رضا براهنی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Ruwaym (بحث | مشارکت‌ها)
Ruwaym (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۳۲:
* من [[شمشیر]]ی دارم که گردن همه را می‌زند.{{سخ}}بدن‌های بی سر در رؤیا فرومی‌روند{{سخ}}من دستی دارم،{{سخ}}که به هر صبح در آسمان به رقص درمی‌آید{{سخ}}چشمان زندگانی را کور می‌کند.{{سخ}}چشمان کورها در رؤیا فرومی‌روند.{{سخ}}من پایی دارم،{{سخ}}که در شهرهای گیتی راه می‌رود{{سخ}}و هر شعله‌ای را که از هر معبدی برمی‌خیزد،{{سخ}}خاکستر می‌سازد{{سخ}}خاکسترها در رؤیا فرومی‌روند.{{سخ}}من قلبی دارم که بر همه می‌تپد{{سخ}}و بر زندگان و مردگان سکوت می‌بخشد{{سخ}}مردگان و زندگان در رؤیا فرومی‌روند.{{سخ}}که از چشمانم در حلقوم هر حیوانی می‌چکد.{{سخ}}حیوان‌های مست در رؤیا فرومی‌روند.{{سخ}}ومن چشمانی دارم که در تنهایی می‌گریند{{سخ}}بر جسد قربانیانم می‌گریند.{{سخ}}من، تنها یکی از قربانیانم هستم.{{سخ}}چشمان گریانم در رؤیا فرومی‌روند.
** «داربست»، «درخت»<ref>{{پک|براهنی|۱۳۴۱ش/ ۱۹۶۳م|ک=چنگیز|ص=۱۰۸}}</ref>
[[پرونده:Denovnik Karlina nabira z "rifelnom" črničke (borovnice), Spodnji Dolič 1963 (2).jpg|بندانگشتی|ای زن{{سخ}}در وجود تو انسان با خاک می‌آمیزد{{سخ}}و در آیینهٔ وجود تو، انسان، خود را هم خدا می‌بنیدمی‌بيند و هم حیوان.]]
* در [[شب]] سرودی هست که در روز نیست.{{سخ}}در من عشقی هست که در ستاره‌ها نیست.{{سخ}}در تو نوری هست که در خورشید نیست.{{سخ}}ای زن{{سخ}}من زادهٔ آشوب دنیا هستم،{{سخ}}و زندگی از قلب من سرچشمه می‌گیرد.{{سخ}}من کوه مقدّسی هستم،{{سخ}}و بر پیشانیم معبد برف در انتظار پرستندگان تنهایی‌ست.{{سخ}}من رود جاری هستم،{{سخ}}و بسترم، اعماق سینهٔ کوهستان و سرودم، سرود رؤیای جنگل‌هاست.{{سخ}}'''ای زن{{سخ}}در وجود تو انسان با خاک می‌آمیزد{{سخ}}و در آیینهٔ وجود تو، انسان، خود را هم خدا می‌بنیدمی‌بيند و هم حیوان.'''{{سخ}}ای زن{{سخ}}کبوتران سپید در آشیانه‌های سینهٔ تو می‌خوابند.{{سخ}}و هر موجودی پیالهٔ شرابش را از خمرهٔ قلب تو پر می‌کند.{{سخ}}رشتهٔ زندگی را به ناف سپید و گرد تو بسته‌اند{{سخ}}و تو هنگام زاییدن، اقیانوس و دشت و کوه و انسان می‌زایی.{{سخ}}امشب، در شب سرودی هست که در روز نیست.{{سخ}}در من عشقی هست که در ستاره‌ها نیست.{{سخ}}در تو نوری هست که در خورشید نیست.
** «داربست»، «امشب»<ref>{{پک|براهنی|۱۳۴۱ش/ ۱۹۶۳م|ک=آهوان باغ|ص=۱۱۰}}</ref>
[[پرونده:The Graf Zeppelin's rendezvous with pyraminds of Gizeh, Egypt.jpg|بندانگشتی|من دنبال انسانی می‌گردم،{{سخ}}که دو پایش بر زمین فرورفته و دو دستش از آسمان{{سخ}}آویخته باشد.{{سخ}}ومرا از من بگیرد،{{سخ}}به همان گونه که افق، خورشید را از من می‌گیرد.]]