۱۹۸۴ (رمان): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
Amouzandeh (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۲۰:
* «اُبراین خنده کمرنگی زد و گفت: وینستون، تو وصله ناجوری هستی. کلمه‌ای که باید پاک شود. من همین الان به تو نگفتم که ما با مأموران تفتیش عقاید گذشته متفاوت هستیم؟ نه اطاعت کورکورانه و نه حتی سرسپردگی خفت‌بار، ما را راضی نمی‌کند. تو سرانجام آزادانه و به خواست خودت تسلیم ما می‌شوی.»
* «اُبراین گفت: منظور ما فقط این نیست که از شما اعتراف بگیریم یا شما را مجازات کنیم. می‌خوای دلیل واقعی آوردنت را به این‌جا برایت بگویم؟ دلیلش معالجه تست! برای این که تو را سر عقل بیاوریم! هرکسی را که ما می‌آوریم این‌جا تا وقتی معالجه نشده باشد، رها نمی‌کنیم. می‌فهمی، وینستون؟ ما به جرایم احمقانه‌ای که تو مرتکب شده‌ای، علاقه‌ای نداریم. حزب به کارهایی که علنأ انجام می‌شود علاقه ندارد. فقط افکار برای ما مهم هستند. ما به نابودی دشمنان خودمان اکتفا نمی‌کنیم؛ ما آن‌ها را عوض می‌کنیم.»
* «تفاوت ما با تمام حکومت‌های موروثی گذشته در این است که ما می‌دانیم چکار می‌کنیم. دیگران، حتی آن‌هایی که خیلی با ما شباهت داشتند، ترسو و فریب‌کار بودند. آلمان‌های نازی و کمونیست‌های روسیه از نظر روش خیلی به ما نزدیک شده بودند، اما هیچ وقت شهامت تشخیص انگیزه‌های خودشان را نداشتند. آن ها تظاهر می‌کردند و یا شاید هم باورشان شده بود که قدرت ناخواسته و برای مدتی محدود به آن‌ها واگذار شده، و این‌که جایی در همین نزدیکی بهشتی وجود دارد که در آن انسان‌ها [[آزادی|آزاد]] و با هم برابرند. ما این طور نیستیم. ما می‌دانیم هرکس قدرت را تسخیر می‌کند، قصد ندارد آن‌را از دست بدهد. قدرت وسیله نیست، هدف است. هیچ‌کس یک حکومت دیکتاتوری را برای محافظت از یک [[انقلاب]] به وجود نمی‌آورد؛ بلکه انقلاب می‌کند تا یک حکومت دیکتاتوری درست کند.»
* «تمام اعترافاتی که این‌جا صورت می‌گیرد واقعی است. ما کاری می‌کنیم که اعترافات واقعی باشند. گذشته از این‌ها ما نمی‌گذاریم مرده‌ها برعلیه ما قیام کنند. توباید از این فکر دست برداری که آینده، حقانیت تو را به اثبات می‌رساند. صدای تو هرگز به آینده نمی‌رسد. تو به طور کلی از صفحهٔ [[تاریخ]] محو می‌شوی. ما می‌توانیم تو را تبدیل به گاز کنیم و به هوا بفرستیم. هیچ‌چیز از تو باقی نمی‌ماند: نه نامی در دفتری و نه خاطره‌ای در مغز آدم‌ها. تو هم در گذشته و هم در آینده نابود می‌شوی. تو اصلأ وجود نداشته‌ای.»
از یک انقلاب به وجود نمی‌آورد؛ بلکه انقلاب می‌کند تا یک حکومت دیکتاتوری درست کند.»
* «تمام اعترافاتی که این‌جا صورت می‌گیرد واقعی است. ما کاری می‌کنیم که اعترافات واقعی باشند. گذشته از این‌ها ما نمی‌گذاریم مرده‌ها برعلیه ما قیام کنند. توباید از این فکر دست برداری که آینده، حقانیت تو را به اثبات می‌رساند. صدای تو هرگز به آینده نمی‌رسد. تو به طور کلی از صفحهٔ تاریخ محو می‌شوی. ما می‌توانیم تو را تبدیل به گاز کنیم و به هوا بفرستیم. هیچ‌چیز از تو باقی نمی‌ماند: نه نامی در دفتری و نه خاطره‌ای در مغز آدم‌ها. تو هم در گذشته و هم در آینده نابود می‌شوی. تو اصلأ وجود نداشته‌ای.»
* «ما آدم بدعت‌گذار را نابود نمی‌کنیم. تبدیلش می‌کنیم، ذهن او را تسخیر می‌کنیم. برای ما وجود یک فکر غلط هرجای این دنیا و هراندازه هم که مخفی و فاقد قدرت باشد، غیرقابل تحمل است. در زمان قدیم، بدعت‌گذار وقتی به پای چوبه مرگ می‌رفت، همچنان یک بدعت‌گذار بود، از نوآوری خود دفاع می‌کرد و از آن به وجد می‌آمد. حتی قربانی تصفیه‌های روسیه، هنگامی که به سمت محل تیرباران‌شدن می‌رفت، ممکن بود هم‌چنان در ذهنش، یک عصیان‌گر باقی مانده باشد. ولی ما قبل از نابود کردن افراد، مغز آن‌ها را کامل می‌کنیم[...]هیچ‌کدام از کسانی که ما به این‌جا می‌آوریم، هرگز در مقابل ما قرار نمی‌گیرند. همه کاملأ تطهیر می‌شوند.»
* «مخصوصأ آن سه خائن بی‌ارزش که زمانی به بیگناه‌بودن آن ها اعتقاد داشتی، بالاخره شکستشان دادیم. من خودم در بازجویی آن‌ها شرکت داشتم. من قدم به قدم شاهد تحلیل رفتن آن‌ها بودم. اول ناله و ضجه بعد گریه و سرانجام، نه به خاطر ترس یا درد، بلکه فقط به خاطر ندامت از پا افتادند. هنگامی که کار ما با آن‌ها تمام شد فقط ظاهر یک انسان برایشان باقی مانده بود. تنها چیزی‌که در وجودشان باقی مانده بود، تأسف نسبت به اعمالشان و [[عشق]] نسبت به برادر بزرگ بود. عشقی که به برادر بزرگ نشان می‌دادند واقعأ متأثرکننده بود. آن‌ها التماس می‌کردند قبل از این‌که افکارشان مجددأ دچار آلودگی شود آن‌ها را زودتر اعدام کنیم.»