رضا براهنی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Ruwaym (بحث | مشارکت‌ها)
Ruwaym (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۲۱۰:
==== تاریخ مذکر ====
«تاریخ مذکَّر» با عنوان فرعی «رساله‌ای پیرامون تشتت فرهنگ در ایران» در سال ۱۹۷۰م/ ۱۳۴۹ش نوشته شده اما تا سال ۱۹۷۲م/ ۱۳۵۱ش زیر چاپ نرفت و سه ماه پس از انتشار توقیف شد. پیش از انتشار، بخش‌هایی از آن در مطبوعات نشر یافت. نخستین بار از سوی نشر اول به ضمیمهٔ مجموعه مقالهٔ «فرهنگ حاکم و فرهنگ محکوم» در تابستان ۱۹۸۴م/ ۱۳۶۳ش چاپ شد.
[[پرونده:Persepolis (997009158122305171.jpg|بندانگشتی|و تاریخ گذشتهٔ ایران واقعًا تاریخی ظالم و مذکر است، تاریخی است که در بستر عطوفت زنانه، هرگز جاری نشده‌است.]]
* [[تاریخ ایران|تاریخ ما]]، به شهادت خودش، در طول قرون، به‌ویژه پیش از [[جنبش مشروطه ایران|مشروطیت]]، تاریخی مذکر بوده‌است؛ یعنی تاریخی بوده‌است که همیشه مرد، ماجراهای مردانه، زور و ستم‌ها و عدل و عطوفت‌های مردانه، نیکی‌ها و بدی‌ها، محبت‌ها و پلشتی‌های مردانه بر آن حاکم بوده‌است. زن اجازهٔ نقش‌آفرینی نیافته‌است به همین دلیل از عوامل مؤنث در این تاریخی چندان خبری نیست.
** «بخش ۲» <ref>{{پک|براهنی|۱۳۶۳ش/ ۱۹۸۴م|ک=تاریخ مذکر|ص=۲۷}}</ref>
* و حقیقت این است که [[زن ایرانی]] در گذشته، عملاً وجود خارجی نداشته‌است و اگر وجود خارجی داشته، وجودی مخفی، مرموز، عقب‌نگهداشته شده و مردزده بوده‌است. سیادت تاریخی مرد، زن را تنها به عنوان یک انسان درجه دو، انسانی شیئی‌شده و از انسانیت افتاده، خواسته‌است، طوری که گویی او حتی حاضر و ناظر بر جریان‌های تاریخی هم نمی‌توانسته‌است باشد، چه رسد به اینکه مثل [[زینب]] اعراب با نطق و بیانش مجلس یزید را به لرزه درآورد، یا مثل [[ژاندارک]]، عصیان را به وحی و الهام درآمیزد… ویا مثل [[الیزابت اول]]، دل شیر پیدا کند و سلیح رزم بپوشد…
** «بخش ۲» <ref>{{پک|براهنی|۱۳۶۳ش/ ۱۹۸۴م|ک=تاریخ مذکر|ص=۲۹}}</ref>
* … [[تاریخ ایران]]، تمام توجه خود را متوجه تجلیل از مرد یا کوبیدن او کرده بود و معلوم است که تاریخی که بر آن عطوفت و محبت و زیبایی و شکوفایی زن حاکم نباشد، تاریخی که در آن نقش صیحیحصحیح و درست و زیبا از انگشت‌های زن نباشد، تاریخی ظالم و قاهر و فاجر خواهد بود…
** «بخش ۲» <ref>{{پک|براهنی|۱۳۶۳ش/ ۱۹۸۴م|ک=تاریخ مذکر|ص=۳۱}}</ref>
* '''و تاریخ گذشتهٔ ایران واقعًا تاریخی ظالم و مذکر است، تاریخی است که در بستر عطوفت زنانه، هرگز جاری نشده‌است.'''
** «بخش ۲» <ref>{{پک|براهنی|۱۳۶۳ش/ ۱۹۸۴م|ک=تاریخ مذکر|ص=۳۱}}</ref>
* فرهنگ ایران نیز، اگر نه همیشه مذکر، لااقل در اغلب موارد مذکر، و بعد در دوران‌های خاصی خنثی بوده‌است.
سطر ۲۲۲ ⟵ ۲۲۳:
* فرهنگ ایران، فرهنگ مردان است. به وسیلهٔ مردان و برای مردان ساخته شده‌است؛ و به همین دلیل است که زن امروز ایرانی از لحاظ فرهنگی وابسته‌تر از مرد ایرانی است.
** «بخش ۲» <ref>{{پک|براهنی|۱۳۶۳ش/ ۱۹۸۴م|ک=تاریخ مذکر|ص=۳۱}}</ref>
* … اگر مرد امروز ایرانی، از فرهنگی ناقص بهره گرفته باشد و تا حدودی در عصر بی‌رشتگی فرهنگی، نوعی ریشه یافته باشد، زن ایرانی، در اغلب موارد، از نظر ایرانی بودن، بی‌ریشه و بی‌فرهنگ می‌ماند[[پرونده:Folkloreiran. jpg|بندانگشتی|فرهنگ بومی ما، زن ایرانی را، بی‌ریشه بار می‌آورد، به دلیل اینکه زن ایرانی در گذشته فرهنگ نداشته‌است و اکنون فقط از فرهنگ مردان ایرانی می‌توان استفاده کند، و هم از این رو پس از باز شدن دروازه‌های غرب به روی ایران، چشم‌بسته مهبوت جلوه‌های زنان غربی شده‌است؛ و از آنجا که این جلوه‌ها، نه صورت بومی داشته‌اند و نه به این زودی صورت بومی پیدا خواهند کرد، زن ایرانی، هر روز بی‌فرهنگ‌تر از روز پیش خواهد شد؛ به دلیل اینکه از اصالت یک فرهنگ بومی برای زن ایرانی چندان خبری نیست.]]
* … اگر مرد امروز ایرانی، از فرهنگی ناقص بهره گرفته باشد و تا حدودی در عصر بی‌رشتگی فرهنگی، نوعی ریشه یافته باشد، زن ایرانی، در اغلب موارد، از نظر ایرانی بودن، بی‌ریشه و بی‌فرهنگ می‌ماند. '''فرهنگ بومی ما، زن ایرانی را، بی‌ریشه بار می‌آورد، به دلیل اینکه زن ایرانی در گذشته فرهنگ نداشته‌است و اکنون فقط از فرهنگ مردان ایرانی می‌توان استفاده کند، و هم از این رو پس از باز شدن دروازه‌های غرب به روی ایران، چشم‌بسته مهبوت جلوه‌های زنان غربی شده‌است؛ و از آنجا که این جلوه‌ها، نه صورت بومی داشته‌اند و نه به این زودی صورت بومی پیدا خواهند کرد، زن ایرانی، هر روز بی‌فرهنگ‌تر از روز پیش خواهد شد؛ به دلیل اینکه از اصالت یک فرهنگ بومی برای زن ایرانی چندان خبری نیست.'''
** «بخش ۲» <ref>{{پک|براهنی|۱۳۶۳ش/ ۱۹۸۴م|ک=تاریخ مذکر|ص=۳۱}}</ref>
* [[اسلام]] دینی است که به تاریخ جبری معقتد نیست. اجتماع ساکن و ساکت و بی‌تحرک را قبول ندارد. خلوت فرد را، تنها با خویشتن، قبول ندارد؛ او را به صورت فردی از افراد یک اجتماع متشکل و وحدت‌یافته می‌بیند که حتی در خلوت معنوی و روحانی خود نیز باید در کنار جماعات دیگر بایستد.
سطر ۲۳۸ ⟵ ۲۴۰:
* من تمام اشخاصی را که [[ایران]] را مهد تمدن بشریت می‌دانند و ایرانی را برتر از ترک و عرب و هندو می‌شمارند، خائن به ایران و خائن به شرق می‌دانم.
** «بخش ۱۰» <ref>{{پک|براهنی|۱۳۶۳ش/ ۱۹۸۴م|ک=تاریخ مذکر|ص=۱۱۸}}</ref>
[[پرونده:Boeing 707-First flight-Mashhad Airport-1970.jpg|بندانگشتی|ذهنیت کنونی ما، ذهنیتی است غرب‌زده، بیشتر به دلیل ماشین... ماشین را به خانهٔ خود راه داده‌ایم، بی‌آنکه راه‌هایی را که غرب برای به دست آوردن ماشین، پشت سر گذاشته، پشت سر گذاشته باشیم.]]
* پس '''ذهنیت کنونی ما، ذهنیتی است غرب‌زده، بیشتر به دلیل ماشین،ماشین'''، و نیز البته به دلیل اینکه ما از نظر تأسیسات اداری و اجتماعی نیز غرب‌زده شده‌ایم… ما هویت شرقی و هویت انسانی شرقی خود را از دست می‌دهیم؛ یعنی اگر غربی از مقداری از فرهنگ خود دست شسته، رفاه ناشی از ماشین را به چنگ آورده‌است، ما در حال از دست دادن کل فرهنگ خود هستیم، بدون آنکه به آن رفاه ناشی از ماشین دست یافته باشیم.
** «بخش ۱۰» <ref>{{پک|براهنی|۱۳۶۳ش/ ۱۹۸۴م|ک=تاریخ مذکر|ص=۱۲۲}}</ref>
* … '''ماشین را به خانهٔ خود راه داده‌ایم، بی‌آنکه راه‌هایی را که غرب برای به دست آوردن ماشین، پشت سر گذاشته، پشت سر گذاشته باشیم.'''
** «بخش ۱۰» <ref>{{پک|براهنی|۱۳۶۳ش/ ۱۹۸۴م|ک=تاریخ مذکر|ص=۱۲۳}}</ref>