۱۰۸
ویرایش
(←بدون منبع: تکراری) برچسبها: ویرایش با تلفن همراه ویرایش با مرورگر تلفن همراه |
برچسبها: ویرایش با تلفن همراه ویرایش با مرورگر تلفن همراه ویرایشگر دیداری |
||
* «اگر نظریه نسبیت من به اثبات برسد آلمان مدعی آلمانی بودنم میشود و فرانسه اعلام میکند من شهروند جهانم. اما اگر نظریهام درست نباشد فرانسه مرا آلمانی و آلمان یهودی ام خواهند خواند.»
** '' سخنرانی در سوربون پاریس، دسامبر ۱۹۲۹''
* «نامه روز دهم ژوئن تو را دریافت کردم. من در طول حیاتم با کشیش یسوعی صحبت نکردهام، من از این گستاخی متحیرم که این چنین دربارهٔ من دروغ میگوید. از نظر کشیش یسوعی من
** ''نامه به گای اچ. رانر (۲ ژوئیه ۱۹۴۵)، در جواب شایعه مسیحی شدن او''
* «تحقیقات علمی بر روی این پایه استوار است که همهٔ اتفاقاتی که میافتند معین شده توسط قوانین طبیعت هستند و این در مورد اعمال مردم نیز صادق است. به همین دلیل است که یک محقق علمی به سختی میتواند تمایل به این عقیده داشته باشد که اتفاقها را میتوان با دعا خواندن تحت تأثیر قرار
** ''نامه (۲۴ ژانویه، ۱۹۳۶) در جواب فیلیس رایت، یک کلاس ششمی، که در مورد دعا کردن دانشمندان پرسیده بود.''
* «من نمیتوانم خدایی را تصور کنم که مخلوقات خود را پاداش یا کیفر میدهد و اهدافش طبق مقاصد ما انسانها شکل گرفتهاست. خدایی که بطور خلاصه انعکاسی از ضعف و ناتوانی ما انسانهاست. من هم چنین نمیتوانم باور کنم که انسان میتواند پس از مرگ، ورای جسم مادیاش زنده بماند، هر چند که روحهای ناتوان به دلیل ترس و جهل چنین افکاری را با خود حمل کنند.»
** ''نقل قول در تمدن و سیاست اروپا از ۱۸۱۵ (۱۹۳۸) نوشته اریک اکورن، ص. ۷۲۳. در آگاهی درگذشت نیویورک تایمز (۱۹ أوریل، ۱۹۵۵)''
* ولی فراموش نشود که در این بین، عدهٔ قلیلی از افراد و اجتماعات یافت میشوند که یک معنای واقعی از وجود خدا را در ماورای اوهام دریافتهاند که واقعاً دارای خصایص و مشخصات بسیار عالی و تفکرات عمیق و معقول بوده، و به هیچ وجه قابل قیاس با عقیده عموم نیست. اما یک عقیده و مذهب ثالث بدون استثناء در بین همه وجود دارد، گر چه با شکل خالص و یک دست، در هیچکدام یافت نمیشود. من آن را احساس مذهبیِ آفرینشِ وجود میدانم. بسیار مشکل است که این احساس را برای کسی که کاملاً فاقد آن است، توضیح دهم. به خصوص که در اینجا دیگر از آن خدایی که به اشکال مختلف تظاهر میکند، بحثی نیست. در این مذهب، فرد کوچکیِ آمال و هدفهای بشر و عظمت و جلالی که در ماورای امور و پدیدهها در طبیعت و افکار تظاهر مینماید، حس میکند. او وجود خود را یک نوع زندان میپندارد، چنانکه میخواهد از قفس تن پرواز کند و تمام هستی را یکباره بعنوان یک حقیقت واحد دریابد. ابتدایِ این مذهب و آثارِ شروع آن، به اوایل شروع تمدن بشری میرسد … نوابغِ اعصار گذشته، به وسیلهٔ این نوع احساس مذهبی که نه به اصول دین کار دارد و نه با خدایی که به تصور آدمیان درآید، مشخص شدهاند، بطوری که اکنون هیچ کلیسایی وجود ندارد که اصول آموزش آن، متکی بر این عقیده باشد. به این معنی که فقط در بین بدعت گذاران قرون، میتوان بطور صریح، اشخاصی را یافت که مملو از عالیترین احساساتِ این مذهب بوده و در احوال مختلف، مورد احترامِ معاصرینِ خویش قرار گرفتهاند، بی دینان و گاهی بعضی مقدسان، مردانی نظیر دموکریتوس، فرانسیس آسی سی و اسپینوزا -که تقریباً همه شبیه یکدیگرند- از این راه گذشتهاند … به نظر من، این مهمترین وظیفه هنر و علم است که این حس را برانگیزد و آن را در وجودِ کسانی که صلاحیت دارند، زنده نگاه دارد… از طرف دیگر، من تأیید میکنم که این مذهب وجود، یا مذهبِ عالمِ هستی، قویترین و عالیترین محرک تحقیقات و مطالعات علمی بودهاست.
دنیایی که من میبینم، آلبرت اینشتین، / ۵۹–۵۶ *
* «منطق شما را از A به B میبرد، ولی تخیل شما را به همه جا میبرد.» The New Quotable Einstein. Princeton University Press; Enl. Commemorative Ed. / edition (March 14, 2005)
|
ویرایش