آدولف هیتلر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
←بدون منبع: + |
←دربارهٔ او: + |
||
خط ۷۰:
== دربارهٔ او ==
* هیتلر را میشناختم، در طی سالهای تحصیل تابستانها را برای تمرین زبان در آلمان میگذراندم. در سال ۱۹۳۸ به لطف دوستی.. در گردهمایی نورنبرگ Nurenberg شرکت جستم؛ از آن نوع مجالس شکوهمندی که فوت و فنش را فقط نازیها بلد بودند. من در سی متری هیتلر بودم. از نظر من ظاهر و قیافهاش مطلقاً گیرا نبود. جلوی چشمان من صورتی غیرانسانی قرار داشت که به شدت مرا میرَماند. با این حال اعتقاد دارم که او برخلاف موسولینی، به آنچه میگفت اعتقاد داشت و مثل
*
** [[شاپور بختیار]]، «یکرنگی»، «دانشجوی ایرانی داوطلب جنگ در ارتش فرانسه»<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = بختیار| نام =شاپور| عنوان =یکرنگی|مترجم=مهشید امیرشاهی| سال =۱۹۸۲م/۱۳۶۱ش| ناشر =انتشارات خاوران|ویرایش=چهارم، ۲۰۰۶|مکان =پاریس|شابک=9782912490643|صفحه=۳۱ و ۳۴}}</ref>
* آلمانها وقتی به قفقاز، یعنی به دویست و هفتاد کیلومتری و دم گوش ایران رسیدند توسط چترباز برای پیروان خود اسلحه و فشنگ و پول در خاک ما ریختند. در ایران طرفدار داشتند. ایرانیها در حقیقت با حرارت از هیتلر جانبداری میکردند. به قول سپینوزا: «وقتی همه چیز را دریافتید همه چیز را میبخشید.» ایرانیان نمیدانستند چه میکنند. شکل ساده مسئله این بود: هموطنان ما که هم مظالم انگلیسها را متحمل شده بودند و هم از فجایع روسیهٔ استالینی باخبر بودند، از آلمانی که میخواست این هر دو قدرت را در هم شکند استقبال کردند.
** [[شاپور بختیار]]، «یکرنگی»، «از دید تهران، هیتلر چندان هم وحشتناک نبود»
== پانویس ==
|