موریس مترلینک: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Mardetanha (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۲:
** ''Aglavaine et Sélysette''
 
==بدون منبع==
 
* «آنچه را ما به ‌نام [[مرگ]] می‌خوانیم یک [[زندگی]] است که هنوز نتوانسته‌ایم چگونگی آن را بفهمیم.»
* «آینده، به‌نظر بزرگ جلوه می‌کند اما وقتی که گذشت می‌فهمیم که ناچیز بوده‌ است.»
 
* «ارزش اخلاقی بسته به ‌تعداد وظایفی است که آدم انجام می‌دهد.»
* «آینده، به‌نظر بزرگ جلوه می‌کند اما وقتی که گذشت می‌فهمیم که ناچیز بوده‌ است.»
* «اشخاص بزرگ که در دنیا موفقیت‌های عظیم نصیبشان شده همواره در روح خود برای وقایع و حوادث غیر منتظره، جای مخصوص باز می‌کنند.»
 
* «تمام چیزهایی که نوابغ آینده خواهند گفت، هم اکنون در وجود من و شما هست. منتها باید آن را پیدا کرد و انگشت رویش گذاشت.»
* «ارزش اخلاقی بسته به ‌تعداد وظایفی است که آدم انجام می‌دهد.»
* «تمام [[سرمایه‌داری|سرمایه]] فکری و [[دانش]] اخلاقی باید تسلیم یک عظمت اخلاقی و روحی گردد وگرنه دانش مانند رودی خواهد بود که نتوانسته‌است خط سیر خود را بپیماید و به ‌دریا بریزد و با وضعی اسف‌آور در صحرا و ریگزارها فرو رفته باشد.»
 
* «ما نباید امیدوار باشیم که دنیا قوانین و نظامات و مناظر و آثار خود را برای خشنودی ما تغییر بدهد زیرا آن هرگز تغییر نمی‌نماید بلکه این ما هستیم که تغییر می‌کنیم و اگر روزی از محیط کنونی خارج شدیم احتمالأ آن را طور دیگر خواهیم دید.»
* «اشخاص بزرگ که در دنیا موفقیت‌های عظیم نصیبشان شده همواره در روح خود برای وقایع و حوادث غیر منتظره، جای مخصوص باز می‌کنند.»
* «مردمان عادی نظیر شهر صددروازه هستند که سرنوشت از هر دروازه‌ای که بخواهد وارد می‌شود، اما وجود مرد خردمند، شهری است که یک مدخل بسته دارد، هنگامی که سرنوشت خواست وارد شود ناچار دق‌الباب می‌کند.»
 
* «ترس ما از مرگ، ناشی از این است که بیم‌ناک هستیم که مبادا من را از دست بدهیم و بعد از مرگ، خودمان را نشناسیم.»
* «تمام چیزهایی که نوابغ آینده خواهند گفت، هم اکنون در وجود من و شما هست. منتها باید آن را پیدا کرد و انگشت رویش گذاشت.»
 
* «تمام [[سرمایه‌داری|سرمایه]] فکری و [[دانش]] اخلاقی باید تسلیم یک عظمت اخلاقی و روحی گردد وگرنه دانش مانند رودی خواهد بود که نتوانسته‌است خط سیر خود را بپیماید و به ‌دریا‌[[دریا]] بریزد و با وضعی اسف‌آور در صحرا و ریگزارها فرو رفته باشد.»
 
* «ما نباید امیدوار باشیم که دنیا قوانین و نظامات و مناظر و آثار خود را برای خشنودی ما تغییر بدهد زیرا آن هرگز تغییر نمی‌نماید بلکه این ما هستیم که تغییر می‌کنیم و اگر روزی از محیط کنونی خارج شدیم احتمالأ آن را طور دیگر خواهیم دید.»
 
* «مردمان عادی نظیر شهر صددروازه هستند که سرنوشت از هر دروازه‌ای که بخواهد وارد می‌شود، اما وجود مرد خردمند، شهری است که یک مدخل بسته دارد، هنگامی که سرنوشت خواست وارد شود ناچار دق‌الباب می‌کند.»
 
* «ترس ما از مرگ،[[مرگ]]، ناشی از این است که بیم‌ناک هستیم که مبادا من را از دست بدهیم و بعد از مرگ، خودمان را نشناسیم.»
 
* «اصول و اساس و قانون اصلی دنیا بی‌اطلاعی و بی‌خبری است.»
* «لازمه برقراری کمونیزم در یک جامعه انسانی این است که حرص و بخل و حسد و خشم و شهوت از بین برود.»
 
* «ما باید خیلی خودپسند و خودخواه باشیم اگر تصور کنیم که ما برجسته‌ترین موجودات دنیا هستیم.»
* «همین موضوع که ما یقین داریم: هرگز در این جهان، نیست نخواهیم شد و همواره جزئی از هستی خواهیم بود، امیدواری بزرگی است.»
 
* «من هیچ افسوس نمی‌خورم که چرا نام من در دنیا باقی نخواهد ماند برای اینکه نام هیچ‌کس در دنیا باقی نمی‌ماند و عمر کره خاک که پانصد میلیون سال یا کمتر و زیادتر می‌باشد در قبال عمر جهان حتی یک میلیونیم ثانیه نیست.»
* «همین موضوع که ما یقین داریم: هرگز در این جهان، نیست نخواهیم شد و همواره جزئی از هستی خواهیم بود، امیدواری بزرگی است.»
* هر کس لایق خدایست که شخصا تصور کرده است.
 
* «من هیچ افسوس نمی‌خورم که چرا نام من در دنیا باقی نخواهد ماند برای اینکه نام هیچ‌کس در دنیا باقی نمی‌ماند و عمر کره خاک که پانصد میلیون سال یا کمتر و زیادتر می‌باشد در قبال عمر جهان حتی یک میلیونیم ثانیه نیست.»
 
* «هر کس لایق خدایستخدایی است که شخصا تصور کرده است.»
 
== دربارهٔ مترلینک ==