منیرو روانیپور: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
+ |
||
خط ۱:
'''[[W:منیرو روانیپور|منیرو روانیپور]]''' (زاده ۲ مرداد ۱۳۳۳، بوشهر) نویسنده ایرانی است.
==از وبگاه شخصی==
* «من هم لحظاتی دچار غربتزدگی میشوم ولی تن نمیدهم به تنبلی و زود میزنم بیرون. میدانم که بیکاری اگر عادت آدم بشود وایلا ست.» [http://moniro.blogfa.com/post-96.aspx]
* «من قصه گویی شهرزاد را نمادی از وضعیت نویسندگان ایرانی میبینم... ما همیشه در هالهای از وحشت قصه گفتهایم. همیشه شمشیری بالای سر خود داشتهایم. شمشیر سنتها، شمشیر خانواده، شمشیر حکومت، اما...»
**''چرا ادبیات ایران جهانی نیست (سخنرانی در سانفرانسیسکو، نوامبر ۲۰۰۷)''[http://moniro.blogfa.com/post-108.aspx]
* «شهرزاد برای اینکه زنده بماند اتاق خوابش را تبدیل به اتاق کارش کرد و سالیان سال بعد [[سیمین دانشور]] به ضرورت زمانه اتاق کارش را از اتاق خوابش جدا کرد. تا آن زمان اتاق کار برای زن قصه گو معنایی نداشت . آرایشگران، خیاطان هر کدام برای خود اتاق کاری داشتند و زن قصهگو آنقدر به حساب نمیآمد و قصهگویی حرفهای نبود که محلی برای آن درنظر گرفته شود. سیمین دانشور قصهگویی را در قد و قواره یک حرفه به جامعه ما نشان داد.» [http://moniro.blogfa.com/post-81.aspx]
* «[[زندگی]] را دوست دارم به خاطر نوشتن و به خاطر پسرم. نه خود زندگی هم هست، نسیمی که از کوههای به تاراج رفته البرز می آید هنوز خنک است.» [http://moniro.blogfa.com/post-7.aspx]
**
==از کتابها==
* «...بغضی در گلوی مهجمال شکست. مرد دریایی میگریست. تمام جهان بیحضور [[زمین]] و آدمی برایش غربتکدهای بیش نبود. نه، نمیخواست به [[دریا]] برود. نمیخواست با ساکنان دریا مانوس شود و میدانست که حتی اگر کشته شود، تن آبیش را [[خاک]] به امانت نمیگیرد. تقدیر او که آبی-آدم بود، که مادری از اهل دریا داشت و پدری اهل غرق، جور دیگری رقم خورده بود. مهجمال میگریست. دستهایش را به جانب دریا بلند کرده بود و مادر آبیاش را صدا میزد: ...»
** ''[[W:اهل غرق|اهل غرق]]''
|