آدولف هیتلر: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
←بدون منبع: + |
||
خط ۶۳:
* «از درس تاریخ آنچه در خاطرات جوانان باقی میماند غیر از یک مشت اطلاعات بی فایده مانند تاریخ تولد چند سردار یا پادشاه چیز دیگری نبوده و سایر قسمتهای مهم آن به کلی از یاد رفته یا از ان نتیجه کلی نگرفتهاند.»
* «به کسانی که به ما ضربه زدند، ضربه خواهیم زد. کسانی که ما را تحقیر کردند، تحقیر خواهیم کرد. به کسانی که به ما ظلم کردند، ظلم خواهیم کرد.»
* «و تنها وحشت
* «سفاکی
* «اصرار در
* «در
* «بهتر است روی پای خودت بمیری تا روی زانوهایت
== دربارهٔ او ==
* هیتلر را میشناختم، در طی سالهای تحصیل تابستانها را برای تمرین زبان در آلمان میگذراندم. در سال ۱۹۳۸ به لطف دوستی.. در گردهمایی نورنبرگ Nurenberg شرکت جستم؛ از آن نوع مجالس شکوهمندی که فوت و فنش را فقط نازیها بلد بودند. من در سی متری هیتلر بودم. از نظر من ظاهر و قیافهاش مطلقاً گیرا نبود. جلوی چشمان من صورتی غیرانسانی قرار داشت که به شدت مرا میرَماند. با این حال اعتقاد دارم که او برخلاف موسولینی، به آنچه میگفت اعتقاد داشت و مثل دوچه۴ Duce نقش بازی نمیکرد. وقتی در یکی از سخنرانیهای پرهیاهویش نعره میکشید: «خون آلمانی بر زمین ریختهاست» صورتش چنان منقلب و آشفته میشد که من فقط میتوانم بر آن نام جنون صمیمانه بگذارم. تا قبل از اشغال چکسلواکی میشد فکر کرد که بعضی از حرفهایش برحق است. ولی از لحظهای که تجاوز به حقوق دیگران آغاز شد دیگر چنین تصوری ممکن نبود.
* ر قضاوتی که پس از واقعه از هیتلر میشود، مسلک ضد یهود او نقش عمدهای را برعهده دارد. قبل از آغاز سیاست «راهحل نهایی»، نظرات هیتلر فقط ادامهٔ پدیدهای سنتی به گمان میآمد.
** [[شاپور بختیار]]، «یکرنگی»، «دانشجوی ایرانی داوطلب جنگ در ارتش فرانسه»<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = بختیار| نام =شاپور| عنوان =یکرنگی|مترجم=مهشید امیرشاهی| سال =۱۹۸۲م/۱۳۶۱ش| ناشر =انتشارات خاوران|ویرایش=چهارم، ۲۰۰۶|مکان =پاریس|شابک=9782912490643|صفحه=۳۱ و ۳۴}}</ref>
* آلمانها وقتی به قفقاز، یعنی به دویست و هفتاد کیلومتری و دم گوش ایران رسیدند توسط چترباز برای پیروان خود اسلحه و فشنگ و پول در خاک ما ریختند. در ایران طرفدار داشتند. ایرانیها در حقیقت با حرارت از هیتلر جانبداری میکردند. به قول سپینوزا: «وقتی همه چیز را دریافتید همه چیز را میبخشید.» ایرانیان نمیدانستند چه میکنند. شکل ساده مسئله این بود: هموطنان ما که هم مظالم انگلیسها را متحمل شده بودند و هم از فجایع روسیهٔ استالینی باخبر بودند، از آلمانی که میخواست این هر دو قدرت را در هم شکند استقبال کردند.
** [[شاپور بختیار]]، «یکرنگی»، «از دید تهران، هیتلر چندان هم وحشتناک نبود» <ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = بختیار| نام =شاپور| عنوان =یکرنگی|مترجم=مهشید امیرشاهی| سال =۱۹۸۲م/۱۳۶۱ش| ناشر =انتشارات خاوران|ویرایش=چهارم، ۲۰۰۶|مکان =پاریس|شابک=9782912490643|صفحه=۵۴ و ۵۵}}</ref>
== پانویس ==
|