ویلیام شکسپیر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←هاملت: H.hoori47@yahoo.com |
Amouzandeh (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱:
[[تصویر:William Shakespeare.jpg|thumb|left|ویلیام شکسپیر]]
[[Image:Shakeauto.jpg|thumb|230px|left|امضای ویلیام شکسپیر]]
'''[[W:ویلیام شکسپیر|ویلیام شکسپیر]]'''، شاعر و نمایشنامه نویس انگلیسی، ([[W:۲۳ آوریل
== دارای منبع ==
خط ۱۱:
* «رویش علفهای هرزه، بدون تابش خورشید هم میسر است.- آن میوهای زودتر شاداب میگردد که اول بشکفد.»
** ''پرده دوم، صحنه دوم/ یاگو''
* «نه مردها فرشتهاند و نه ما باید محبتی را که پیش از پیوند
** ''پرده سوم، صحنه چهارم/ دزدمونا''
* «همه ما شایسته آقایی نیستیم، نه هرکسی تواند ارباب باشد و نه هر اربابی نوکر باوفا تواند داشت.»
خط ۲۱:
===تاجر ونیزی===
* «اگر مارا مجروح سازید، آیا خونی از ما جاری نخواهد شد؟ اگر ما را غلغلک دهید، آیا نخواهیم خندید؟ اگر زهر
** ''پرده سوم، صحنه اول/ شایلوک''
خط ۲۹:
* «بازهم برایم بگو، ای فرشته روشنیبخش. حضورت را چون ملکی با بالهای زرین که پیامی از ملکوت با خود به امغان آوردهاست، برفراز دیدگانم مینگرم، تو آن جاودانهای که انسان گذرا برآستانت سر فرومینهد.»
** ''پرده دوم، صحنه دوم/ رومئو''
* «[[بلبل]] بود، نه چکاوک.»
** ''پرده سوم، صحنه هفتم/ژولیت''
* «چه زهرآگینقلبی، چو
** ''پرده سوم، صحنه دوم/ ژولیت''
* «دیرگاهی که مرگش فرارسید، ذره ذره از پیکرش ستاره بساز! آنگه طاق نیلگون آسمان را چراغانی خواهد کرد، تا جهان [[عشق|عاشق]]
** ''پرده سوم، صحنه دوم/ ژولیت''
* «فلسفه، شیر ِ شیرین ِشوربختی.»
خط ۱۰۱:
===یک داستان زمستانی===
* «کاش هیچوقت سنین میان ده و بیست و سه وجود نداشت، یا اینکه خوابی خوش، جوانان را میربود؛ که آنمیان جز پسانداختن
** ''پرده سوم، صحنه دوم/ یک چوپان''
==بدون منبع==
* «آدم
* «آن کس که جرأت انجام کارهای شایسته دارد، انسان است.»
* «آن کس که مال مرا بدزدد، چیز بی ارزشی را ربودهاست، اما
* «آیا میدانید که انسان چیست؟ آیا نسب و
* «از دست دادن امیدی پوچ و [[آرزو|
* «اگر در این جهان از دست و زبان مردم در آسایش باشیم، برگ درختان، غرش آبشار و زمزمه جویبار هریک به زبانی دیگر با ما سخن خواهند گفت.»
* «اگر دوازده پسر داشتم و همه را به طور یکسان دوست میداشتم و یازده پسرم را در راه میهن قربانی میکردم، بهتر از این بود که یکی
* «امان از وقتی که مردم، دزد عقل را به گلوی خود بریزند، منظور از دزد عقل، مشروبات الکلی است، واقعأ که هیچ عاقلی این کار را نمیکند.»
* «اندیشهها، رؤیاها، آهها، [[آرزو|آرزوها]] و اشکها از ملازمان
* «ای فتنه و فساد، تو چه زود در اندیشه مردان نومید رخنه
* «بدیهای ما در دنیا به یادگار میماند و خوبی هایمان همراه با ما به گور میرود.»
* «بذلهگویی برازندهترین لباسی است که در یک مجلس میتوان پوشید.»
خط ۱۲۲:
* «تردیدهای ما خائنینی هستند که با نصایح خود، ما را از حمله به دشمن باز میدارند، درحالی که تصمیمی راسخ و حملهای به موقع میتواند فتح و پیروزی را نصیب ما سازد.»
* «تملق خوراک ابلهان است.»
* «جاییکه تخم [[دوستی|محبت]] کاشته شود، شادمانی میروید.»
* «جوانی و پیری با یک دیگر قابل مقایسه نیستند. جوانی مایه نشاط و سعادت است و پیری موجب فلاکت و حسرت. جوانی نیمروز زندگانی است و پیری شبانگاه ظلمانی. جوانی دوره
* «جوانی جرعهای است
* «چراغ کوچکی در
* «خانمها هیچ چیز نمیخواهند جز یک شوهر خوب، و
* «در سرتاسر اعمال بشر، جزر و مدی موجود است که اگر آدمی در مجرای آن واقع شود، به ساحل سعادت میرسد وگرنه سراسر عمر وی در گودالهای بدبختی و فلاکت سپری خواهد شد.»
* «در سینه خود شرارهای آسمانی دارم که نامش وجدان است.»
* «دشمنان بسیاری دارید که نمیدانند چرا دشمن شما هستند ولی همچون [[سگ|سگهای]] ولگرد هنگامی که رفقایشان بانگ بردارند، آنها نیز پارس میکنند.»
* «دنیا مانند یک تماشاخانهاست، هرکس رل خود را بازی میکند و سپس مخفی میشود.»
* «[[دوستی]] نعمت
* «دنیا، سراسر صحنه بازی است و همه
* «دیدن و حس کردن، وجودداشتن است، زندگی در اندیشهاست.»
* «دیوانه خودش را عاقل میپندارد و عاقل هم میداند که دیوانهای بیش نیست.»
* «زنبور هرچقدر باشد، گل از آن بیشتر است؛ دلهای ماتم زده هر اندازه باشند، قلبهای شاد زیادترند.»
* «زندگی از تار و پود خوب و بد بافته شدهاست، فضیلت ما وقتی میتواند بر خود ببالد که از خطاهای ما شلاق نخورد و جنایتهای ما وقتی نومید میشود که مورد ستایش فضیلتهای ما قرار نگیرد.»
* «سعادتمند کسی است که به مشکلات و
* «شادمانی در خانهای است که مهر و [[دوستی|محبت]] در آن مسکن دارد.»
* «شخص عاقل و هشیار به هرجا قدم بگذارد، سعادت و فراغت بال همراه اوست زیرا در جهان بجز خوبی و زیبائی چیزی نمیبیند.»
* «[[عشق]] غالبأ یکنوع عذاب است، اما محروم بودن از آن مرگ است!»
* «عقل و هوش خود را با خوشی و نشاط دمساز کن تا هزاران آسیب از میان برود و عمرت دراز شود.»
* «علامت و نشان حقیقی اصالت و علو شأن، نوازش و ترحم آمیخته با شادمانی و
* «کاری که وظیفه و صمیمیت در آن دخالت دارد،
* «کسانی که دنیا را از دست میدهند آن را با فکر و وسواس میخرند.»
* «کشنده تر از نیش
* «کینه پنهان نمیماند.»
* «گذشت زمان هرچه از موهای مردم میکاهد، به خرد آنها میفزاید.»
* «گریه ما وقت تولد از آن رو است که به صحنه بزرگ جنون و حماقت وارد شدهایم.»
* «مردی که دردرون خویش موسیقی ندارد و نداهای خوش و دلنشین او را تحت تأثیر قرار نمیدهد، برای خیانت، توطئه و غارتگری مناسب میباشد و هیچ کس نباید به او اعتماد کند.»
* «مسکنت در کوی [[هنر|هنرمندان]] و رنجبران راه ندارد و شادمانی در خانوادهای است که مهربانی در آن جا حکومت میکند.»
* «مصائب خود را مانند لباستان با کمال بی
* «من از خوشبختیهای این جهان
* «من همیشه میل دارم از اشخاص نجیب پیروی کرده و از آنان چیز بیاموزم.»
* «موفقیت هائی که نصیب بشر شده عمومأ در سایه تحمل و بردباری بودهاست.»
|