علی‌اکبر سعیدی سیرجانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جزبدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۴:
*'''آشوب یادها'''
آشوب یادها، مجموعه مقالاتی است که از سعیدی سیرجانی در طول سال 1352 در مجله یغما چاپ شد و در سال 1356 به صورت کتاب نیز درآمد. در ذیل، برخی از جملات قصار وی در آن مقاله‌ها آمده است:
* «طفلک مرتب فرنگی بلغور می‌کرد و لای هر جمله فارسی دو سه تا کلمه انگلیسی امریکایی می‌چپاند. از جاهای دیدنی رم پرسیدم. فرمودند: "اینجا یک چرچ گریتی هست حتماً بروید ویزیت کنید!" بینوا منظورش "کلیسای سن پیتر" بود. این فرنگی‌بازی‌ها البته نه مولود احساس ضعف و حقارت است و نه سرمشقی است که بزرگان قوم پیش چشممان نهاده‌اند. مسلماً فلقه‌ایفلسفه‌ای دارد و ضرورتی، که قرار نیست هر فهم ناقص و فکر کوتاهی بدان پی برد. کسی هم دم از چون‌و‌چرا نمی‌تواند زد که نقشبند حوادث و رای چون و چراست! اما ای کاش زمامداران مهربان و مردم‌دوست ما عنایتی هم به حال پیر‌وپاتال‌های عقب‌مانده‌ای می‌کردند که حداکثر بیست سال دیگر نکبت وجودشان دامن‌گیر مملکت است و به‌خاطر این بینوایان دستور می‌دادند زیر تابلوهای ادارات دو کلمه‌ به فارسی اسم اداره را بنویسند و ...»''<ref>سعیدی سیرجانی، علی‌اکبر (1352). آشوب یادها. یغما، سال ، شماره ۹ (پیاپی ۳۰۳)، ص 538 و 539.</ref>
* «به تعداد هر بوسه‌ای که این جوانان اروپایی از هم گرفته‌اند من و همسالان و همشهریان من در پای منبر آقا سیدمصطفی با کف دست ورم‌کرده بر سر و صورت خود کوفته‌ایم. دو برابر شبهایی که اینان گرد هم آمده و با شور و نشاط جوانی بر گذار کرده‌اند، ما در مجالس روضه‌خوانی چرت زده و به صدای شیون ناهنجار و دروغین عمه‌قزی‌ها از خواب خوش پریده‌ایم. معادل بشگه‌ها و بطری‌های آب جوی که اینان به حکم افراط جوانی تهی کرده‌اند، نبات تف‌آلود سیدمرتضی و شربت خاک تربت به حلق ما فرو رفته است. صد برابر لذتی که این جوانان از هم‌آغوشی‌های گرم خاطره‌انگیز برده‌اند، نیم‌شبها از تجسم قیافه شمر خنجر به دست و حرمله‌ی ناوک‌انداز و ابن ملجم کریه‌المنظر وحشت کرده‌ایم و از خواب پریده‌ایم ...»<ref>سعیدی سیرجانی، علی‌اکبر. (1352). آشوب یادها (2). یغما، شماره 10 (پیاپی 304)، ص 603 و 604.</ref>
* «به مقتضای جوانی و فحوای چنانکه افتد و دانی. با یکی از دخترکان هم‌کلاسش تعلق خاطری به‌هم می‌زند و به حکم حماقت سروکارشان از بهشت عشق به برزخ ازدواج می‌کشد. و چند ماه بعد علیا مخدره به سنت مختار واماندگان حوا به عالم ناسازگاری قدم می‌گذارد آن هم از صراط -البته مستقیم و بی‌دردسر- خیانت. و سرانجام کار بدانجا می‌کشد که با حضور جوانک خوش‌باور با فاسق خویش به یک رختخواب می‌روند و چنان به هم می‌چسبند که طناب سهل است شمشیر هم نمی‌تواند جدایشان کند. و از آن لحظه "اوله" حساس و البته غیرتی ما تغییر حالت می‌دهد. از آفات زن به بدمیخانه پناه می‌برد. به‌جای کیف و کتاب و د انشگاه، گیتاری در آغوش می‌گیرد و در فضای دودآگین کاباره‌ها به آوازخوانی و مقلدی می‌پردازد.»<ref>سعیدی سیرجانی. علی‌اکبر. (1352). آشوب یادها (3). یغما، سال بیست‌و‌ششم، شماره ۱۱ (پیاپی ۳۰۵)، صفحه 656</ref>
 
== منابع ==