خر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) |
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱۳۹:
* «چو برکنده شد گوش خر از بنه// جهید همچو آتش ز آتشزنه// گریزید و تیزید و شد همچو باد// پی شاخ شد، گوش بر باد داد»
** ''[[ادیب پیشاوری]]''
* «چون مهر کند فلکسواری// از چالش لاشهخر چه خیزد»
** ''[[کمالالدين اسماعیل]]''
* «چه خوش گفت آن نهاوندی به طوسی// كه مرگ خر بود [[سگ]] را عروسی»
سطر ۱۵۱ ⟵ ۱۵۴:
* «خر به سعی آدمی نخواهد شد// گرچه در پای منبری باشد»
** ''[[سعدی]]''
* «خر رفت که آورد سرویی// ناورد سرو دوگوش بنهاد»
** ''[[کمالالدين اسماعیل]]''
* «خر عیسی است که از هر [[هنر|هنری]] با خبر است// هر خری را نتوان گفت که صاحبهنر است// خر عیسی را آن بیهنر انکار کند// که خود از جملهٔ خرهای جهان بیخبر است// قصد راکب را بیهیچ نشان میداند// که کجا موقع مکث است و مقام گذر است// چون سوارش بر مردم همه پیغمبر بود// او هم اندر بر خرها همه پیغامبر است// من به جز مدحت او مدح دگرخر نکنم// جز خر عیسی گور پدر هرچه خر است»
سطر ۱۶۳ ⟵ ۱۶۹:
* «خر ِمانده کز ریـش نالان بود// چه سود ار ز دیباش پالان بود// چو کاهل بود [[شتر|نافه]] در خاستن// چه باید به خلخالش آراستـن»
** ''[[امیر خسرو]]''
* «خلق گویند مغز خر خورده است// هرکه در [[جنون|احمقی]] تمام بود»
** ''[[کمالالدين اسماعیل]]''
* «خوشبخت آنكه كرهخر آمد الاغ رفت// بی چاره آنكه گرفتار عقل شد»
** ''[[ناشناس]]''
* «در سرش مغز نیست پنداری// مغز او را خری دگر خوردهاست»
** ''[[کمالالدين اسماعیل]]''
* «گر تو خری، تو را ز خری هیچ نقص نیست// تا مر تراست سیم بخروار در خره»
** ''[[کمالالدين اسماعیل]]''
* «دو نفر دزد خری دزدیدند// سـر تقسیم به هـم [[جنگ|جنگیدند]]// آندو بودند چو گرم زد و خورد// دزد سوم خرشان را زد و برد»
سطر ۲۱۷ ⟵ ۲۳۲:
* «مسکینخر اگر چه بیتمیز است// چون بار همیبرد عزیز است»
** ''[[سعدی]]''
* «میدهد دست فلک نعمت اصحاب یمین// به گروهی که ندانند یمین را ز شمال// وانکه او را ز خری توبره باید بر سر// فلکش لعل به دامان دهد و زر به جوال»
** ''[[کمالالدين اسماعیل]]''
* «نه منعم به مال از كسی بهتر است// خر ار جل اطلس بپوشد خر است»
|