردن
* «[[خر]] ِ مانده کز ریش نالان بود// چهسود ار زدیباش پالان بود// چو کاهل بود [[شتر|ناقه]] در خاستن// چه باید به خلخالش آراستـن»
* «خریدار دُر گرچه باشد بسی
* «داشت شبانی رمه در کوهسار // پیر و جوان گشته از او شیرخوار// شیر که از [[بز]] به سبـو ریختی
* «در فتنه بستن، زبان بستن است // که گیتی به نیک و بد آبستن است// پشیمان ز گفتار دیدم بسی// پشیمان نگشت از خموشی کسی»
* «روز بیآبی آسیا از شاش [[موش|موشی]] گردد// در گاه تنگی شبان از [[بز]] نر نیز دوشد»
* «صد رحمـت ایزدی برآن
* «[[دانش|علم]] کـز اعمال نشانیش نیست // کالبدی دارد و جانیش نیست»
* «کاردانی بهکشوری نبود// که از آن کاردانتری نبود»
* «گر رشته گسست
* «گفتهاند آنچنان که باید گفت
* «لیکن آخر زنی و هیچ زنـی
* «مردن آدمی به ناکامی// بهتر از [[زندگی|زیستن]] به بدنامی»
* «هفت و نُه این صنم عشوهساز
== درباره امیرخسرو دهلوی ==
|