رضا براهنی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز ←آهوان باغ |
|||
خط ۴۰:
* مردی از آسمان شناکنان آمد{{سخ}}و زنی از زمین دامنکشان بپاخاست.{{سخ}}در میان آسمان و زمین،{{سخ}}زنی در آغوش مردی خفت.{{سخ}}و بیدار که شد، بازوانش را گشود.{{سخ}}و ستارهها از چشمانش بیرون ریخت.{{سخ}}و زن،{{سخ}}دست به زیر دو پستانش کشید.{{سخ}}و هنگامی که لبخند زد،{{سخ}}ستارهها گریخت.{{سخ}}و ما خورشید را دیدیم و خندیدیم.{{سخ}}و زن،{{سخ}}هنگامی که پشت دستش را به ما نشان داد،{{سخ}}ما در آیینهٔ مهتاب، گریستیم.
** «داربست»، «آمیزش»<ref>{{پک|براهنی|۱۳۴۱ش/ ۱۹۶۳م|ک=آهوان باغ|ص=۱۲۵}}</ref>
[[پرونده:A couple in a boat, Moldova (70-ies). (6143294012).jpg|بندانگشتی|دو چیز، یاد هر کسی را در من زنده میدارد؛{{سخ}}یکی [[مرگ]] و دیگری [[عشق]].]]
* '''دو چیز، یاد هر کسی را در من زنده میدارد؛{{سخ}}یکی [[مرگ]] و دیگری [[عشق]].'''{{سخ}}شهری بنا میگردد.{{سخ}}و من وسط شهر، آتشکدهای، بر پا میکنم.{{سخ}}دیوارها،{{سخ}}و از حفرههای دیوارها، دیوانهها،{{سخ}}چشم در شعلههای آتش میدوزند.{{سخ}}ولی نمیبینند.{{سخ}}دو چیز در شعلههای آتش خاکستر میگردد؛{{سخ}}یکی مرگ و دیگری عشق. ** «داربست»، «یکی مرگ و دیگری عشق»<ref>{{پک|براهنی|۱۳۴۱ش/ ۱۹۶۳م|ک=آهوان باغ|ص=۱۲۷}}</ref>
[[پرونده:"Women off to Market", 1963 - NARA - 558968.jpg|بندانگشتی|اینجا من در شفقی جاویدان زندگی میکنم.{{سخ}}و کودکی که مخلوق قلب من است،{{سخ}}دستانش را به من نشان میدهد،{{سخ}}و من سرنوشت روزها را در دستان او میخوانم.{{سخ}}عروسکهای کودکی که مخلوق قلب من است،{{سخ}}شکل آفتاب را دارد.{{سخ}}اینجا کسی ما را نمیشناسد{{سخ}}ولی او قلبش را به من نشان میدهد{{سخ}}و من در شفقی جاویدان زندگی میکنم.]]
|