ناطور دشت: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۸:
* «مشخصهٔ یک مرد نابالغ این است که میل دارد به دلیلی با شرافت بمیرد، و مشخصۀ یک مرد بالغ این است که میل دارد به دلیلی با شرافت زندگی کند.»
* «هیچ‌وقت به هیش‌کی چیزی نگو. اگه بگی دلت برا همه تنگ می‌شه.»
* «ژانین،ژانین همه‌ش تو میکروفون زمزمه می‌کرد: «حالا می‌خوایم شما قو ببقیم به فقانسهٔ مامانی، قصهٔ دختق فقانسوی کوچیکی که می‌آد تو یه شهق بزرقی مث نیویوقک و عاشق یه پسق کوچیکی می‌شه که اهل بقوکلینه. امیدواقیم خوشتون بیاد.» بعدِ هزار ناز و عشوه و ادا و اطوار، یه آهنگ مزخرف نصفی انگلیسی نصفی فرانسوی می‌خوند و همهٔ مشنگای تو تالار کف می‌کردن.»
* «مسئله اینه که خیلی سخته با کسی هم‌اتاقی باشی که چمدوناش به خوبی مال تو نیست و حتی چمدونای تو خیلی بهتر از مال اونه. آدم فکر می‌کنه اگه طرف باهوش باشه اهمیتی نمی‌ده چمدونای کی بهتره، ولی راستش اینه که اهمیت می‌ده. به‌خاطر همینه که حاضر بودم با حروم‌زاده‌ای مث استرادلیتر هم اتاق بشم چون اقلاً چمدوناش به خوبی مال من بود.»
* «مشکلم اینه: کسی رو که دوسش ندارم میلی هم بهش ندارم. منظورم میل جانانه و حسابیه. باید حتماً دوسش داشته باشم، وگرنه اشتیاقم رو بهش از دس می‌دم. این حسابی ریده به زندگی جنسیم. زندگی جنسیم خیلی مزخرفه.»
خط ۲۴:
* «حتی دخترا هم وقتی یکی می‌خواد خیلی لجن نباشه، کمکش نمی‌کنن.»
* «چیز دیگه‌ای که تحصیلات به آدم می‌ده -البته اگه آدم به اندازۀ کافی تحصیل کنه- اینه که اندازهٔ ذهن آدم رو نشون می‌ده. نشون می‌ده تا چه حدی کارایی داره و تا چه حدی نه. بعدِ یه مدت آدم دستش می‌آد که ذهنش چه‌جور فکرایی رو می‌تونه در بر بگیره. این یه جورایی خیلی خوبه چون به آدم کمک می‌کنه فرصتای بزرگ رو برای فکرایی که به آدم نمی‌آد و در حد آدم نیس، تلف نکنه. آدم یاد می‌گیره ذهنش رو اندازه بگیره و لباس ذهنش رو به اندازه بدوزه.»
* «استرادلیتر گفت: «هی.هی، می‌خوای یه لطف بزرگی در حقم بکنی؟» گفتم: «چی؟» ولی نه با میل و رغبت. استرادلیتر از اون آدمایی بود که همیشه از یکی می‌خواست در حقش لطف بزرگی بکنه. این خوش‌تیپا، یا اونایی که خیال می کنن گه خاصی‌ان، همیشه از آدم می‌خوان در حقشون لطف بزرگی بکنه. فقط چون خودشون کشته‌مردهٔ خودشونن فکر می‌کنن بقیه‌م کشته‌مردهٔ اونان. یه جورایی خنده‌داره.»
* «مردم هیچ‌وقت متوجۀ هیچ‌چی نیستن.»