سووشون: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Taranet (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴:
* «آن‌روز عصر یک عده انگلیسی که تازه از لندن وارد شده بودند برای دیدار مدرسه، به‌مدرسه می‌آمدند. از صبح کلاس‌ها تعطیل شد تا نظرعلی‌بیگ فراش هندی مدرسه به‌آب و جاروی کلاس‌ها برسد.»
** ''فصل سیزده''
* «این‌ها که گفتید به‌خوی ما نمی‌خواند. ما [[آزادی|آزاد]] زندگی کرده‌ایم، طبیعت همیشه دم دستمان بوده. در کوه و کمرش که [[اسب]] رانده‌ایم، در دشتش که اطراق کرده‌ایم، زیر آسمانش که چادر زده‌ایم. نمی‌شود ما را در خانه زندانی کرد.»
** ''فصل چهارم''
* «ای ایرلند، ای سرزمین نواده‌های آریایی، من شعری برای یک درخت که در خاک تو باید بروید گفته‌ام. نام این درخت، درخت استقلال است.»
** ''فصل یک''
* «بعضی آدم‌ها عین یک [[گل]] نایاب هستند، دیگران به‌جلوه‌شان حسد می‌برند. خیال می‌کنند این گل نایاب تمام نیروی زمین را می‌گیرد.»
** ''فصل یک''
* «بیا از نو همان خواهرهائی که بودیم به‌شویم. یادت هست هردومان بچه بودیم، جشن گرفتیم و آخوند آوردیم و صیغه خواهری خواندیم و نقل روی سرمان ریختند؟»
خط ۳۲:
* «وای چه ولزاریاتی! بی‌بی‌ام در یک اطاق دودری، روی یک حصیر پاره، روی یک لحاف شرنده جان می‌کند. و از گرما هی می‌گفت سوختم! نه سردابی نه آب خنکی.»
** ''فصل ششم''
* «یوسف تا چشمش به‌نان افتاد گفت:- گوساله‌ها،[[گاو|گوساله‌ها]]، چه‌طور دست میرغضبشان را می‌بوسند!»
** ''فصل یک''
* «یوسف نی ِ قلیان را گذاشت زیر لبش و گفت:- خودتان هم وضع فعلی را ترجیح می‌دهید. اگر خود شما کمک می‌کردید - شاید کار اسکان به‌جائی می‌رسید. اما عزیزم شما عادت کرده‌اید به‌دوشیدن رعیت‌هایتان. برای شما افرادتان آدم نیستند. با گوسفندهاتان فرقی ندارند. هردو را چکی می‌فروشید.»