* سازمانهای بینالمللی و موسسات حقوق بشری باید به این مسألهٔ بدیهی سوق پیدا کنند که حاکمیت هر کشوری به مردم آن کشور متعلق است و این مردم هر کشوری هستند که باید سرنوشت خود را تعیین کنند. تأمین حقوق بشر با تانک، توپ و گلوله و خشونت سازگار نیست و نیازمند گفتوگو و تحمل آرای مخالف است.
** ۱۹ اکتبر ۲۰۰۳/ ۲۷ مهر ۱۳۸۲؛ مصاحبه با «ایسنا»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=شیرین عبادی درگفتوگوباایسنا: اول باید به فکراجرای قانون اساسی بود شاخص حقوق بشر ایران از زمان گذشته بهتر شدهاست تأمین حقوق بشر با خشونت سازگار نیست|نشانی=https://www.isna.ir/news/8207-11553/شيرين-عبادي-درگفت-وگوباايسنا-اول-بايد-به-فكراجراي-قانون-اساسي|تاریخ=۲۷ مهر ۱۳۸۲|ناشر=ایسنا|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220508202431/https://www.isna.ir/news/8207-11553/شيرين-عبادي-درگفت-وگوباايسنا-اول-بايد-به-فكراجراي-قانون-اساسي|تاریخ بایگانی=۸ مه ۲۰۲۲}}</ref>
* جایزهجایزهٔ صلح نوبل متعلق به جنبش آزادیخواهی ایران است. جنبشی که معتقد به عدالت، برابری، آزادی بیان و اندیشه است. این جایزه متعلق به همه ایرانیان است که دراین سالهاسالها چه درایراندر ایران و چه در بیرون از ایران برای آزادی، حقوق بشر و صلح کوشیدند؛ بنابراین من جایزه را متعلق به خودم نمیدانم.
* وقتی به گذشتهگذشتهٔ عراق نگاه میکنم میبینم که صدام تحت شرایط داخلی عراق حاضر نبود حقوق بنیادین مردم را رعایت کند، زندانهازندانها که باز شد دیدیم که حتی گروههایی ۲۵–۲۶ سال بود که در زندان و در واقع سیاه چالهایسیاهچالهای صدام گرفتار بودند. وقتی که صدام سقوط کرد به گورهای دسته جمعیدستهجمعی برخوردیم و از آن طرف شادیهایشادیهای فراوان مردم در ابتدای سقوط صدام، بدون آنکه متوجه پیامدهای این سقوط باشند. این نشان از این مسئله داشت که صدام هیچ جوری با مردمش کنار نیامده بود. مردم عراق هر کاری کرده بودند نتوانسته بودند صدام را وادار به احترام به کرامت انسان عراقی بکنند تا اینکه آمریکا آمد و او را کنار زد. البته ناگفته نماند که صدام یک غرور ملیملّی کاذبی هم در بخشی از مردم ایجاد کرده بود. با تبلیغات عوام فریبانه ایعوامفریبانهای که داشت، چنین وانمود کرد که شما برترید و ما داریم یک تنه با دنیا میجنگیم… بعضیها به دروغها و فریبهای او باور داشتند و این که صدام ناجی ملتملّت عراق خواهد بود. همان حالت شبیه هیتلر… من فکر میکنم در عراق مردم آن چنانکه باید و شاید برای سقوط صدام برنامهریزی درست یا مبارزات صحیح را در پیش نگرفته بودند.
* دستگاههای مخوف پلیسی صدام و بیرحمی او آنچنان بود که حتی به داماد و نوهنوهٔ خودش هم رحم نمیکرد و همین باعث ترس مردم میشد. اما اگر قرار باشد کسی بترسد هر روز میمیرد. مردم عراق هم ترسیده بودند و هر روز میمردند. در چنین شرایطی باید مسیری را برگزید که بین چکمههای دیکتاتوری و قوای اشغالگر خارجی گیر نیفتاد، فکر میکنم به هر شیوه و منطقی که شده بایستی مردم را به میدان نبرد برای زندگی بهترکشاندبهتر کشاند. البته این که مردم حاضر شوند پا به میدان بگذارند به عوامل متعدد برمی گردد.
* حکومتهاحکومتها باید بدانند هر چقدر از مردم فاصله بگیرند، به همان نسبت مردم برای مبارزه با آنهاآنها رغبت بیشتری نشان میدهند و اگر این فاصله ایفاصلهای که از مردم میگیرند با شدت عمل و خشونت همراه باشد، مبارزهمبارزهٔ مردم را علیه خودشان عمیقتر و استوارتر میکنند.
* فرهنگ عمومی مردم. گاهی در کشوری فرهنگ عمومی بالنده نشده و جامعه ظلم پذیرظلمپذیر میشود و استبداد را به راحتی قبول میکند. برای ارتقای این فرهنگ باید به کمک خود مردم کار وسیع انجام داد و آنان را نسبت به حقوقشان بیدارتر کرد.
* روشنفکران باید احتیاط کنند که در نقد حکومت، آنقدر برجنبههای تیره تکیه نکنند که به یاسیأس و ناامیدی همان مردمی بیانجامد که باید در میدان باقی بمانند. نباید چنین وانمود شود که همههمهٔ قدرتها،قدرتها، سرنخهاسرنخها و نیروها در دستان حکومت است و ما نمیتوانیم کاری بکنیم.
* مردم را میان دو منجنیق گذاشتن که یا دموکراسی یا اسلام، روش کارساز و درستی نیست. … مردم مسلمان هستند و اعتقاداتی دارند، نباید بستری را گشود که گویی آنان باید میان اسلام و زندگی بهتر در چارچوب دموکراسی یکی را انتخاب کنند، ما باید روشی را بکار گیریم که مردمان مسلمان با حفظ اعتقاداتشان در شمار هرچه بیشتری به هواخواهان دموکراسی بپیوندند. من میگویم چرا از این باب با مردم صحبت نکنیم، که مردم، شما مسلمان هستید، مسلمان هم باقی بمانید، اسلام با دموکراسی هیچ منافاتی ندارد.
* من این نظر را که خیلی از کمونیستهایکمونیستهای عرب هم آن را میگویند و یکسره میخواهند خطخطِّ بطلان بر اسلام بکشند، اشتباه میدانم. میگویند اسلام همچون ادیان دیگر بر مبنای عبودیت و تکالیف انسان نسبت به خدا شکل گرفتهاست، پس چگونه میتوان آن را با دموکراسی سازگار کرد.
* نه نیروی اشغالگر، نه حکومت سرکوبگر، بلکه مبارزه عمومی برای آزادی، دموکراسی و حقوق ملت.
* باید به گونه ایگونهای با مردم صحبت کرد و امید آفرید که مردم در میدان باقی بمانند، منفی بینیمنفیبینی و سیاه نمایی،سیاهنمایی، پراکندگی و یاسیأس ایجاد میکند. پراکندگی و یاسیأس به خانهنشینی مردم میانجامد. خانهنشینی مردم یعنی پیروزی دیکتاتورهای کوچک و بزرگ. نه تسلیم به اشغال نظامی و نه ماندن زیر یوغ دیکتاتورها، مبارزهمبارزهٔ صحیح و منطقی که وجه برجسته ایبرجستهای از آن باید فرهنگی باشد و مردم را از استبداد پذیریاستبدادپذیری برهاند. این مسیر ممکن است طولانی باشد، لیکن راهی است که سرانجام به نتیجه خواهد رسید.
* من به نیروی مردم و به مبارزات مردم اعتقاد دارم و تصورم آن است که وقتی اکثریت مردم به یک درخواست واحدی برسند، به تحقق آن نیز خواهند رسید.
* من به همههمهی این جنب و جوشها میگویم عبور از تونل تاریخی استبداد. میگویم به زمان نیاز داریم چون زمامداران ایران از کرهکرهٔ دیگری نیامده اندنیامدهاند و از میان همین مردم بلند شدهاند.
* اگر حکومتی حسنحُسنِ نیتنیّت داشته باشد چه بهتر، اما اگر نداشته باشد بایستی وادار به حسن نیت شود، آنهمآن هم با فشار از پایین به وسیلهوسیلهٔ خود مردم. وقتی خواستهای، عمومی و فراگیر شد و ابراز آن شدت گرفت، حکومتهاحکومتها ناگزیرند در برابر آن عقبنشینی کنند و به این خواست عمومی پاسخ گویند.
* باز هم و باز هم بر اراده و خواست مردم تکیه میکنم، باید فرهنگ مشارکت را گستراند و به مردم بها و شهامت داد که در میدان باقی بمانند و صحنه را ترک نکنند و بیتفاوت نشوند.
* تحول فرهنگی و عبور از تونل فرهنگ استبدادی زمان میخواهد. من میگویم دموکراسی مانند نوزادی است که باید ناگزیر نه ماه در شکم مادر بماند، اگر شتاب کنیم که زودتر زاده شود نارس خواهد شد، اما اگر صبر و بردباری به خرج دهیم و همه مراقبتهامراقبتها را به کار بریم قطعاً این نوزاد به دنیا خواهد آمد، آنهمآن هم سالم، زیبا و تندرست.
* وقتی که قرار باشد فرد یا افراد یا ملتیملّتی منافع خودش را در جنگ ببیند، هرگز سراغ صلح نخواهد رفت. جنگ اسرائیل با اعراب ریشه در چنین امری دارد. منافع گروههایی در این است که همواره جنگی باشد و به بهانهبهانهٔ جنگ خیلی از مسائل توجیه شود.
* من هرگز نمیخواهم توجیه کنندهتوجیهکنندهٔ عملیات انتحاری باشم، اما آیا جای آن وجود ندارد که جهان بررسی کند و ببیند چه شده که انسانی جانش را بر کف دست میگذارد و میگوید میخواهم زنده نمانم. چه عواملی او را به اینجا رساندهاست.
* گراگر از همه مردم دنیا بپرسیم صلح بهتر است یا جنگ، البته بلافاصله همه میگویند صلح و در آن بحثی نیست. اما وقتی به مصادیق صلح میرسیم اختلاف نظر آغاز میشود.
* اگر یک انسان را تنها در سوئیت نگه دارید و تمام ارتباط حسی، عاطفی و بشری او را با جهان قطع کنید، در ماهیت با زندان انفرادی هیچ تفاوتی نمیکند… زندانی حقوقی دارد.
* باور کنید محتوای این پرونده [قتل داریوش فروهر] مرا روانی کرده بود، این پرونده در همان محدوده که میخواندم آنقدر سیاه بود که وقتی به خانه میرسیدم، احساسی از ناپاکی به من دست میداد. این پرونده چنان نشان از حقارت، شناعت و پلیدی انسانهاانسانها داشت که به نوعی از جنون افتاده بودم، از جمله آنکه دائماً دستهایمدستهایم را میشستم و احساس میکردم انگشتان من که چنین پرونده ای را لمس کرده و ورق زده، آلودهاست و ناپاکی آن را باید شست. از همه دنیا بیزار شده بودم و به حالت روانی خاصی افتاده بودم. اما خوب طبعاً بعدها این حالت تا اندازه ایاندازهای فروکش کرد و توانستم دنبال کار و زندگی معمول خود را بگیرم.
* در هنر و فرهنگ فضیلتهاییفضیلتهایی است که میتواند به زندگی معنا بخشد و روح را تازه، آرام و سبک کند.
** ۱۴ ژانویه ۲۰۰۴/ ۲۴ دی ۱۳۸۲؛ مصاحبه با عمید نائینی<ref>{{یادکرد وب|عنوان=گفتوگویی از شیرین عبادی پیرامون؛ حضور نیروهای اشغالگر در منطقه، ضرورت دموکراسی در کشورهای اسلامی، مسایلی چند دربارهٔ ایران و پروندههای حقوقی ناتمامش|نشانی=https://www.isna.ir/news/8210-11341/گفت-وگويي-از-شيرين-عبادي-پيرامون-حضور-نيروهاي-اشغالگر-در-منطقه|تاریخ=۲۴ دی ۱۳۸۲|ناشر=ایسنا|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20220508214047/https://www.isna.ir/news/8210-11341/گفت-وگويي-از-شيرين-عبادي-پيرامون-حضور-نيروهاي-اشغالگر-در-منطقه|تاریخ بایگانی=۸ مه ۲۰۲۲}}</ref>
* قوهٔ قضایی ایران استقلال خودش را از دست دادهاست.
* مسئلهٔ [[حقوق بشر]] مسئله ایمسئلهای سیاسی نیست. یک استاندارد بینالمللی است و ارتباطی به شرق و غرب ندارد. اسلامی و مسیحی هم ندارد. اگر مسلمانها به مناسبت اینکه مسلمان هستند به خودشان اجازه میدهند که یک اعلامیهٔ حقوق بشر بنویسند و بگویند ما فقط از آن اطاعت میکنیم، خیلی طبیعی است که این حق را باید برای پیروان سایر ادیان هم قائل بشوند که آنها هم برای خودشان بر مبنای مذهبشان یک اعلامیهٔ حقوق بشر بنویسند. به این ترتیب از این به بعد ما شاهد اعلامیهٔ یهودی حقوق بشر، اعلامیهٔ بودایی حقوق بشر، اعلامیهٔ هندویی حقوق بشر و هزاران اعلامیهٔ حقوق بشر خواهیم بود و آنگاه دیگر حقوق بشری درکار نخواهد بود. حقوق بشر یک استاندارد بینالمللی است.
** ۱۷ دسامبر ۲۰۱۰/ ۲۶ آذر ۱۳۸۹، مصاحبه با «یورنیوز»<ref>{{یادکرد وب|عنوان=شیرین عبادی در گفتگو با یورونیوز: حقوق بشر یک استاندارد بینالمللی است |نشانی=https://per.euronews.com/2010/12/17/shirin-ebadi-on-human-rights-in-iran|تاریخ=۱۷ دسامبر ۲۰۱۰|ناشر=یورنیوز|نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/2/https://per.euronews.com/2010/12/17/shirin-ebadi-on-human-rights-in-iran|تاریخ بایگانی=۱۸ مه ۲۰۲۱}}</ref>
|