دنیای سوفی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
Taranet (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲:
 
----
* «[[اسپینوزا]] از جامعه یهودی آمستردام بود ولی به‌علت کجروی و دگراندیشی تکفیر شد. در دوران نسبتأ جدید کمتر فیلسوفی چون او به‌خاطر اندیشه‌هایش مورد توهین و تعقیب قرار گرفته است.»
** ''اسپینوزا''
* « اگر من یک سلول پوستی از بدن خود بیرون آورم، در هسته درونی آن سلول تنها ویژه‌گی‌های پوست من نیست، بلکه همچنین نشان خواهد داد که من چگونه چشمانی دارم، رنگ مویم چیست و تعداد و نوع انگشتانم را و غیره و غیره. در هر سلول بدن ما اطلاعات مربوط به‌ساختار تمامی سلول‌های دیگر بدن ما محفوظ است.»
خط ۱۲:
* «درست در همین ایام بود که [[سقراط]] در خیابان‌ها و میدان‌های آتن قدم می‌زد و با آتنی‌ها به بحث می‌پرداخت. بنابراین او تولد دوباره آکروپولیس و سربرافراشتن این بناهای پرشکوه پیرامون را به‌چشم خود دید.»
** ''آتن''
* «رواقیان، فزون براین، تأکید ورزیدند که تمام فرایندهای طبیعی، مثل بیماری و مرگ،[[مرگ]]، تابع قوانین بی چون و چرای طبیعت‌اند[[طبیعت]]‌اند. انسان بنابراین باید سرنوشت خود را بپذیرد. هیچ چیز تصادفی روی نمی‌دهد. همه چیز از روی ضرورت است.»
** ''یونانیگری''
* «محاکمه عیسی و محاکمه [[سقراط]] نیز شباهت‌های آشکار داشت. هردوهر دو بی‌شک می توانستندمیBتوانستند با درخواست عفو، خود را نجات بخشند، ولی هردوهر دو احساس کردند رسالتی برعهده دارند و اگر راه خود را تا پایان دردناکش نروند به‌عهد خود خیانت کرده‌اند.»
** ''سقراط''
* «مقصود ما از فلسفه شیوه اندیشیدن کاملأ جدیدی است که حدود ششصدسال پیش از میلاد مسیح در یونان آغاز شد. پیش از آن‌، مردم پاسخ همه پرسش‌های خود را در [[مذهب|مذهب‌های]] گوناگون می‌یافتند.»
** ''اساطیر''
* «نزدیک پانزده‌سال از عمر سوفی گذشته بود، و در این عمر کوتاه، دست کم در عید میلاد و همچنین تولد خود، [[نامه]] فراوان دریافت کرده بود. ولی این عجیب‌ترین نامه‌ای بود که تاکنون به‌دستش رسیده بود. تمبر پست نداشت. حتی در صندوق پست هم نیفتاده بود. یک راست آمده بود به‌مخفی‌گاه ِ بسیار محرمانهٔ سوفی در قعر پرچین کهن.»
** ''سقراط''
* «یورون عقیده داشت مغز انسان مانند [[رایانه|کامپیوتری]] پیشرفته است. سوفی خیلی مطمئن نبود. آدمی‌زاد خیلی بیش از یک قطعه افزار است؟»
** ''باغ عدن''
* «ما سیاره‌ای زنده‌ایم،[[زندگی|زنده‌ایم]]، ما کشتی بزرگی هستیم که در جهان کائنات بر گرد خورشیدی سوزان بادبان کشیده است؛ ولی هر کدام ما در عین حال نوعی کشتی حامل ژن بر پهنه گسترده زندگی هستیم. چنانچه این محموله را ایمن به بندر بعدی برسانیم، بیهوده نزیسته‌ایم.»
** ''سوفـی''